۱۹۳ پاسخ

این دنیا یه برگشتن به شهر خودمون بهم بدهکاره ....

سلام دوستان😍من ادمین فروش پیج فیلتر شکن(vpn)هستم ارزون تر ازهمه جافقط۶۰ هزارتومان برای اطمینان اول اشتراک براتون فعال میشه بعد هزینرو پرداخت کنید💸(تو این اوضاع اقتصادی میشه لطفا حمایتم کنید🥺)

من اوایل بارداریمه استرس تشکیل قلبشو دارم

منم ناخواسته باردارشدم هم من هم همسرم بچه دوست نداریم الان من باهاش کناراومدم ولی شوهرم خیلی ناراحته ازاون طرف خانوادم شهرستان زندگی میکنندهیچکس نیست توبیمارستان وبعدش کمکم کنه خیلی استرس دارم که نتونم چون بچه اولمه وهیچی نمیدونم

من تازه فهمیدم که قراره دختردار بشم ولی همیشه خودمو با یه پسر بچه تصور میکردم و علاقه ای به اینکه دختر داشته باشم ندارم از چیزای دخترونه هم خوشم نمیاد، این روزا خیلی افسرده ام و هنوز از بچه ام خوشم نمیاد و این حس باعث عذاب وجدانم میشه

منی که بچه دومم ناخاسته باردار شدم اصلا اصلا اماده نیستم حتی به س ق ط فکرکردم اما نشد...بنظرم مادرخوبی نیستم و‌نمیشم

خانوما من تو۵امین روزی ام ک از موعد پریودم گذشته قصد بارداری داشتیم اما الان ک ۵روز عقب افتاده ی حس ترس دارم ک بی بی بزنم 🥺 ازونور سینه هام احساس درد دارن و ۱ساعت ب ۱ساعت دستشویی میرم بنظرتون حاملگیه یا فقط حسشو دارم

سلام خانوما، من خیلی خوشحالم ک باردارم ، بارداری اول دوقلو خدا رو شکر
ولی خب از اونجایی ک کسی ندارم و دور هستن میترسم برا بزرگ کردنشون، استرسش دارم ولی با خودم میگم خدا کمکم می‌کنه تا استرسم کم بشه

ممنونم از راهنمایت عزیزم

سلام مامانا. من هفته ششم تموم شد. یه دختر نزدیک چهار سالم دارم. این بچم‌تو اوج گرما دنیا میاد یعنی مرداد. هم بفکر اونم تو‌ گرما چطور بشه هم اینکه میترسم دخترم حسوذی کنه

واقعا خیلی ترس و هیجان دارم بابت ب دنیا امدن کوچولوم
هم دوست دارم هم وقتی بهش فکر میکنم بغضی میشم که چرا انقدر زودتصمیم ب بارداری گرفتم
تا قبل از حاملگی عاشق بچه بودم اما الان وحشت دارم از بعدا
هروقت این حس ب سمتم میاد میگم ناشکری نکن ک خدا قهرش میاد ترس از دست دادنشم دارم چون عادت کردم بهش عاشق تکون خوردناشم عاشق اینم ک تو دلم ی فرشته دارم ولی میترسم از روزی ک ب دنیا بیاد و دنیای من عوض بشه و حس و حالم از زندگی برعکس بشه.خداکنه فقط ی حس باشه ولی واقعا ناشگری نیست چاقعا ترس دارم و گاهی اوقات بااین فکرا بشینم و گریه کنم.خداکنه خودخدا اسون بگیره و سر به سر حرفای من نزاره و بچه سالم و صالح بهم بده🌹🫀🫀

اولین بارم بودرفتم بیمارستان آزمایش دادم جوابش مثبت بود سنو نوشت برام رفتم سنو رو بردم پیش دکتر اینجوری گفت بخدا دوروزه کارم گریه اس این همه اذیت شدم سخته نتیجه نگیرم

آره خیلیی برام پیش اومده و خیلی گریه کردم ،با اینکه بعد از ۶سال ازدواج تصمیم به بارداری گرفتیم،اما بازم میترسیدم،اما الان کمتر بهش فک میکنم و خداروشکر بهترم

من شیش هفته و سه روز رفتم دکتر گفت برو بیرون جنین باید از پنج هفته قلبش تشکیل میشد

سلام ، ما با اینکه آگاهانه تصمیم به مادر و پدر شدن گرفتیم اما گاهی وقتی اطرافیان بهمون از سختی های خودشون میگن با خودمون میگیم نکنه نتونیم والد خوبی باشیم !!
اما کاش به نظرم تو دل کسی رو خالی نکنیم ، من خودم تصمیم گرفتم اگه روزی خواستم کسی رو از تجربه هام با خبر کنم بیشتر مثبت هاشو بگم چون مثلا بارداری خودش سختی های فیزیکی داره دیگه بخواییم هی بار روانی هم بهش اضافه کنیم واقعا سخت میشه

خانم های عزیز‌ وقتتون بخیر میشه بگین اینکه من کلا خواب ندارم عادیه یا نه؟ مثلا اگه شب ۱ بخوابم ۴ بیدار میشم و دیگه کلا خوابم نمیبره حتی روز بعدش هم نهایتا یک ساعت بتونم بخوابم کار خونه هم میکنم در حدی که خسته بشم اما بازم از خواب خبری نیست

خداخودش کمک همه بکنه انشالله❤️

سلام خانم ها تورو خدا زود جواب بدین کمکم کنین صبحتون بخیر از دیشبه دخترم تکون نخورده هرچی چیز شیرینه خوردم ولی تکون نخورده باید چکار کنم

عزیزدلم بچه با خودش برکت میاره به خدا توکل کن ونگران چیزی نباش

سلام خانم ها صبحتون بخیر از دیشبه دخترم تکون نخورده هرچی چیز شیرین هم خوردم تکون نخورده باید چکار کنم

من ازاول آمادگی نداشتم اصلاً قرار نبود دوباره باردار شم چون اززیربارمسئولیت میترسیدم چون مطمئن بودم ازعهده ی تربیتش بربیام واینکه ازنظر روحی داغون بودم وهم ازنظرمالی اصلاً شرایط خوبی نداشتیم یه بارداری ناخواسته بودمجبور شدم بپذیرم اوایل اصلاً دوست نداشتم همش گله وشکایت داشتم ازخدا وبعد بمرور وقتی صدای قلب وحرکاتشو حس کردم بهش وابسته شدم برام شیرین شد خداروشکر،متاسفانه از لحاظ مالی مدتیه مشکل داریم همش نگران اینم چطور میشه، تا به امروز خوب بد گذراندم ولی بیشترین نگرانیم ازاین ب بعد هست درسته ایمان دارم خداروزی رسونه امیدوارم این مشکلمون هرچه زودتر برطرف بشه ان شاء الله ،شماهم دعاکنید🤲

دقیقا چیکار می‌شه کرد با این حس؟ واقعا

سلام مامانا اره من این حسو دارم همش میترسم از پسش برنیام میترسم مامان خوبی نشم براش میترسم نتونم از پس این مسولیت بر بیام☹️😓

خیلی استرس دارم چون دل دردم زیاده😔

ن اصلن این فکر رو نکردم چون روز اولی ک تصمیم گرفتم فکر کردم ب شرایطش و اینا

من خودم دوست دارم بچه ولی قبل از بارداری همش همسرم می‌گفت بچه مهمه و تو مهم نیستی برا همون ترس داشتم از وقتی باردار شدم فکر میکردم باهام بهتر رفتار بشه ولی هر روز بدتر از دیروز الان دوماهه هستم ولی اهمیت نمی‌ده و من استرس اینو دارم ک کلا بچه مهم تر باشه براش تا من

سلام مامانا برای منم دعا کنید بچه اولمه ساک حاملگی فعلا و ضربان قلب نداره دعا کنید قلب کوچولو و مهربونش بزنه
گاهی زیر دلم احساس تیر کشیدن دارم

سلام مامانا من برای باردوم دارم این حس رو تجربه میکنم اونم بعد از چند سال خداروشکر آمادگی لازم رو داشتم الان تو هفت هفته هستم ولی درگیر سرفه های شدیدا خشک و مزمن شدم و سابقه ی الرژی هم دارم که انگار بعد مدت ها دوباره برگشته درحال حاضر نگران این موضوع هستم😥

سلام مامانا من فردا بچم به دنیا می آید
و خیلی خوشحالم و از طرفی استرس درش رو دارم

سلام مامانا من دو شبه که باسنم لای پاهام درد میکنه باید چکار کنم وقتی دراز میکم اصلا نمیتونم از این پهلو ب اون پهلو بچرخم آیا خطرناکه لازمه برم دکتر

من اصلا توی دوران بارداریم ب زایمان و درداش فک نمیکردم ولی الان هرچی ک میگذرع استرس دارم ک واقعا میتونم از پسش بربیام؟
یا اینکه میتونم تنهایی بزرگش کنم اخه ساعاتی ک شوهرم خونه هست کمه و من باید بیشتر وقتمو با نینی بگذرونم میترسم ک نتونم از پسش بربیام🥲

سلام دوستان من خیلی نگرانم ۶هفته و سه روز حاملگیمه رفتم سنو دکتر گفتن فتال پل وضربان قلب دیده نشد بنظر شما دلیلش چیه

من هرچی نزدیک میشه به تاریخ زایمان بیشتر نگران میشم و میترسم . هم از زایمان و اینکه تو روندش مشکلی پیش نیاد هم از بعدش که میتونم مامان خوبی باشم یا نه ؟
خیلی مسئولیت سنگینیه واقعا

آزمایشی هست که اگه بچه مشکلی داشته باشه این ازمایشودکترپیشنهادمیکنه بیشتربرااونایی که سندروم دارن این آزمایش توصیه میشه مال من ان تی بچه بالابود که این ازمایشو برام نوشتن

خوب بچه اولم دختره دلم میخوادپسرباشه ماتوخانوادمون پسرکمه دخترزیاد

ارع خیلی.حتی گاهن میگم شاید مامان خوبی براش نباشمو نتونم درست تربیتش کنم

خوب شنیدم مال خیلیا اشتباه شده فردام که سونوگرافی دارم ببینم چی میگه امیدوارم خدامنونامیدنکنه

سلام چگونه در مسابقه شرکت کنیم

من الان هفته 8هستم خیلی خوشحالم ولی این کیپ شدن دماغم و از یه طرفم سرماخوردم کلافم میکنه میترسم رو جنینم تاثیرداشته باش

سلام .من ۹ هفته و یکروزم .سونو اندازه جنین رو ۲۱ میلی زده .کمه ؟ اصلا مهمه اندازه جنین تو این هفته ؟ ممنون میشم کسی که تو این هفته ست اندازه جنین رو بگه ممنون

منم هفته ۳۲ از بارداری هستم ولی مدام ذهنم درگیره و همش استرس دارم اینکه بچه ام سالمه ؟ و اینکه در روند زایمان مشکلی پیش نمیاد؟ و اینکه خیلی دغدغه و استرس غربت و بی کسی رو دارم چون خونواده ام کنارم نیستن و همسرم هم راضی نیست برا زایمان برم پیش خونواده ام این روزا خیلی استرس و فشار عصبی روم هست بعضی مواقع واقعا کم میارم و می زنم زیر گریه سر دو راهی گیر کردم همسرم می گه اگه رفتی و مشکلی برا بچه تو راه پیش اومد باید جواب منو بدی و خودت مسئولی از طرفی بمونم اینجا می گه من هزینه زایمان در بیمارستان خصوصی رو ندارم و بیمارستانای دولتی اینجارو هم کسی تائید نمی کنه از اون گذشته من مشکل دارم نمی تونم زایمان طبیعی داشته باشم و می گن بیمارستانای دولتی رشت تا دردو‌نکشی واقعا ببینن نمی تونی زایمان طبیعی بکنی می برند سزارین خدایی جون درد کشیدن ندارم...

برا مادرشدن امادگی داشتم.... ولی الان برا زایمان طبیعی اصلا امادگی ندارم و به شدت میترسم

من خیلی دوست داشتم اول درسمو بخونم بعد بارداربشم ولی ناخواسته باردارشدم خیلی حالم بدشد چون میخاستم ادامه تحصیل بدم ولی الان خیلی خوشحالم خدا بهم یع نی نی داده

سلام خانما من تو13هفته آزمایش سلفری دادم جنسیت بچه دختره دلم میخوادخدابهم یه پسربده ایاتاحالا اشتباه شده آزمایش سلفری

من بشدت میترسم که جوجه م مشکلی داشته باشه..چه میدونم..سالم نباشه مریضی عقب ماندگی.‌..اصلا نمیتونم فکرمو روچیزی متمرکز کنم.همش فک میکنم براش کم گذاشتم.اخه کم خونی دارم شدید.حس کم بودن و ترس از اینده که چیزیش نشه داره دیونم میکنه

من الان پنج هفتس که باردارم .خودم خوشحالم ولی همسرم بااینکه میخواست اصلا خوشحالیشو بروز نداد نمیدونم چرا خیلیا میگن طبیعیه ...ولی پراز استرسم یخاطر واکنشای شوهرم وهمراهی نکردنش یا کردنش ..تحمل این چیزا برام سخته واقعا .فکرم خیلی مشغوله

سلام منم بعد از ۶سال دارم طعم مادرشدن رو میچشم.اولاش دقیقا حسی نداشتم و تو شرایط بدی فهمیدم که اومده تو وجودم ولی هرچی گذشت بیشتر بهش عادت کردم و الان ۳۰هفته دارم
چندروز دیگه میرم سونو.فکر میکنم اصن وزن نگرفته بچم.چون خودمم بزرگ نشدمم زیاد.غذا نمیتونم بخورم خیلی.ولی خب بقول خیلیا روزشماری میکنم بیادو بغلش کنم گل پسرو.و خیلی میخام ببینم شبیه کیه.من یا باباش.و وقتی لگد میزنه حس خوبی دارم خداراشکر میکنم.الهی هرکی میخاد خدا بهش بده این لذتو

بنظر من همسر خیلی تاثیر داره رو روحیه آدم تو دوران بارداری اگه همسر خوبی آدم داشته باشه فکر نکنم حالت روحیه بد یا افسردگی بگیره

من یه دختر دیگ دارم ک اون برج وقتی دختر دومم ب دنیا بیاد اون سه سالش میشه و مدام تو فکرم ک چطوری رفتار کنم که به نی نی حسادت نکنه وحس میکنم مسئولیتم خیلی حساس و سنگینه نباید به خاطر نینی دخترمو ازار بدم

نه به هیچ وجه، تو سنی هستم که کاملا آمادگی مادر شدن رو دارم هم روحی هم جسمی

خیلی هیجان بدنیا اومدن و دیدن بغل کردنش رو دارم ولی واقعا نگران هم هستم و حس میکنم مسئولیت خیلی بزرگ و سنگینی پیش رو دارم

من خداروشکر میکنم که درسمو تموم کردم و بعدش باردار شدم ولی با این حال گاهی اوقات فک میکنم نمیتونم از پسش بربیام ولی بازم هیچی از عشقی که یهش دارم کم نمیکنه شاید خدا تواناییشو دیده که داده😍🥰

بهترین حس زندگییم اینه ک مادر بشم

نه واقعا اماده ام

نه خب خیلی مشتاقم شاید اگه یهویی میشد اره احساس ترس میکردم ولی من به توانمندی هام مطمئنم

شاید اگر بدون برنامه و یهویی میشد حس بد می‌گرفتم و واقعا دوسش نداشتم ،ولی وقتی همه چی روی برنامع ریزی بود و خواست خودمون خیلی بیشتر لذت بخش بود که خدا قابل دونست و ب وقتی که آمادگی داشتیم مارو لایق دونست و خیلی حس خاص و خوبی داریم و بی صبرانه منتظرم بیاد تا براش جونمم بزارم

نه هیچوقت همیشه خداروشکر می کنم این فرشته کوچولو رو بهم داده چون زندگیمون خیلی تغییر کرده خیلی انگیزه دارم و همیشه تصورش می کنم

اخه دیدم ضربان قلب پایین ۱۴۰ پسره. گفتم برا من ۱۷۶ بود،دختره

من ۹ هفته باردارم و تصمیم به سقط دارم از اول هم دوس نداشتم ولی گفتم شاید خواست خداست و زندگیم قراره بهتر شه......ولی همسرم همراهی نمیکنه، خودمم حوصله ندارم بار این مسأله رو به دوش بکشم

من هنوز حس خاصی ندارم. چون تازه متوجه شدم. ولی از وقتی که فهمیدم باردارم یه انرژی مضاعف گرفتم همش دوست دارم آهنگ بزارم جلو آینه برقصم همش بهش فکر میکنم . خیلی عجیب و جالبه که یه انسان دیگه بتونی به وجود بیاری. خیلی رشد یه انسان شگفت انگیزه . تازه من جزو کسایی بودم که اصلا اصلا بچه دوس نداشتم و از بچه ها بدم میومد ولی الان چند وقته که همه چیز تغییر کرده

شاید اگر خودم اقدام میکردم این فکرا تو ذهنم میومد اما چون خدا خواست که بچه دار بشیم پس مطمئنم تواناییش رو در ما دیده و میتونم از پسش بربیام💖

من همه چی خوب بوده تا الان و اصلا اذیت نشدم ولی به طرز وحشتناکی از سه ماه اخر میترسم چون سر بچه اولم کیسه ابم تو خونه پاره شد و یک تجربه بد زایمان داشتم الانم‌فقط از اون فوبیا دارم و‌بخاطر همین دیگه دوس نداشتم باردار بشم ولی کار خدا من برای بار دوم باردار شدم برام دعا کنید انشالا همه سرموقع زایمان کنن این تنها چیزی که از خدا میخوام🤲🏻

دوستان تو غربالگری اول جنسیت و بهتون گفتن؟ دکتر من نگفت. اما ضربان قلبش ۱۷۶ بود. بچه دختره؟؟

چون من بعداز۵سال خواستم بارداربشم هرروزبیشترازدیروزخوشحالم ودرپوست خود نمیگنجم.دوست دارم هرلحظه زودتر به دنیا بیاد بغلم بگیرم و محکم فشارش بدم وای😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩

من برای بچه اولم سه سال تحت درمان بودم بارداری خوبی داشتم ولی زایمان بشدت سختی داشتم بین دوتا خونواده دعوا شد هیچکس منو نمیدید بعدشم اومدم خونه خودم ک شهرستان بودم دست تنها تک و تنها از ۲۰ روز ب بعد خودم تنهایی بودم و نابلد عذاب زیاد کشیدم دیگه از بارداری و بچه داری متتفر شدم تصمیم گرفتم هیچوقت بچه دار نشم تا اینکه مرداد امسال پریود شدم دیگه تا ۵ ما پریود نشدم چون میترسیدم از بارداری هر ماه دوتا بی بی چک میذاشتم منفی میشد حتی مارکشم عوض کردم گفتم بزار برم دکتر ببینم چرا پریود نمیشم سونو بهم گفت خانم بارداری ۱۰ هفته ای دنیا رو سرم خراب شد دو روزه متوجه شدم کارم همش گریس حال خوبی ندارم

۶ سال منتظر این کوچولو بودم ۶ سال التماس خدا رو میکردم یک کوچولو بهم بده از وقتی باردار شدم همه وجودم شده ترس همش میترسم خدایی نکرده از دستش بدم میترسم از این ازمایشام یا سونو هام بد باشه اینقدر تمام وجودم میترسه ک نمیتونم لذتی ببرم ازش ...میترسم نتونم خوشبختش کنم ار اینده نامعلوم میترسم کاش این روزا زودتر بگذره و سالم بغلش کنم هر شب التماس میکنم خدایا حالا ک بعد این همه سال دادی بهم نگیری ازم یا طوریش نباشه وگرنا واقعا من روحم میمیره اینقدر ک جونم با جونش بستس
نمیدونم منم مادر خوبی نیستم نمیتونم از بودنش لذت ببرم همش ترس همش کابوس

هنوز ک هنوزه دارم چیزی میخورم موقع قورت دادن مرگمه، دکتر رفتم گفت تا بچه دنیا نیاد نمیشه دارو بدم باید تحمل کنی، اون همه عشق من بچه الان هیچ حسی بهش ندارم این دوران بد بارداری منو بهش بی حس کرده، جاریم میگه الان اینجوری میگی لحظه ای ک میزارنش رو قلبت احساس میکنی الان قلبت می ایسته از حس عشق زیاد..... با اون همه علاقه من ب بچه با خودم میگفتم براب بچه خودم حتنا زنده زنده میمیرم اما نمیدونم چرا اینجور بی تفاوتم با اینکه عاشق دختر هم هستم و اسمشم خودم انتخاب کردم،،،، واقعا نمیدونم الهی ک خدا خودش برای همه درست کنه الهی بحق فاطمه الزهرا هر کس منتظر این میوه هست بهش عنایت کنه، 🤲🤲🤲

منم خ زیاد بی نهایت عاشق بچم، از همون مجردی سنین خ پایین تر، اونقدر بچه دوست داشتم ک میگفتم اگر ازدواج هم نکنم حتما ی بچه ب سرپرستی میگیرم🥰ازدواج کردمو تا ۵سال ی سری مشکلات اقتصادی و دانشجو بودن همسرم ی شهر دیگه نشد و راضی نمیشد بچه دار شیم، امسال فروردین بالاخره باردار شدم ک حالا اتفاقات قبل بارداری بماند..... الان یک هفته مونده ب زایمانم، بارداری بینهایت بدی داشتم اونم دور از همسرم، تهوع و استفراغ ها تمام وجودمو آب کرده بود ک آب خالی رو بالا میاوردم فقط ویتامین های بارداری رو بزور میخوردم هر کسی رو میدیدم غذا میخوره دلم ضعف میکرد، آرزوی ی نون پنیر سبزی با ولع ب دلم بود تا پنج ماه اوضاع همین بود سر این استفراغ ها گلوم کلا زخم شد تا همین الان

من عاشق بچمم ولی وقتی مریض میشه کم مبارم تحملم کم میشه نمیتونم دردکشیدنشوببینم وگاهی میگم مادرخوبی نیستم که بچم مریض شده شایدخوب رسیدگی‌نکردم

شاید تو این چند ماهی ک از بارداریم گذشت به خاطر اذییت هایی ک شدم
حالت تهوع و... زیاد حسی بهش نداشتم
ولی الان ک افتادم تو ۳ ماه سوم انگار خیلی بی طاقت ام برای دیدنش
بغل کردنش
بوسیدنش
بوییدنش
خدایا هزاررررر مرطبه شکرت یه کوچولوی ناز قراره پاشو بزاره تو خونه مون از الان دلم براش رفته
مامان قربونش بره 😍😍

من همین الان فهمیدم مامان شدم، سردرگمم

من بچهای دومم وبا اصرار همسرم اوردیم، اما همه روزا و سختی ها ومشکلاتم و تنهایی سپری میکنم.اصلا اهمیت نمیده بهم... منم همش فک میکنم امادگی مادرشدن ندارم🥲🥺🥺

من بچه اولمه و یه بارداری خیلی سختی رو گذروندم،ازیطرف حالت تهوع شدید و استراحت مطلق بودم،خیلی سخت گذشت برام،ولی الان دیگ آخرای بارداریمه،خداروشکرمیکنم که خدا منولایق مادربودن دونسته،حتما از پسش برمیام ک خدا این نعمت بزرگ رو به زندگیمون داده 🙏

اخر هفته سی و پنجم برای وزیت به دکتر مراجعه کردم بعد سونوگرافی بخاطر نارسایی جفتم بلافاصله بستری شدم ی هفته تو بیمارستان بستری بودم وقتی به هفته سی هفت رسیدم دکتر گفت باید زایمان کنی ی روز تمام گریه کردم اون لحظه فکر می کردم هنوز آمادگی مادر شدن ندارم شاید بخاطر ترس بود یا هفته های اخر طبق برنامه پیش نرفته بود
۱۵ روز نورا خوشگل من زودتر به دنیا امد خدا هزار مرتبه شکر می کنم ، ولی هنوز دلیل گریه های اون روزم متوجه نشدم چرا از مادر شدن می ترسیدم ، قشنگترین و بهترین لحظات عمرم سپری می کنم،

من هم اصلا علاقه ای به بچه دار شدن نداشتم و اگه کسی میگف بچه بیار عصبانی میشدم آخرشم گفتم فقط بخاطر حرف مردم میزارم بچه دار بشیم ولی قدرت خدا از روزی که فهمیدم یه نی نی تو دلمه به حدی زندگیم زیبا شده روحیه م‌خوب شده امید به زندگی دارم به حدی بچمو دوست دارم روزی هزار بار قربون صدقش میرم و برای مسایل ریز و درشت نگرانشم که همه تعجب میکنن

خب شاید شرایط نداره شما ک جا اون نیستین اگه به دنیابیاد خدای نکرده بدبخت بشه تین بچه روزی هزار بار ارزوی مرگ میکنه پ بهتر نیاد وقتی امادگی نداره مادرش به هرحال اتفاق افتاده حالا نگید باید جلو خودشو میگرفت 🥲

من کلا علاقه ای به داشتن بچه ندارم ولی همسرم خیلی دوس داشت بچه داشته باشیم البته خدارو شاکرم بخاطرش اما احساس میکنم مثل مامانای دیگه اون حسو ندارم خیلی خنثی هستم.شاید باید بیاد تا ببینمش🫠
این تهوع کی خوب میشه خدا میدونه😢

عشق مامانه ❤️🤲 خداروشکر که این امانت به ما داده شد

من الان هفته ۳۲ هستم خیلی از کارای که قراربود تو دوران بارداری انجام بدم که میگن برای سلامت جنین خوبه انجام ندادم چون واقعا اون انرژی رو نداشتم حس میکنم مامان بدیم خیلی حس بدی

سلام وقت بخیر ببخشیدمن الان ۵هفته است که باردارم و متوجه نشدم و دیروز متوجه شدم ولی نمیخوام وقصدسقط دارم تروخدا کمکم کنین

مادر شدن خودش یه نعمته خداروشکرر که مامان دوتا گل پسرم😍

هزاران هزار مرتبه خداروشکر میکنم که منو لایق مادر شدن دونست و یکی از فرشته هاشو سپرد به من که در درون خودم پرورشش بدم😍خیلی خوشحالم از اینکه قراره مامان بشم🥰با اینکه حالت تهوع دارم و حالم خوب نیست ولی بازم خوشحالم چون با این حالت میفهمم یه موجود ناز داره تو وجودم رشد میکنه😘
من استراحت مطلقم بعضی وقتا دلم میگیره تو خونه ولی با فکر اینکه قراره چند ماه دیگه بچمو بغل بگیرم حالم خوب میشه🤱
انشالله خداوند که همه اونایی که بچه میخوان یه بچه سالم و صالح بده❤

حس خیلی خوبیه دوران بارداری ولی الان نزدیک زایمانم داره میشه یه حس عجیبی دارم همش پیش خودم میگم میتونم یا نه شایدم استرس زایمانه نمیدونم ولی خداروشکر میکنم تا اینجا رسوندم اینجا ب بعد هم خودش کمکم میکنه🥹😍♥️

من مادرنشدم ولی ازخدامیخوام کہ بزارہ منم مثل بقیہ مادراطعم مادرشدنو یکبارم کہ شدہ بچشم من کہ عاشقہ بچم

مادر شدن عشق بینهایت میخواد 🥰 خداروشکر

هم حالت تهوع نداشته باشم.
همه چی رو دوس دارم..
اما این حالت تهوع از همه چی بیزارم میکنه😖

من خیلی خوشحالم و میدونم از پسش برمیام فقط از الان استرس زایمان رو دارم وحشتناک میترسم🥺

نه اتفاقا الان با تمام وجودم مطمئنم ک از پسش بر میام و الان تو بهترین حالت امادگی برای بچه دار شدن هستم

من همش فکر میکنم زوده ، میتونم از پسش بر بیام. خودم هنوز باورم‌نمیشه
البته نگرانی درباره ی جامعه، آینده ،زندگی تو این شرایط سخت مزید علت میشه که بیشتر استرس بگیرم.

من اگه اسم خوب برا دخترم انتخاب کنم خیالم راحت میشه. وقتی برا خواهر زادم انقدر دلمیسوزونم ببین برا بچه خودم چیکار میکنم. خدایا این استرسو ازم دور کن تا به سلامت بچمو ب دنیا بیارم

نه،فقط خیلی اولش برام سخت بود چون حالت تهوع شدید داشتم و اذیت شدم ولی خداروشکر میکنم که خدا منو ازاین نعمت قشنگ محروم نکرد 😍🥰و همش دعا میکنم که همه ان شاالله این حس رو رو تجربه کنن و به این نعمت برسن و خدا بهشون بچه سالم و صالح بده الهی آمین🙏🙏🙏 دوستان عزیزم برای همه اون افرادی که از نعمت بچه محروم هستن دعا کنید تا حاجت روا بشن

ممکنه گاهی نگرانی بابت مادر شدن داشته باشم اما خدارو هزار مرتبه شکر میکنم بخاطر کوچولویی که بهم هدیه داده و از صمیم قلب دوسش دارم

منم خیییییلی خوشحالم که خدا بهم یه دختر داده.بیصبرانه منتظرم تا به دنیا بیاد.احساس میکنم شاید نتونم ماه های اول خوب بهش برسم اما تمام سعیم رو میکنم که یه مادر مهربون براش باشم و کلی باهم بهمون خوش بگذره.خدایا شکررررررت❤❤❤

بعضی وقتا میگم حوصله بچه داریو ندارم ولی الان ن دوست دارم این 3ماه رو تموم کنم وزایمانم کنم تا دختر کوچولوم رو ببینم

خداروشکر بااینکه بارداری پر استرسی داشتم ولی کلا عاشق بارداریمم از اینکه دارم مادر میشم یه وروجک کوچولو تودلم دارم که قرار با اومدنش تمام کسم بشه به روزایی که من و گل پسرم پیش رو داریم فکر میکنم و کلی آرو میشم
انشالله همه مادرای باردار نینیشونو
صحیح و سالم بغل کنن
انشالله این حس های قشنگ بارداری و کسایی که بچه ندارن تجربه کنن (دامنشون سبز بشه )

من از اینکه باردار شدم خیلی خوشحالم تو این ۳ ماه خیلی سختی کشیدم اوله بارداریم خیلی استرس داشتم صابخونه جوابمون کرد برا پوله پیش خونه خیلی استرس اذیتمون کرد بخاطره بارداری از کارم اومدم بیرون خیلی خسته بودم همش میخابیدم کاره خونه میموند شام ناهار درست نمیکردم بعدم تهوع داشتم خیلی افسردگی گرفتم شبا همش گریه میکردم اما همسرم خیلی دلداریم میداد بهم محبت میکرد خداروشکر الان‌بهترم‌ سخت گذشت واقعا اما موجودی که داره تو شکمم رشد میکنه خیلی دوسش دارم سونو انتی رو میبینم همش قربون صدقش میرم بااینکه جنسیتش مشخص نیس

نه🥲
چون مطمئنم با وجود همه سختیا هیچ وقت کم نمیارم و قوی تر ادامه میدم البته‌ خب برای یه مامان بعضی وقتا سخته و نمیشه و کم میاره ولی مطمئنم مامان قوی برای پسرکوچولوم میشم🥲🫀

منم بعضی وقتا میگم من حوصله بچه ندارم حالا چجوری بچه دار بشم

خدارو هزاران بار شکر

منم يه حسي دارم نه خوشحالم نه ناراحت اصلا نميدونم حالم چه طوريه ذوق ديگرانو ميبينم ميگم من چرا اينطورم هنوز گنگم باورم نميشه احساس ميكنم همه چي ازم گرفته ميشه خدا كمكمون كنه باهاش كنار بيايم

خدا را شکر که طعم مادری رو می‌چشم، الحمدالله

بله اوایل بارداری خیلی خودم فوش میدادم که چرا باردار شدم اما الان اون حس رو ندارم

من هم خدارو شکر میکنم واسه هدیه ای که لیاقتش رو به من داده ولی این ماه آخر خیلی واسم خسته کنندست نمیتونم به کارام برسم شب ها کمر درد دارم زیر شکمم هم میسوزه .چون قبلا۲تا سزارین شدم نمیتونم راحت بخوابم فعلا که دارم روز شماری میکنم این ماه سریع تمام بشه

من هزاران بارخدارو شاکرم بخاطر اینکه مامان شدم اما بازم فکرو خیال هستش وترس اززایمان واینکه ایا از پس مادرشدن برمیام مامان خوبی میشم ؟وبااین حال مامان شدن قشنگه و ترس و دلهره خودشو داره والان مامان خودمو بهتردرک میکنم ♥️خداهمه مامانای باردار ونی نی هاشونو حفظ کنه ارامش به دلامون ببخشه

همیشه بااینکه بچه خیلی دوس دارم ولی همیشه حس میکنم آمادگیشو ندارم🥲

من یه بچه ی دارم دوسالو شش ماه همش فکرمیکنم زودباردارشدم و هم خودم هم بچه هام اذیت میشن

سلام منم هفته هشتم هستم خیلی هم خوشحالم خدایا هزاران بار شکرت

احساس میکنم این ترس ناشی از بی ایمانیمه
ترس ازینکه بچم چطوری بزرگ کنم ترس از امنیت مالی
ترس از تربیت نا صحیح
و کلی ترس دیگه

من به خاطر ویار شدیدم که هنوزم داره اذیتم میکنه وافعا خسته شدم . یه بچه دیگه هم دارم .اصلا نمیتونم به کارای خونه برسم خیلی نامرتب شده کسی ندارم کمکم کنه بعضی وقتا میگم عجب غلطی کردم 🤕 ولی خیلی بچه دوست دارم کاش بارداریم راحت تر بود🥲

من بچه اولما باردارم توی هفته ی هشتم هستم. دغدغه این روزام اسباب کشی و رفتن به شهر دیگه اس نمیدونم برم یا به تعویق بندازم با نوزاد چطوری برم با بارداری راحتر میشه رفت یا بچه به بغل و هزارتا سوال دیگه..

دعا کنید خدا دختر قسمتم کنه اولی پسره.

منم تقریبأ هرماه این حسو دارم.بچه ی دوممه دلم میخواد هیکلم دوباره برگرده حالم خوب باشه نمیدونم از پس بچه داری برمیام یا دوتا سخته جم کردنشون.کلا حس درهمی دارم.خس هیچ کاری هم ندارم.

سلام مامانای گل من امروز۱۰ هفته ویک روزهستم میتونم ماهی کوچیک بخورم؟

خوشحال بودن و که همه مسلماخوشحالیم بخاطر مادر شدن ولی خب استرس و نگرانی هم هست من به شخصه همش نگران آیندم نگران تربیتش نگران جامعه نگران اینکه میتونم مسئولیت پذیرباشم واونجورکه شایسته است بزرگش کنم حتی نگران رابطم باهمسرمم چون تاحالا کلا دوتاییمون باهم بودیم حالاکه موجود دیگه ام قرارباهامون باشه ۳سال فقط خودمونیم نگرانم رابطمون خوب پیش نره از هرلحاظ

سپاسگزارم از خدا مهربان پسر کوچولو داده برم منم شب روز منتظر ش هستم

وای منکه دیگه بی صبرانه منتظراومدنشم😍

خدا رو شکر میکنم که خدا واسم یه ناز کوچولو داده هزاران بار شکر میکنم ممنونم ازش

تو چند هفته میفهمی بچت دختره یا پسر

من خیلی خداروشکر میکنم که همچین نعمت گنده ای بهم داده🥺❤️ امیدوارم بتونم یه شخصیت عالی و مفید. وارد جامعه کنم😁

من خیلی افسردگی گرفتم ب خودکشیم زیاد فکر کردم تااین حد حالم بد میشه ولی باز خودمو کنترل میکنم میگم خدایا شکرت و ب نی نی تو دلیم فکر میکنم ب دستای کوچولوش از خدا میخوام ب همه زنای دنیا مادر شدن رو هدیه بده ب حق حضرت رقیه ع.

دو قلو باشه هفته ی هشتم مشخص میشه؟

اما من از لحاظ تربیتی و این جامعه خیلی نگرانم که فردا به دنیا بیاد بگه چرا منو اوردی

از لحاظ مالی خیالتون راحت هرکسی که بیاد خودش روزیشو میاره آنکه دندلن دهد نان دهد

من تا بحال فقط خودم بودم الان دغدغه دارم که نمیتونم مسئولیت پذیر باشم از طرفیم شوهرم سرکار نمیره درآمد نیس از خرج و مخارجش میترسم واس همین خیلی کلافم خدا کمک کنه

من دو قلو دارم خیلی نظرات اطرافیان منفیه همه میگن میمیری سخته خیلی میترسم نتونم تز پسشون درمیام خدا ببخشه همش میگم چرا دو قلو شد نکنه از پس مخارج و... برنیارم

من هنوزم یه وقتایی میاد تو سرم با اینکه کاملا خود خواسته بوده فک کنم این افکار بخاطر هورمونهاس

من با وجود۳سال نازایی و دوا و درمون .ماه های اول حس میکردم خیلی برام زود بوده🥲کلی غصه خوردم.نمیدونم چرا ما بنده ها ناشکریم .زمانی ک نداشتمش همش ب خدا التماس میکردم.تا اینکه رفته رفته حالم بهتر شد.همسرم ارومم کرد و باهم حرف زدیم.کتاب خوندم کارآگاه شرکت کردم.الان واقعا خدا رو شاکرم و برای دیدنش لحظه شماری میکنم😇

من خیلی خوشحالم خیلی زیاد ماه آخرمه وبیصبرانه منتظرم ک ببینمش خدارو هر روز شکر میکنم ک لایقم دونست

منم همیشه اینجور فک میکنم
نکنه وقت نکنم کامل بهش برسم
اداره رفتم چیکار کنم
نکنه کارم باعث بشه براش کم بذارم
اما اینا عادیه
خدا خودش کمک میکنه خودش حواسش هست❤️

من دكتر گفته نى نى م پسره..ازون روزى كه از سونوگرافى اومدم بخدا نه خواب دارم نه خوراك..بى انگيزه ترينم..به هـمسرم ميگم من دختر ميخوام..ميگه بعدى انشاالله..ولى من دوست داشتم اوليم دختر بشه..ديشب خواب ديدم به خونريزى افتادم..اينقدر تو خواب حرص خوردم كه حد نداره..

من دختر بیس ساله تنها تو یه خونه هستم همیشه دوست داشتم یه دوست داشته باشم که وقتی شوهرم نیست کم تر بی حوصله بشم خدا این کوچولو بهم داده ازت خیلی ممنونم چه شکر گذار هستم با هر تکون ریز که میخوره من دلم آروم میشه چه هر روز باهاش حرف میزنم شوق دیدنش چه این که کی بیاد من دل سیر بوش کنم سرم بزارم زیر گردنش چه بو کنم تا دیگه دلم بیقراریشو نکنه خدا جونم ممنونم بابته دوست کوچولو ریزه میزی که بهم دادی هزار بار شکرت

نمیدونم تو هفته ی من بی حوصلگی یا بد خلقی عادیه یا نه..
ولی فعلا این دو مورد خیلی اذیتم میکنه..بسیار دمدمی مزاج شدم و به آنی گریه..
با اینه سعی میکنم کتاب بخونم ..عبادت کنم و قرآن حفظ کنم ولی اون دو مورد هستش‌‌..
بیشتر اوقاتم از رفتار همسرم ناراحت میشم و میگم نکنه اون آماده نبوده...
نمیدونم والا فعلا با یسری احساساتی درگیرم که روش کنترلی ندارم و فقط با قرآن خوندن و کتاب خوندن یکمی آروم میشم..

من برا اومدنش لحظه شماری می کنم و از این روزا که هر روز یه تغییر در خودم می بینم لذت می برم خودم رو با خوندن کتابای تربیت فرزند و ریحانه بهشتی برا اومدن فرزندم اماده می کنم
دیشب به همسرم می گفتم وقتی بچه ما شروع کرد به راه رفتن اول باید گل میز وسط سالن رو جابجا کنیم تا بچه راحت تر بازی کنه و هم چنین وسایل روی گل میز رو پایین نریزه
و نهایتش کلی خندیدیم

من از خودم خجالت می کشم که دیر مامان شدم...دوست داشتم یه سال بعد عروسی مامان بشم زرت کرونا اومد همه چیو خراب کرد...۲ سال الکی ولی خب شاید خدای مهربون صلاح می دید من عاقل تر بشم و بعد مامان بشم از خودش میخوام پشت و پناهمون باشه، منتظر کوچولوم هستم و از خدا بابت داشتنش شاکرم

منم ۳ تابچه کوچیک دارم ودست تنهام سومی روحاملم بدازبه دنیاامدن فرزندسومم بیشترنگرانم هم میگم خدایاچطوری دست تنها فرزنداموبزرگ کنم شوهرمم مغازاداره وهمیشه سرکارش هست دغدغه من فقط اینه

من تنهاناراحتیم اینه که مادرم برام سیسمونی نکرد هیچی برای بچم نخریدم،دوست نداشتم توی این وضعیت بچم به دنیابیاد همیشه فکرمیکردم هیچی برای بچم کم نمیزارم اماالان حتی نمیتونم یه کمدبرابچم بگیرم این روزاخیلی حال روحیم بده همش میگم این حق من نبوداینجوری ارزوبه دلم بزاره اون از جهیزیه نخریدنش اینم ازسیسمونی نکردنش...ایشالاکه خداخودش همچیودرست کنه

خدا رو هزار مرتبه شکر به خاطر هدیه زیبایی که من داده

من تنها نگرانیم اینه که بعد از مرخصی زایمان چطور تو شهر غریب تک و تنها بچه مو ول کنم برگردم سرکارم، یا باید براش پرستار بگیرم که تو این شهری که من هستم پرستار گیر نمیاد و فرهنگ و همه چی هزار بار متفاوته و یا اینکه ببرمش سرکار با خودم که قطعاً دومین راه حل رو ترجیح میدم اما اینکه یه پسر بچه نه ماهه رو ببری تو یه اداره دولتی اونم هشت ساعت خیلی چالش سختیه، و اینکه قطعاً مجبورم تا دو سه سالگی با خودم ببرمش سرکار، این بزرگترین دغدغه منه خدا کمکم کنه

منم دوماه مونده به زایمانم مادر شوهرم و پدر شوهرم و دختر برادر شوهرم اومدن پیشم تا به دنیا بیاد دورم خیلی شلوغه اصلا تمرکز ندارم استرس دارم آزمون هم دارم ... راحت نیستم به واسطه اینها هم مهمان میاد باید برم بشینم پیش مهمان چون بی احترامی.... از نظر اونا..وخیلی جزییات دیگه

اره واقعا خیلی بهش فکر کردم!

منم خداروشکر میکنم ک این هدیه قشنگه بهم داد و همش دعا میکنم سالم باشه صحیح و سالم بدنیا بیاد و یکسره فکرای بد میاد تو سرم ک خودمو آروم میکنم و منم ب این فکر میکنم ک با همسرم چطوری مس قبل عشقولانه در کنیم ولی بچه خودش عشقه عشق.

وای منم اصلا اوضاع روحی خوبی ندارم همش داخل خونه زندگیم بحثه
مادر شوهرم زندگیمو خون کرده
شوهرمم بچه ننه همش به حرف مادرش گوش میده
خون به دلم میکنن اصلا درک نمیکنن که من باردارم😔😔

ن

من نگران خرجش هستم تا قبل بارداری او ضاع مالی خوبی داشتیم اصلا نگران خرجش نبودم الان که باردار شدم همش نگران خرجش هستم و اینکه همه مادرایی که بچه دارن همشون فقط اینقدر از سختی بچه میگن که دلم میخاد بچم همونجا فعلا بمونه جاش خپبه تو شکمم

من بیشتر نگران این هستم که خدایی نکرده اسیب های روحی ک بهم تو دوران بارداری وارد شده سرکار هرجایی تنهایی دوری تاثیر منفی رو جنین داشته باشه

نه خیلی ام دیر شده بود .خوشحالم و خداروشکر

اره ولی دوسش دارم

اره واقعا

سلام دوستان عزیز ❤ببخشید این درسته که میگن اگه دکتر شخصیت طبق معاینه وسنوگرافیت تشخیص بده باید سزارین بشی بعد برای زایمان بیمارستان دولتی بری تا درد طبیعتو نکشی سزارین نمیکنن؟ لطفا اگه کسی اطلاع ویا تجربه ای داره ممنون میشم راهنمایی کنه تشکر 🙏❤

كلا كارم شده گريه

من گاهی واقعا گریه بی اختیار دارم از نگرانی اینکه چطور میتونم راه های خوب نشونش بدم ، نکنه مادر مفیدی نباشم، نکنه یروز باعث بشم بخاطر من حرصشو قورت بده و غصه بخوره ، واقعا همه چیز برام غیرقابل پیش بینی شده 🤦‍♀️

آره


من عاشق پسرگلم هستم خدای مهربون بعد۱۱ سال اینوبهم عیدی داده شادی خونمون داده خیلی عاشق پسرگلم هستم خداراشکر

من بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک همین حسو دارم، فکر میکنم برام زود بود😅

من ک دلم پرمیزنه کی دنیابیادبغلش بگیرم.هی میگم چرااین روزازودترنمیگذره ببینمش.بااینکه هزارتادردتودوران بارداری بهم خورده.ومنتظرم بعدبدنیااومدن بچم درمان کنم

مامانا بیان یکبار واسه همیشه به این فکر کنیم ماهنوز پرنسس خونه باباهامون و دلبر اقایی هامون هستم قبل از مادربودن به خوممون هم فکر کنیم نینی میاد مارو کامل کنه نه ما اونو بعدها اونقدر چیزهای مختلف از بچه هامون یاد میگیریم که خودمون کشف نکردیم پس به این فکر کنیم در هرشرایطی بهترین مادر هستیم سخت نگیریم

من همش تصور اون روزیو دارم که صدای گریه و خنده نینیم بپیچه تو خونه وقتی خوابه دلم بخواد بیدارش کنم واسه لجبازیاش دنبال راه چاره باشم واسه تربیت ش کلی مطالعه میکنم واینکه یه فرد مفید واسه خودش و جامعه رو تربیت کنم

حس بد داشتم ولی وقتی به لکه بینی افتادم و ترسیدم ب خودم گفتم حاضرم همه دنیام بدم ولی بچم سالم باشه!این حسا طبیعیه و بعد از هفته های اول ی عشق عجیب غریب میاد سراغ ادم

ممکن خیلی خوشحالم باردارم شدم یکسال و نیم بعد ازدواجم اقدام کردم و تازه هم اسباب کشی کرده بودیم و اصلا فک نمی‌کردیم اقدام کنم و ب زود بگیره خدا رو خیلی شکر میکنم ک منو لایق مادر شدن دونست و بنظرم بهترین حس دنیا مادر شدن هست با اینکه این اواخر حالت تهوع خیلی شدید داشتم ولی باز واسم خیلی ارزش داره.بنظرم بجای استرس و اینکه بگیم وای من استرس دارم نمیدونم میتونم مادر خوبی باشم یا ن دو کتاب مطالعه کنیم ک چطور بتونیم بهترین باشیم

ما میتونیم مادران خوبی باشیم به شرطی که بابا ها هم باباهای خوبی باشن

اگه مشکل مالی پاشو از زندگی من بیرون بکشه، برای همه چی دخترم آماده ام

بارداری بدترین حس دنیاست به نظرم

وای من دقیقا تو همین شرایطم تازه آزمایشم مثبت شده و هزار و یه مدل فکر و نگرانی دارم ک اصلا از پسش بر میام زود نیست میتونم یا نه

دقیقا یکی از سوالاتی که کل روز تو ذهنمه
که مادر خوبی میشم؟ از پسش بر میام ؟
خیلییییی میترسم

دقيقا من همينحوريم

اینکه ۹ماه بعد ازدواج باردار شدم و هنوز با شوهرم به تفاهم انچنانی نرسیده بودیم گاهی عذابم میده

چه خوشحال شدم که من تنها نیستم، اکثر فکرای شمارو منم دارم
خیلی مسئولیت بزرگیه
خدا کمکمون کنه 😔

من که شدیدا یه وقتایی کم میارم و حالم بد میشه .دچار افسردگی شدم و جسمی هم نا ندارم دیگه

من تا همینجای بارداری هم خیلی فعال بودم کارفرما هستم زندگی مستقل تو شهر جدا از خانواده دارم غیر از اون چنتا فعالیت داوطلبانه هم دارم پیش میبرم تازه امسال دانشگاه مقطع بالاتر هم قبول شدم که فعلا ترم اول مرخصی گرفتم - برای مهاجرت هم اقدام کردم باید مدرک زبان بگیرم با همه اینا بچه دارم شدم 😎 ولی فقط به یه چیز خیلی اعتقاد دارم اینکه آدمی نمیدونه چقدر توانمنده تا اینکه تو شرایطش قرار بگیره

خانم ها دوستای عزیز برام دعا کنین برم برای سونو قلب بچم بزنه

من عاشق بچمم و بی صبرانه منتظرشم
انقد دوس دارم بچه داشته باشم الانم که خدا بهم داده کلی خوشحالم خداروشکر
قربونش برم صداش بزنم دخترم🥰🥰😘😍😁

سلام خانم ها من دفعه اولم هست که میخوام سزارین کنم چون چهار سال پیش عمل داشتم رحمم را کشیدن بالا اونای که سزارین شدی چند هفته بچه را برداشتن خیلی هم میترسم از سزارین

منم میترسم از اینکه تا یک سال سرکار نباید برم استقلال مالیمو از دست دادم میترسم از همسرم دور شیم‌ مثل قبل نتونیم با هم وقت بگذرونیم هیکلم خراب بشه خیلی چیزای دیگه 🙁🙁🙁

اصلا یه حسیه ک ادم دست خودش نیس همش خودخوری میکنم ک نتونم از پسش بربیام با این ک دوتا پسر دارم حالا دختر حاملم میگن دخترا حساس ترن دلنازوک ترن... بعدش پسر کوچیکم تازه یک سالش تموم شده.. میترسم نتونم جفشون رو باهم کنترل کنم از لحاظ تربیت از همه چی🤕🥲نمیدونم اقام همش میگفت بندازش ولی دل خودم راضی نشد..درسته اعصاب میخواد حوصله میخواد و.... اما گفتم تو کارخدا حکمتی هست.. نگهشداشتم..
فقط میخوام برام دعا کنید عزیزان ♥🌹🌹

بنظرم بهترین حس برای یک زنه
بعضی موقع میگم خدایا شکر که منو لایق همچین چیزی دونستی الان شش ماهه حامله ام ولحظه شماری میکنم دخترموبغل کنم وکنجکاوم ببینم چه شکلی میشه🥰😁

بچه ها کیا اول بارداریشون تهوع و استفراغ و بی حالی داشتند؟ تا کی خوب میشه؟ ضعف هم دارم همش احساس گرسنگی دارم و پاهام ضعف داره.اصلا حوصله ندارم همش میخام گریه کنم. البته من تواین شهر غریبم هستم خیلی تنهایی و غربت سخته.امیدم فقط به خداست

من تا چند ماه فقط گریه میکردم و میگفتم با این زندگی بدی ک من دارم کاش خدا بهم بچه نمی‌داد همش آرزو مرگ خودم داشتم تا اینک یع روز واقعا قلب جنین کار نمی‌کرد دکترا گفتن شاید تو شکمت مرده اونجا واقعا فهمیدم با وجود تمام سختی های زندگیم عاشق بچه امم

من حس خوبی دارم
و لحظه شماری میکنم
اما الان ک ویار دارم میگم نکنه از بچه هم حالم بد شده😂😂😂
من معلولیت دارم هم خودم هم همسرم از این لحاظ یکم ترس دارم ک نکنه بچم اذیت بشه
از همین الان باهاش صحبت می کنم ک مامان و بابا تقصیری نداشتن ک دچار معلولیت شدند و مارو ببخش
البته ک تو نور چشمای ما هستی
سعی میکنیم بهترین مامان بابای دنیا بشیم ...

من بعد چندسال خدابهم عنایت کرد و بچه دارشدم خیلی خوشحالم ولی بخاطر بارداری خیلی بی حال و بی حوصله هستم حالم بده پاهام بی حسه جون ندارم، مدام گرسنم میشه درحدچندلقمه میخورم ولی باز گرسنم میشه.نمیدونم چیکارکنم.دلم میخاد این روزا زودتر بگذره و بچمو زود بغل کنم ان شاالله سالم و صالح باشه. برام خیلی دعا کنید زودتر سر پا بشم و بچم سالم باشه

بنظر من مادرشدن بهترین حس دنیاست خدایا سپاسگزارم ازت که این هدیه رو دادی ازت میخوام تا آخر پشت پنهاه ما باشی خدا ازت میخوام بچه سالم بغل کنم

من ام همین مشکل دارم 😔

خودتونو برای پذیرفتن بهترین هدیه الهی آماده کنید

دوستان اینقدر فکرای منفی نکنید همه ما میتونیم مادرای خوبی باشیم به شرط اینکه روز به روز آگاهیمونو بالاتر ببریم ،من که لحظه شماری میکنم برای دیدن فرزندم و از خدا همیشه خواستم که کمکمون کنه پدر و مادر خوبی براش باشیم ،نگرانی بیش از حد میتونه باعث سردر گمی و افسردگی بشه

منم خیلی حس بدی داشتم چند بارم خواستم سقط کنم اما همسرم مادرشوهرم نزاشتن منم میگم چه کاری کردم چرا یکی دیگرو دارم میارم بدبخت کنم این روزا شرایط مالی هم خوب نیست ولی دیگه دیره برا این فکرا امید به خدا

ولی من اصن همچین حسایی ندارم من بشدت مشتاق بدنیا اومدن پسرم هستم لحضع شماری میکنم برای به دنیا اومدنش از الان دارم به این فکر میکنم چطور براش تیپ بزنم چه چیزایی براش بخرم چطوری بزرگش کنم و کلی چیزایی دیگه که منتظر انجام دادنشون هستم
چون همون‌طور که خدا قدرت و لیاقت مادر شدنو بهمون میده خودشم توانایی قدرت بزرگ کردنشو هم بهمون میده

من نگرانم که نتونم مادر خوبی براش باشم، به خاطر اینکه خودم مادر خوبی نداشتم میترسم که منم شبیه مادرم بشم...

منم بارداری اولم خیلی مشتاق بودم ولی این دومی که بعده شش ساله افسردگی گرفتم که این چه کاری بود من کردم خدا ناراضی نباشه

من بچه اولمو ی روز قبل زایمان از دست دادم وحس میکردم کل زندگیم نابود شده تااینک الان باردارم وایندفعه احساس بدی ت وجودم جاریه نمیدونم سرنوشت بچم چجوری بشه من میخام از همسرم جداشم چون بهم خیانت کرد برای آینده حراس جونمو گرفته

من فکر میکردم خودم این مشکل و استرس دارم

من بارداری اولمو امادگی داشتم و حس میکردم میتونم.ولی برا بارداری دوم ک خدا خاسته بود اصلا امادگی ندارم و حس میکنم نمیتونم از پس دو تا بچه بربیام هم از لحاظ حوصله و بازی کردن و مسائل تربیتی هم از لحاظ مالی حس میکنم خیلی سخته و امیدوارم خدا خیلی کمکم کنه

من با اینکه ده سال باردار نشدم و همیشه چشم انتظار بودم ولی از مادر شدن ترس دارم یعنی میترسم بچمو نتونم درست تربیت کنم و اونجوری ک میخام نشه و همش میترسم از پسش برنیام

دقیقا منم این حسارو دارم🥺خیلی آزاردهندس،می ترسم مادر بدی باشم نتونم خوب دخترمو بزرگ کنم،یا مشکلی براش پیش بیاد
گاهی حس می کنم بعد بچه دیگه زندگی ام هیچ وقت مال خودم نیست☹️
عاشقشم،ولی از آینده ناشناخته می ترسم

من احساس میکنم با اومدن بچه زندگیم خراب میشه دیگه نمیتونم ازاد باشم یاجاهایی که دوس دارم برم دیگه باید زندونی بشم تو خونه 😔😔😔😔

سوال های مرتبط

گهواره گهواره ۵ سالگی
به نظرتون پدرها و مادرها باید چه نکاتی رو توی واکنش به اولین پریود دخترشون رعایت کنن؟
شما دوست داشتین توی نوجوونی و اولین پریودتون چه رفتاری از پدر مادرتون ببینین؟

✅ هممون یادمونه که چه احساسی داشتیم وقتی برای اولین بار پریود شدیم، این احساس‌ها برای هر کسی متفاوته...
قسمت زیادی از خاطره‌ای که ما از اولین پریودمون داریم، واکنش مادر یا پدرمون به این اتفاقه. اینکه چقدر پذیرا بودن، چقدر کمکمون کردن و احساس ناراحتی، ترس و تعجب مارو درک کردن و چه دیدگاهی نسبت به پریود شدن داشتن.

✅ قاعدتا قسمت زیادی از حس ما به بدنمون و پریود شدن، به دیدگاه مادرمون در مورد این چرخه طبیعی بدن برمی‌گرده.
اینکه این اتفاق رو قسمتی از رشد ما می‌دونستن و برامون یه چرخه طبیعی توصیفش کردن، بهمون یاد دادن که بدنمون رو دوست داشته باشیم؛ یا اینکه برامون با شرم و خجالت یا حتی به عنوان اتفاقی کثیف و نجس توصیفش کردن!

توی این بحث روز شما از تجربتون برامون بگین!
آواتار مامان امیرحسین مامان امیرحسین امیرحسین ۲ سالگی
من خیلی کم سن و سال بودم دقیق یادمه کلاس چهارم بود ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
شاید خیلی از ما فکر کنیم که بارداری یه فرآیند طبیعیه و کار سختی هم نیست! اما آمادگی برای بارداری، چیزی فراتر از باردار شدنه. لازمه قبل از این مسیر مهم، بدن و ذهنمون رو برای تغییرات خیلیییی بزرگی که قراره باهاش مواجه شیم آماده کنیم. مثلا می‌دونید چطور سبک زندگی، رابطه‌تون با همسر و حتی سلامت روحی شما می‌تونه روی این مرحله از زندگیتون تأثیر بذاره؟ 🤔

برای همین مدرسه گهواره، یه دوره جامع و کاربردی به اسم «آمادگی برای بارداری موفق» آماده کرده تا بهتون کمک می‌کنه از همین حالا، اصولی و آگاهانه برای ورود به این فصل جدید آماده بشید. نکات مهمی که شاید هرکسی بهتون نگه و بعد اون متوجه میشید که لازمه کجاها با احتیاط بیشتری توی این مسیر حرکت کنید.
روی دکمه «تماشای دوره» کلیک کنید و با تخفیف ویژه، خودتون رو برای بارداری آماده کنید🫂

✨شما فکر می‌کنید چه مواردی قبل از بارداری باید بدونیم و آماده کنیم؟ 👇 نظراتتون رو با ما و بقیه مامانا توی کامنت‌ها به اشتراک بذارید!
گهواره گهواره ۵ سالگی
چه راهکاری داشتین برای رسیدن به وزن مناسب؟
بارداری روی تمام اعضای بدن ما تاثیر میذاره و برگشتن بدنمون به وضعیت قبلی خودش فرآیند تدریجی و زمان بره.
نمی‌تونیم انتظار داشته باشیم که مثل مامان‌های توی فیلما بعد از زایمانمون همون ورژن قبلیمون از بیمارستان بیاد بیرون، واقعیت اینه که اکثرا بدنمون یه جوری به نظر میاد که حتی ماه‌های ابتدایی بعد از زایمان انگار هنوز حامله هستیم!

بدن همه‌ی ما با همدیگه فرق می‌کنه و ‌ژنتیک ما روی فرآیند کاهش وزنمون اثرگذاره، اما توجه به غذا و ورزش‌های سبک میتونه کمک کنه راحت‌تر برگردیم به اندام قبلی خودمون.
قاعدتا شروع ورزش و داشتن یه برنامه‌ی غذایی هم حتما حتما باید زیر نظر پزشک باشه.

✔️ این رو هم بگم که: بدن شما اونقدر فوق‌العاده بوده که تونسته یه انسان دیگری رو داخل خودش رشد بده، چاق یا لاغر، با بخیه یا بدون بخیه، شما یه مامان زیبایین!

✔️ توی این بحث روز شما از تجربه کاهش یا افزایش وزنتون بعد از زایمان بگین.
آواتار مامان 🅔︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎ مامان 🅔︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎ 🅔︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎ ۴ سالگی
منکه اسکلت شدم
گهواره گهواره ۵ سالگی
مامان‌ها معمولا نیازهای همه‌ی اعضای خانواده رو به نیاز خودشون ترجیح می‌دن، بعضی اوقات احساس می‌کنن که خودشون رو توی نقش مادر بودنشون گم کردن، روزهایی هست که اون‌قدر غرق در وظایف مادر بودن می‌شن که حسابی کم میارن و حس فرسودگی می‌کنن...
خودمراقبتی یعنی بدونیم: درسته که ما به عنوان مامان مسئولیت سنگینی برای مراقبت از فرزندمون داریم، اما خودمون هم مهمیم و به مراقبت نیاز داریم. خودمراقبتی یعنی مطمئن باشیم نیازهای بدنی و احساسی و اجتماعی‌مون برآورده می‌شن و زمانی هم برای خودمون اختصاص بدیم . درسته که زمان گذاشتن برای سلامت و مراقبت از خودمون مهم و حیاتیه، اما به همون اندازه پیدا کردن زمانی برای خودمون بین این همه مسئولیت؛ سخت و دشوار هم هست.
توی بحث روز می‌خوایم شما برامون بگین که:
🔹 چه احساسی دارین وقتی یه مدت طولانی برای خودتون زمان نمی‌ذارین؟
🔹 چه چالش‌هایی دارین برای مراقبت کردن و پیدا کردن یه زمانی برای خودتون؟
🔹 چطوری به عنوان یه مامان حال خودتون رو خوب می‌کنین و به خودتون توجه می‌کنین؟ با جزئیات در موردش برامون بنویسین.

ما اینجاییم تا شما رو بشنویم، درک کنیم و برای رسیدن شما به حال خوب تلاش کنیم❤️