مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۱۶ ماهگی
مامان نبض زندگیم مامان نبض زندگیم ۲ سالگی
حال روحیم اصلاخوب نیست خوابم میادامانمیتونم بخوابم
خدایا دری ب روم بازکن واقعابریدم
از حسابدارکارخونه ومعدن و...بودن رسیدم به اینکه آقا بهم پول بده یانده
رسیدم به جایی ک نگاه کنم ببینم خواهرشوهرم برام مانتومیدوزه یانه
بهم بگه بلدی ریموت ماشین دوتاروبزنی بازه
مادرشوهرم تشخیص بده ماهی بخریم یانخریم
۹تاالنگوداشتم مجردی بادستبندوتوگردنیو وچندجفت گوشواره
ماشین ۴۰۵ زیرپام بود الان باپراید پوزمیدن
خدایااااا بامن چکارکردی قربونت برم
خیلی دلمومیشکنن ،حتی جواب سلاممونمیدن وقتی واردمیشم ،سرسفره برام بشقاب نمیارن
شوهرمم گاوه میگه مامانمونشناختی اخلاقش اینجوریه باتولج داره ،خب مرتیکه عوضی من غرورم له شده ازدستتون ،منوهیچ کردی تباهم کردی لعنتی

خودش مدام جوونترمیشه ،لباس شیک وبه روزتر
من هرچی تلاش میکنم قیافم نشون میده لهم میخوام نشون ندم ورزش میکنم رژیم میگیرم تیپ وعطر همه چی اما ازخودم ناراضی ام
ی حسی میگه خودتو بچه روبرداروبرو بروجایی ک اینانباشن
زهرا زهرا قصد بارداری