سلام مامانا🩵
میخواستم تجربه زایمانمو براتون بگم چون خودم روزای آخر خیلی میخوندمو بهم کمک کرد
من عصر ساعتای ۴ ک از حموم اومدم هر ۱۰ دقیقه یا یه رب نامنظم انقباض احساس میکردم ک اصلا دردیم نداشت در حد ۱۰ ثانیه طول می‌کشید من با خودم میگفتم احتمالا درد برکستون هست و کاذبه ، بعد با همسرم رفتیم پیاده روی حدود یه ساعت ت پیاده روی هم انقباض داشتم ولی میگم کاملا قابل تحمل بود شب دوباره رفتم حموم و بدنمو شیو چون دیدم با فعالیت انقباضات نرفت گفتم احتمالا کاذب نیست بعدم اومدم نیم ساعت خوابیدم و بعد کل شب نتونستم بخوابم چون هر ده دقیقه انقباض داشتم ولی واقعا قابل تحمل بود و دردی نداشت فقط مانع خاب میشد ساعتای ۵ تا ۶ صبح ورزش میکردم موقع انقباضات ب حالت اسکات وا میستادم‌ و تنفس عمیق شکمی داشتم ساعت ۱۰ رفتم بیمارستان گفت ۲ سانت باز شدم گفت ساعت یک بیا دوباره معاینه اومدم خونه دردا الان شدید تر شده یکمم عرق میکنم رفتم نیم ساعت حموم زیر دوش ب حالت خمیده دردا خیلی کمتر میشد بعد اومدم بیرون ورزش نمی‌تونستم بکنم چون انقباض می‌گرفت تنها کاری ک می‌تونستم انجام بدم اسکات موقع درد بود بین دردا راه میرفتم دردا یه ۲ دقیقه ک رسید ساعت یک شده بود ( بیمارستان نزدیک خونمونه ) رفتیم ادامه ت پیام بعدی...

۲ پاسخ

بیمارستان گفت ۶ سانت شدم موقع انقباض به ۷ سانت میرسه ، انقباضات دردشون بیشتر شده بود اما بازم من میدونستم کنترلشون کنم یا تنفس عمیق و تمرکز روی نفس هر انقباض ۴۰ تا ۶۰ ثانیه بود و هر یه دقیقه می‌گرفت ساعت ۳ گفتم حس زور زدن دارم دردامم یه نیم ساعت بود شدید شده بود چیزی ک برام دردو غیر قابل تحمل می‌کرد این بود ک بهم میگفتن از تخت پا نشو ک ضربان قلب نی نی رو بگیریم ولی من بعد دوتا انقباض دیگه نتونستم و هرچی بم میگفتم تکون نخور موقع انقباض چهار دستو پا میشدم و نفس عمیق می‌کشیدم ک دردم خیلی کمتر میشد دیگ چیزی طول نکشید ک فول شدم و موقع انقباضات زور میزدم و ده دقیقه ای نی نی اومد و تمام دردا فراموش شد :) میخام بهتون بگم دردای زایمان طبیعی اگ براش تمرین کرده باشین آگاه باشین ک چی در انتظارتونه از حداقل هفته ۳۵ ورزش و پیاده روی داشته باشین و این باور رو داشته باشید ک بدن شما قادر ب انجام این پروسه ی طبیعی ک از اول انجامش میدادن هست زایمان طبیعی برای شما بهترین گزینس 🩵

مبارکه چند هفته زایمان کردین

سوال های مرتبط

مامان تیام❤‍🔥 مامان تیام❤‍🔥 ۲ ماهگی
مامان آیدا جون🥰😍 مامان آیدا جون🥰😍 ۵ ماهگی
خب سلام من اومدم با تجربه زایمانم
از صبح ک لکه خون دیدم
عصر رفتم معاینه گفت ۱ سانته و هنوز بچه پایینه
رفتم پیاده روی ۲ ساعت کامل با انقباض و دردهای پریودی سخت بود ولی رفتم
بعد اومدم خونه نزدیکی داشتم
و رفتم حمام زیر دوش آب گرم کمرمو ماساژ دادم
ساعت۱۰ شب انقباضات شدیدتر شده بود ک نتونستم بخوابم پاشدم تو خونه راه میرفتم
اردکی راه میرفتم
۳تا پله تو حیاط بود همون بالا و پایین رفتم
اسکات میزدم انقباضاتم بیشتر شده بود دیگه هر۵-۱۰ دقیقه می‌گرفت
تنفس عمیق شکمی داشتم
تا۳صبح ب همین منوال گذشت
رفتم دراز کشیدم دیگه کل بدنم عرق کرده بود
تا اینکه ساعت ۳:۴۵ دقیقه یک انقباض شدید گرفت و کیسه آبم مثل یک بادکنک بزرگ یهو ترکید و کل لباسها و رختخواب خییییس شد
زنگ زدم با ماما خصوصیم هماهنگ کردم رفتم بیمارستان ۶ سانت بود
تا مامام اومد آماده زایمان بودم و رفتم رو تخت دردهایم شددییید شده بود فقط تند تند تنفس شکمی و فوت میکردم و با سه چهارتا زور دخترمو گذاشتن تو بغلم 🥹🥹🥹😍😍🥺🥺🥲🥲🥲🥲
همه دردهام یهو رفت
چقدر لحظه قشنگی بود

برا همه گی دعا کردم
انشالله همه مامانا ب سلامتی و راحتی نینی هاشونو بغل بگیرن
همه اونایی هم ک چشم انتظارن ب زودی دامنشون سبز بشه

برا منم دعا کنین زودتر سرپا بشم و چالش های نوزادی رو پشت سر هم بزاریم با دخترم
مامان کیان♡ مامان کیان♡ ۴ ماهگی
پارت ۱ زایمان طبیعی
سلام دوستای گلم بالاخره بعد چندروز تونستم ب خودم بیام کارهام و مدیریت کنم و بیام گهواره تا براتون تعریف کنم داستان زایمانم رو
داستان اینطور شد ک من
برای اولین بار دو روز قبل زایمانم درد و انقباض داشتم در حد معمولی
و ترشحات خیلی زیاد موکوسی،متوجه شدم ک زایمانم نزدیکه
هرروز ورزش های لگنی انجام میدادم و پله و پیاده روی کم
اون روز ک درد داشتم
فرداش رفتم و یک ساعت و نیم ورزش کردم
قبلش هم ب دکترم گفتم برام معاینه تحریکی انجام بده
خودم دو سانت بودم و معاینه تحریکی هم انجام دادم
بعدشم رفتم کلینیک برای ورزش های لگنی و یک ساعت و نیم ورزش کردم
اون روز رفتم خونه خیلی درد کمر و شکم داشتم اما انقباض نداشتم
خلاصه ک خوابیدم و صبح بهتر بودم
ولی دوباره ورزش و شروع کردم
اون روز خبری نبود
فرداش
ک میشد ۲۵ شهریور ماه
صبح بیدار شدم
صبحانه خوردم بعدش دمنوش گل گاو زبون درست کردم برای اولین بار با نبات خوردم
رفتم پیاده روی یک ربع الی ۲۰ دقیقه
بعد از ظهر هم ی لیوان چای زعفرون خوردم
یهو ساعت ۳و نیم ی درد پریودی و انقباض ریز داشتم ی حسی مثل دستشویی بزرگ داشتن

دوباره ساعت ۵ اینا ی درد و انقباض شدید تر داشتم
و بعد پشت هم شد مثلا هر نیم ساعت و هر بیست دقیقه می‌گرفت و ول می‌کرد با درد
ساعت ۶ شدید شد
گفتم تحمل کنم تا ۷
نشد تا ۶ و نیم تحمل کردم و ساکشو گرفتم و رفتیم بیمارستان
پارت ۲ رو هم توی تایپیک بعد مینویسم
یهو
مامان الین مامان الین ۳ ماهگی
خب خانما اومدم براتون تعریف کنم ک چیکار کردم که زایمان کردم
من روز سه شنبه ک ۳۸ هفته کامل بودم دکترم برام معاینه تحریکی انجام داد و گفت دو سانت پنجاه درصد بازم و برم خونه ورزش و پیاده روی اینا انجام بدم
منم معاینه تحریکی ک شدم بعدش رفتم دو ساعت با قدم های تند پیاده روی کردم و ۶ طبقه پله بالا رفتم و پایین اومدم و بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم ۵۰ تا اسکات زدم و بشین پاشو رفتم و حالت چرخشی و کششی کمرمو تکون دادم
بخاطر معاینه تحریکی ب خونریزی افتاده بودم ک خیلی زیاد نبود و یکسره ترشحات ژله ای زرد و قهوه ای داشتم
خلاصه اون شب دردام شروع شد و تا ۴ صب درد شدید و انقباض هر ۵ دقیقه یکبار داشتم که رفتم بیمارستانی ک قرار بود زایمان کنم ک معاینه کرد و گفت هنوز همون دو سانت پنجاه درصدی برو خونه هروقت دردات شدید تر شد بیا
منم رفتم خونه و خوابیدم و دیگه بیخیال شده بودم چون صبحش ک بیدار شدم دیگه دردای شدیدم رفته بود و ی ذره درد داشتم فقط تا شب ک یعنی چهارشنبه شب
چهارشنبه رو هیچ کاری نکردم کل روز رو دراز کشیده بودم و امیدی ب ورزش کردن نداشتم تا وقتی ک شب شد و رفتم با شوهرم بیرون و موقع برگشت گفتم حالا ک بیرون اومدم پیاده روی هم بکنم
خلاصه بازم دو ساعت تند تند پیاده روی کردم ساعتای ۱۲ بود ک در حین پیاده روی انقباضام دوباره میگرفت و دردام شروع شده بود (از روز قبل همچنان خونریزی و ترشح داشتم )خلاصه بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم همون کارای دیشبی و رو انجام دادم
توی حموم ک بودم همش حس میکردم ی چیزی ازم میریزه ولی خب چون زیر دوش بودم فکر میکردم آبه
هی دست میزدم و میدیدم رنگ خاصی نیست و گفتم ولش کن وقتی برم بیرون نوار بهداشتی میزارم ک ببینم چیه
ادامه توی کامنت ها….
مامان برکت💙💙 مامان برکت💙💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴

ساعت ۵ دردها واقعا درد زایمان بود اما برای من کاااااملا قابل تحمل بود
تایم گرفتم فاصله بین دردا ۷ دقیقه بود و تایمشم ۲۰ تا ۳۰ ثانیه
تو خونه راه میرفتم که خیلی خودمو خسته نکنم
ساعت ۸ صبح دردا رسید به فاصله ۵ دقیقه و بین ۳۰ تا ۴۰ ثانیه طول میکشید
اینجا شوهرمو بیدار کردم
گفتم بلند شو من میخوام برم حموم مراقبم باش
زیر دوش آب داغ اسکات زدم و کمرمو قر و ماساژ دادم
تمام دردارو با تنفس کنترل میکردم
اومدم موهامو خشک کردم به شوهرم گفتم کاراتو بکن یکم دراز کشیدم بین دردا خوابم میبرد به خاطر اکسی توسین و شب بیداری دیشبش
ساعت ۱۱ دیگه فاصله دردا شد هر ۳ دقیقه با طول ۴۰ ثانیه و دردا شدید بود
دیگه ۱۱ و نیم زنگ زدم ماما همراهم
اونم گفت سریع خودتو برسون بیمارستان معاینه بشی
ساعت ۱۲ و نیم رسیدم بیمارستان که تو معاینه ۶ سانت با افاسه ۷۰ درصد بودم
تا رسیدم اتاق ldr شدم ۷ سانت
دیگه کیسه آبو زدن و دردا واقعاااااا غیر قابل تحمل شد ماما همراهمم ماساژای فشاری انجام میداد و کمکم میکرد تو ۹ سانت اپیدورال گرفتم که ۵ دقیقا بعدش شدم فول و فقط بهم گفتن زور بزن
بعدشم پسرم ساعت ۳ به دنیا اومد
مامان زینب خانوم🥰 مامان زینب خانوم🥰 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی پارت ۲
دیگه تا رسیدم بیمارستان شد ساعت یک با اجازه خود ماما زایشگاه توی بیمارستان راه رفتم تا دردم بگیره دردا گرف اما خیلی دیر ب دیر ساعت دو نیم بستری شدم و تا ۳ طول کشید تا رفتم تو زایشگاه تا ساعتای ۶و۷ دردای دیر ب دیر میگرفت ک قابل تحمل بود معاینه شدم ۱ سانت بودم بعدش دردا نزدیک تر و شدتش بیشتر شد ک با فشار دادن میله تخت و اسم اماما قابل تحمل میشد برام ساعتا ۹ و رب دوباره معاینه کرد ۵ و ۶ بودم دردامم شدید تر شده بود ک زنگ زدن ماما همراهم تا ساعت ۱۰ امد تا ۱۰ نیم باهام ورزش انجام داد ک فول شدم و بهم ناخوادگاه زور وارد میشد ک میگف بچه داره دنیا میاد رفتیم روی تخت زایمان اما چون دکترم نرسیده بود میگفتن زور نزن با تنفس کنترل کن تا دکتر بیاد دو سه تا رو تونستم با تنفس کنترا کنم اما دگ نشد و نمیتونستم شدید بهم زور وارد میشد اخر گفتم عیبی نداره دکتر دیگه اییم اگ بود دگ سریع یک دکتر از بیمارستان امد و با سه تا زور محکم بچم دنیا اورد و بند ناف ک قیچی کرد دکتر خودم رسید برای جفتم در اورد و بخیه زد و از درد بخیه هیچ نفهمیوم چون ب درخاست خودم امپول بی دردی زدم وقتی جفت در اوردن امپول به دستم تزریق کردن و دیگه هیچی نفهمیدم از درد بخیه و ایناها ساعت ۱۱ ۵ دقیقه زایمان کردم تا ساعت ۱۲ نیم کلن گیج بودم هیج نمیفهمیدم من از زایمانم رازی بودم با اینک دردا خیلی شدت دار بود اما خب قابل تحمله و مخصوصن از ماما همراه داشتن انشالله همگی بسلامتی زایمان کنین
مامان پسرم مامان پسرم ۱۰ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان ✨️𝒜𝓃𝒾𝓁✨️ مامان ✨️𝒜𝓃𝒾𝓁✨️ ۳ ماهگی
# تجربه زایمانم
دو روز پیش ظهرش ترشح خونی دیدم ولی دردی نداشتم مامام گفت احتمالش هست دردات شروع بشه برو پیاده روی از همچی بهتره منم اول رفتم دوش ابگرم گرفتم اسکات زدم بعدش اومدم بیرون ورزشای لگنی رفتم بعدم رفتم یک ساعت پیاده روی تند اخراش دیگ زیر شکمم سفت میشد نمیتونستم حرکت کنم
رفتیم خونه دیدم زیر شکمم سفت میسه همراه با درد پریودی فاصلهاشم کم بود مثلا ۵ دیقه ۱۰ دیقه یکبار هیچی ماما گفت نیاز نیست بری بیمارستان الکی معاینه میشی منم نرفتم دردام از ۹ تقریبا شروع شده بودن ساعتای یک دیگ دیدم حرکت نداره رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت بزور یک سانتی خانوم تو کجا زایمان کجا منم خورد تو ذوقم گفتم با این دردا میگفتم دو سانتی هستم
نوار قلبشم خوب بود اومدیم خونه ولی هیچی نتونستم بخوابم تا چشام گرم خواب میشد دردم میگرف این دردا تا ساعتا ۲ ۳ تقریبا همینقدر بودن از ۳ ب بعد دیگ شدید تر شدن همراه با یکمی فشار به مقعد بود باز حرکت نداشت رفتم بیمارستان ساعتای ۷ غروب دیروز معاینه کرد گفت یک سانتو نیمی ولی دردا دردای خوبین حالا منم داشتم از درد سرویسسس میشدمم میگفتم هنوز یک سانتو نیم!!!!😐😑
گفتم خدا بداد بقیش برسه یک سانتو نیم اینه بقیش چیه
مامانم گفت بیا خونه غذا درست کردم شام بخورین ما رفتیم اونجا تا رسیدم نیم ساعت نشد دردام دیدم شدید تر دارن میشن ماماهم گفت تا خونریزی نشتی استفراغ نداشتی یا حس فسار مدفوع نیاز نیست بیای بمون خونه درداتو بکش
خلاصه من دردام بیستر میشد حس فشارر توی لگن و مقعد داشتم انگاری ی جیزی اونجا فشار میداد
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم