مامان ثمر مامان ثمر روزهای ابتدایی تولد
مامان ابوالفضل وآیلین مامان ابوالفضل وآیلین ۱۰ ماهگی
مامان الهه مامان الهه روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲
وقتی رسیدیم بیمارستان معاینم کردن ۲سانت بازبودم اینم بگم بیمارستان خصوصی رفتم ان اس تی هم دردهامونشون دادوتا۴ساعت اونجابودم ولی معاینم تقییرنکرد که گفتن بروخونه هروقت دردهات بیشترشدن یاعلایم دیگری داشتی مراجعه کن .که قبلش فشارخونم گرفته بودن ۱۲ بودیکم دیگه گرفتن ۱۳شدبعدش هم گرفتن ۱۴شدزنگ زدن دکترم که گفتن بستری بشه .من فکرکردم بستری میکنن تافشارخونم کنترل کنن ولی به همسرم گفتن ساک تهیه کن وپرونده تشکیل کن .اینم بگم ساک بیمارستان هیچ چیزی برابچه نداشت وتقریبافقط براخودم بودهرچی توش بود.وسیله هاموتواتاقم گذشتم وهمسرم براکامپوت اناناس گرفت وتوراهروپیاده روی میکردم ومیخوردم .ساعت ۷ونیم بردنم اتاق زایمان اولین کاری هم که کردن امپول توباسنم برام تزریق کردن براکنترل فشارخونم که بابی حسی وحشتناک دردداشتن .که ماماگفت هرنیم ساعت چندسیسی برات تزریق میکنیم حجمشون واندازشون بزرگ بود وهنوزدردهام قابل تحمل بودمیگرفت وول میکرد .بعدبرام سرم وصل کردن وامپول فشارتوش تزریق کردن .که اونجاکم کم دردهام بیشترشد گوشیم همرام بود وخوداکی های که همسرم برام گرفته بوداوردن وگفتن بخورضعف نکنی اینم بگم اونایی که معدشون ترش میکنه ابمیوه نگیریدبهتره شیربگیرید وحتماقرص فامتودین بخورید تابادردزایمان دیگه دردمعده روهم تحمل نکنید خب کم کم دردهام بیشترمیشدولی میگرفت وول میکرد مامایی که پیشم بودخیلی خیلی مهربون بودالبته یکی هم دیگه بودکه رومبل نشسته بودویه دستیارهم اونجابودولی خب فقط تماشامیکردن بعدازاینکه چهارسانت شدم دردهام بیشترشد ولی باورزش ومعاینه که میشدم قابل تحمل بوداون وقت معاینه که هممون ازش فراری هستیم مثل مسکن بودبرام وقتی دردم میگرفت ماما معاینم میکرد باتوپ وورزش رسیدم به ۷سانت
مامان مهرسانا مامان مهرسانا هفته چهلم بارداری