۶ پاسخ

اخی عزیزم خداروشکر بسلامتی گذشته مبارکه

منم تجربه کردم عزیزم به داروی بی حسی حساسیت نشون دادم تهوع شدید بد.ولی من معده م خالی بود بیقرارری شدید خودمو میخاستم از تخت بندازم پایین بالاتنه مو بستن به تخت. بهم دارو زدن اکسیژن گذاشتن مدام باهام حرف زدن عرق زیادکردم خداروشکر به خیر گذشت
ولی سربچه اولم بیهوش شدم خیلی خوب بود اصلا حالیم نشد

ولی من اگه. برگردم عقب بازم طبیعی

خیلی ریلکس گفتی ایست قلبی و بعدش سزارین خیلی خوبه😂
قدمش مبارک باشه
و منی که هزار بار برگردم به گذشته باز طبیعی میرم😍

مبارکت باشه عزیزم
منم پنجشنبه سز دارم البته بار دوممه
انقد سر اولی راحت بودم و خوش گذشت انشالله این سری هم اینطور باشه

ها مشخصه از درد ایست قلبی کردی😐😐😂

سوال های مرتبط

مامان دُرسا مامان دُرسا ۷ ماهگی
سلام منم اومدم از تجربه زایمان طبیعیم بگم درسته هرکسی آستانه تحمل دردش فرق می‌کنه ولی من از خودم صحبت میکنم
من یه شب تا صبح فقط انقباض داشتم فرداش صبح کمردرد داشتم چهار صبح به خودم نگرفتم تا شیش صبح که دل دردهامم شروع شد هر دقیقه بود من نه بیمارستان رفتم ماما همراه داشتم بیمارستان هاشمی نژاد معاینه کرد گف همون سه سانتی ولی نرم شده دهانه رحمت گفت یک ساعتی راه برو راه رفتم ورزش کردم به چهارسانت رسیدم بعد ساعت ۱۲/۳۰رفتم بستری داعم زایشگاه شدم سرم فشار بادز بالا و آمپول فشار زد بهم ساعت یک از چهار سانت تا ساعت دو فول شدم ودرهام اصلا قابل تحمل نبود بعدش ده نفر اومدن بالا سرم تا ساعت سه تمام زایمان کردم کل پرسه زایمانم دوست شد
خب تجربه من این بود که ماما همراه اصلا به درد نمیخوره و به جای اینکه پنج شیش ساعتها به روال طبیعی باز شم چون کارش و زود بکنه بره نه ماساژی نه چیزی فشار در بالا زد بهم اینکه کم کم باز بشی یهو درد زیاد تحمیل شد بهم
وبعد زایمان بردن اتاق عمل منا بیهوش کردن تا بخیه هامو بزنن به شدت پارگی داشتم بعد ساعت نه شب اومدم بخش اتاق مامان های پرخطر و اینکه سه روز قرارع اینجا باشم بچه ام پیشم نیست تو دستگاه به خاطر تنفسش خیلی بی قرارم براش حالمم وخیمه شیرامروز اجازه دادن براش بدوشم بفرستم لطفا با دلهای پاکتون برای من و دخترم دعا کنین 🥺🫠
مامان بنیامین مامان بنیامین ۱ ماهگی
سلام مامانا من دوشنبه سزارین کردم تو بیمارستان نیکان سپید،هزینه بیمارستانم ۳۵ شد،خیلی از بیمارستان و کادرش راضی بودم رسیدگیشون خوب بود خیلی اخلاقاشون خوب بود،میخوام از تجربه زایمانم بنویسم.
اول رفتم بیمارستان ان اس تی از بچه گرفتن و سرم بهم وصل کردن و انژیو کت،یک ربع مونده بود به عمل برام سوند وصل کردن،سوند وصل کردن درد نداره ولی حس بدی دست میده همون باعث میشه بقیه حس کنن درد داره،وگرنه درد نداره
با تخت منو بردن اتاق عمل امپول بی حسی رو بهم زدن،اصلا درد نداشت و سریع بی حس شدم و برش دادن شکممو و پسر قشنگمو به دنیا اوردن،رفتم تو ریکاوری بچه رو اوردن انداختن رو سینه و اغوزو به بچم دادن،و بعد منتقلمون کردن تو بخش،بهم گفتن هیچی نخور از ساعت ۲ تا ۱ شب ولی من گوش ندادم و خرما خوردم خیلی زیاد و همون بهم جون داد،شربت عسل و گلابم درست کرده بودم خوردم اونجا و وقتی بهم اجازه عذا خوردن دادن من کاچی درست کرده بودم برده بودم اونو خوردم،شکمم هم سریع کار کرد و مدفوع کردم
ادامشو تو کامنتا میزارم……
مامان بردیا مامان بردیا ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین
من چهارشنبه ساعت۲عمل شدم و۲:۱۵بچم به دنیا اومد قبل از اینکه برم اتاق عمل انقد گریه کردم استرس و ترس تمام وجودمو گرفته بود اومدن منو بردن اتاق عمل رفتم تا تخت و اماده کردن نشستم من بیمارستان مصطفی خمینی عمل شدم پرستارا و دکتراش به حدی خوب بودن مهربون بودن ک اندازه نداشت عینه پروانه دورم میگشتن اینم بگم ترس از امپول بی حسی ام خیلی داشتم اون اقایی ک برام زد خیلی مهربون بود هیچی از امپول من نفهمیدم اصلا دردی نداشت وقتی زد انگار از کمر به پایین اب گرم ریختن منو خوابوندن من قبلش گفته بودم سون‌ میخاین وصل کنین موقعه سری بهم بزنین و برام زدن ماساژ رحمی ام گفتم زمانی ک عمل تموم‌شد انجام بدین انجام دادن چون خیلی ترس داشتم برای ماساژ رحمی از عملم هیچی نفهمیدم عینه آب خوردن نیم ساعتم تو ریکاوری بودم سزارین فقط دو سه روز اول درد داری اونم درد بخیه ن درد شکم و بعد چن روز خوب میشی شیاف خیلی خوبه من دکترم گف پمپ درد هم احتیاج نداری و واقعا هم لازم نشد شیاف کافی بود
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
منم گفتم مثل بقیه بیام تجربه زایمانم رو بگم
من دردم گرفت با دکترم صحبت کردم رفتم بیمارستان معاینه شدم سه سانت دهانه رحمم باز بود ولی چون من سزارین اختیاری بودم دکترم کارامو کرد ک برم اتاق عمل
قبل از اتاق عمل بهم لوله ادرار وصل کردن درد نداشت اما حس میکردی دسشویی داری من فکر میکردم خودم متوجه میشم و میتونم ادرارمو کنترل کنم اما نه اینجوری نبود دکترم صدام زد و ماما اومد منو ببره خیلی استرس داشتم ب حدی ک پاهام توان راه رفتن نداشت اما رفتم باهام صحبت کردن بی حسی رو زدن و زود منو خابوندن ولی چون استرس شدید داشتم حالم بد شد انگار بی حال بودم زبونم سریع سنگین شد فشارم اومد پایین بهم دارو زدن و ماسک اسکیژن گذاشتن بهتر شدم البته من آسم هم دارم اصلا متوجه برش زدن و اینا نشدم این ک میگن میفهمی دست میکنن تو شکمت من اصلا نفهمیدم توی ۶دقیقه بچم ب دنیا اومد و بعدش شکممو فشار دادن ک خون ها تخلیه بشه یکم حس کردم ک دارن فشار میدن بازم درد نداشتم بخیه زدن کلا ۴۵دقیقع شد تا از اتاق عمل اومدم و رفتم بخش بی حس بودم ساعت ۱۲عمل شدم تا ساعت ۹صبح هیچی نخوردم خودشون گفتن مایعات بخور و پاشو بشین یکم ک نشستم گفتن بیا لب تخت پاهاتو آویزون کن باز بعد چند دقیقه گفتن پاشو یکم راه برو درضمن صبح اول وقت لوله ادرار رو کشیدن ازم
در کل اذیت نشدم فکر نمی‌کردم انقدر آسون بگذره اگه استرس نداشتم همون اتاق عمل هم حالم بد نمیشد همون روز اوکی بودم تا عصرش ک مرخص شدم اومدم خونه فرداش یکم درد داشتم ک ی شیاف گذاشتم و آروم شدم از همون شب اول خودم کارای خودم و بچمو میتونم انجام بدم نه ک اصلا درد ندارم دارم اما کمه ک شیاف هم استفاده نمیکنم ...
مامان یزدان👶 مامان یزدان👶 ۳ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه سزارینم بگم کسایی که قصد سزارین دارن من خیلی راضی بودم درد واقعا قابل تحمل بود برام از شش صبح دکترم گفت چیزی نخورم یه صبحانه سبک خوردم پنج صبح ساعت ۱۱ رفتیم بیمارستان تا کارمو بکنم ان اس تی گرفتن انژیو وصل کردن تا ساعت دونیم عمل شدم سوند داخل اتاق عمل وصل کردن که اصلا دردی نداشت برا من دکتر بیهوشی اومد بیحسی زد اونم اصلا دردی نداشت ولی من خیلی میترسیدم دراز کشیدم کاملا بیحس شدم عملو شروع کردن یکم احساس تنگی نفس پیدا کردم برام اکسیژن گذاشتن بعد ۱۰ دیقه صدای گریه پسرم اومد خیلی حس قشنگی بود 😍 من همزارن گریم گرفت یکم بعد پرستار گفت میخوای ببینیش آورد گذاشت جلو صورتم ☺من خودم پمپ دردم خواستم برام وصل کردن که با اون واقعا اصلا دردی نداشتم یکم در حد پریودی بود اوردن تو پخش ۱۲ ساعت هیچی نخوردم بعد اون گفتن آبمیوه بخورم بلند شدم سوندو دراوردن فقط سرم گیج میرفت یکم نشستم چون پمپ درد داشتم درد زیادی نداشتم فقط من سرم خیلی تکون دادم حرف زدم سر درد خیلی بدی گرفتم سه روز اول 🥴 شیرم اولش نمیومد شیر خشک گرفتم تو بیمارستان ولی بهش نساخت الان شیرم زیاد شدم شیر خودمو میدم دکترم واقعا خوب بود دستش خیلی سبک بود اینجوری که همه میگفتن بعد سزارین خیلی درد میکشی برایه من واقعا راحت بود❤
مامان محمد مهدیار مامان محمد مهدیار ۳ ماهگی
پسر کوچولوی منم پنج شنبه به دنیا اومد توی ۳۸ هفته و ۲ روز
از تجربه سزارین اختیاری بخوام بگم ؛ اینه که من شب قبل غذام سنگین و دیر موقع بود چون ساعت ۱۰ شب با دکترم هماهنگ کردیم که فرداش عمل کنم به خاطر درد پریودی که از صبح داشتم و کند شدن حرکاتش . همین دیر و سنگین غذا خوردن باعث شد که توی اتاق عمل بعد بی حسی و موقع عمل کلی بالا آوردم و اذیت کننده بود یکم . عملم خیلی طول نکشید بعدش با بچه رفتم ریکاوری اومدن گذاشتن رو سینم برای شیر و آموزش شیردهی که تو ریکاوری با دیدن بچه خستگی کل مسیر ۹ ماه و عمل رفع شد . بعدش هم که رفتم بخش ، گهگاهی درد داشتم تا شب که خب مونید سخت ترین کار بعد سزارین حرکت کردنِ تمام سعی ام رو کردم که همکاری کنم و زود خودمو جمع و جور کنم مایعات خیلی خوردم و رفتم دستشویی و راه میرفتم تا صبح بیدار بودم به بچه هم سینه میدادم . سزارین فقط یک شب درد داره فقط مطمئن باشید اگه راه برید و مایعات زیاد بخورید و دستشویی کنید فرداش ۹۰ درصد خوب شدید .سوند رو تو اتاق عمل بعد بی حسی گذاشتن که نفهمیدم آخر شب هم کشیدن که یه لحظه بود . دکترم خانم سیمین دخت هاشمی جم بود بیمارستان مصطفی خمینی. سوالی بود در خدمتم 😍
مامان سوفیا مامان سوفیا ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین((بخش۲))
من ساکمو از قبل بسته بودم،همه چیم آماده کرده بودم، دیگه نامه گرفتم فقط خوراکیها رو گذاشتم تو ساک،خلاصه شنبه دهم شهریور رسید،و من ساعت هفت صبح وقت عمل داشتم،شب قبل شام ساعت ۹ چلو گوشت خوردم،بعدم چای و آب تا دوازده،رفتیم بیمارستان مصطفی خمینی کارای اولیه انجام دادیم،بلوک زایمان به اون تمیزی که انتظارشو داشتم نبود،شایدم من حساسم،اما بخاطر بیمه مون بهتر دونستم اونجا برم،رسیدگی و برخورد پرسنل از همون ابتدا عالی بود،من همه چی برده بودم حتی دمپایی،چون هیچی نمیدادن،ساعت هشت و پنجاه زایمان کردم،دکترم خانم هداوند عالی بودن،کادر عمل هم همشون بی نظیر، آمپول بی حسی اصلا درد نداره،سوند تو بی حسی زدن،حین عمل هم حالت تهوع یا لرز داشتم بهم آمپول زدن آروم شدن،بخیه هامو عالی زد دکترم،فشار شکمی هم تو اتاق عمل دادن،لرز تو ریکاوری و بخش برای من بدترین بخشش بود،پتوی اضافه و دارو دادن،یکساعت لرز داشتم و بعد آروم شدم،پمپ درد لازم نشد،با اینکه من بی نهایت نازک نارنجی هستم با شیاف و مسکن تزریقی دردم آروم شد،کمپوت گلابی برام عالی بود،شکمم راحت کار کرد،خرما و چهارمغز نیمه شب خیلی کمک کرد،ضعفمو گرفت،بیمه هم سونو اخرمو قبول کرد. و کل هزینه ها با اتاق وی آی پی نه میلیون شد.