مامان راحیل 🧚🏻 مامان راحیل 🧚🏻 ۶ ماهگی
مامان قلب مامان ♥️😍 مامان قلب مامان ♥️😍 ۱۱ ماهگی
پارت ۲۳
دیگه رابطه رو تموم کردم و بهم گفت بخدا دست خودم نبود نتونستم جلوی خودمو بگیرم چون خیلی خوشکل و خوش هیکل بودی
ولی من رابطه رو تموم کردم دروغ نگم خیلی دلتکش میشیدم اخه عاشقش بودم از همه چی بیشتر دوست داشتم همه درد دل هام پیشش بودم حاضر بودم همه کسم بمیرین ولی این نمیرن عشقم بود ولی باهام بد کرد
من که همیشع پریودیم سر موقع بود پریودیم دیر شد😐
تست دادم دیدم روم سیاه حامله ام سریع بهش پیام دادم که حامله ام یه کاری کن بندازمش بخدا درد سر هست گفت چیو بندازم غلت میکنی بچمه مخصوصا از عشقمه من بچم میخوام گفتم میخوایی که میخوایی توی شرایطی نیستم که بخوایی گفت جدا میشم جدا شو ازدواج کنیم من آرزوم هست پدر شدن من بچم میخوام میدونمم پسره من عاشق پسر هستم کلی زوق داشت
من حقیقتن خیلی خوشحال بودم چون قرار بود بهش برسم و راحت شم
گفتم خانوادم چی نمیزان گفت شده باشه میبرمت
آنقدر زوق داشتم و اون حتی زنش فرستاد خونه باباش و زنش بچه دار نمیشد و غیر اون خیانتش هم کرده بود
کاملا جدی بود برای اینکه برسیم به هم تا اینکه😐..‌‌..............

بدون قضاوت الکی ( چون توی شرایط من نبودی زندگی که از بچگی داشتم رو نداشتی چون آوارگی نکشیدی که بدونی چقدر سخته چون جای گرم خوابیدی همیشه) نظرت رو بگو