۶ پاسخ

وقتی رو تخت بودی بی حسی ک از بدنت رفت دردا قابل تحمل بود؟؟
شیافو پرستار میذاشت با همراه؟

بسلامتی عزیزم

مبارکه خوش قدم باشه

کل هزینه بیمارستان چقد شد؟ اتاق خصـوصی گرفته بودی؟

الان خونه ای حالت چطوره راحت میتونی حرکت کنی؟

بسلامتی عزیزم من میخام بیهوش شم 😵‍💫

سوال های مرتبط

مامان آراد کوچولو مامان آراد کوچولو ۲ ماهگی
خب من بخام از تجربه زایمان سزارین بگم
اول ک بردنم آنژیوکت بم زدن و سرم اینا بعد من ب دکترم گفته بودم ک سوند بعد بی حسی وصل کنه تا اتاق عمل هیچیش درد نداشت همچی گل و بلبل بود😂😍🖐️ بعدم رفتم اتاق عمل ازم پرسیدن بیهوشی میخوایی یا بی حسی خودم بی حسی انتخاب کردم بچمو ببینم دکتر بیهوشی گفت خم شو‌یکم جلو اصلا آمپولش درد نداشت و نفهمیدم
ب محضی ک آمپول زد بی حس شدم پنج دقیقه بعد یکم حس کردم قفسه سینه ام سنگین شد ک داشتن بچه رو در میوردن و من حالت تهوع شدید گرفتم جوری ک ناله میکردم حالم داره بهم میخوره پرستاره گفت بالا بیار خوب. سرفه کردم هی. ک مثلا بالا بیارم دکترم گف داروی خواب بهش بزنید دارم بخیه میزنم سرفه ک میکنه نمیتونم خونریزی بیشتر میشه خلاصه در حد چند ثانیه فقط بچمو نشونم دادم و بیهوش شدم کلا دیگه هیچی نفهمیدم بهوش اومدم ریکاوری بودم بم پمب درد زدن گفتم سردمه لرز دارم سریع واسم هیلتر گذاشتن گرم شدم پاهام کلا بی حس بود بعد بردنم بخش
خیلی درد داشتم ک واسم پمب درد اینا زدن اوکی بود تا حدودی ولی وای از زمانی ک گفتن از تخت باید بیایی پایین راه بری قشنگ هر قدم ک برمیداشتم میمردم خلاصه آنقدر گفته بودن راه رفتن اولیه فقط درد داره بعدش اوکی میشی الکی بود‌واس من
من کلا درد داشتم و‌نمیتونستم خوب راه برم حتی تا زمان مرخص شدنم خیلی آم بد یبوس شدم جوری ک اشکم‌در اومد تا ۲.۳اول نتونستم دستشویی ام‌ کنم هرچی میخوردم شکمم کار نمیکرد خلاصه نمی‌دونم کی گفته سزارین راحته خیلی واس من سخت بود خ
مامان آریشاه مامان آریشاه روزهای ابتدایی تولد
مامانا سلام
تجربم از زایمان#سزارین
من سه روزه زایمان کردم خداروشکر حالم خوبه درد دارم ولی واقعا زیاد نیست ک نشه تحمل کرد
خب رفتم بیمارستان ساعت ۸ صبح کارامو انجام دادن و آماده اتاق عملم کردن ک شد ساعت ۱۱
بخوام بگم مزخرف ترین کار تو عمل همین گذاشتن سونده
درد نداش ولس حس سوزش بدی داشت ک اونم زود برطرف شد
استرس نداشتم خداروشکر
وقتی رفتم تو اتاق عمل نشستم رو تخت آمپول بی حسی رو تزریق کردن ک واقعا بنظرم اصلا درد نداشت
ب محص اینکه آمپول زدن شاید ۱ دقیقه طول نکشید ک از کمر ب پایین حس داغی داشتم و ب شدت پاهام سنگین شدن
خداروشکر اونقدر دکترم فرز و زرنگ بود ک فک کنم از برش زدن تا دنیا اومدن نی نیم ۵ دیقع طول کشید. نی نیم دنیا اومد و صداشو شنیدم حس فوق‌العاده ای بود بعد اینکه مشغول بخیه بودن یه مامایی اومد و تماس پوستی با نی نیم ایجاد کرد و نی نی رو شیر دادم ‌.وقتی اومدم بخش ب غیر از احساس سنگینی روی پاهام حس دیگه ای نداشتم یکم گیج بودم .
وقتی حسم برگشت کم کم آماده راه رفتن شدم
اولین راه رفتن از بقیع راه رفتنا دردناک تر بود ولی هر چه راه بری بهتر و بهتر میشی
دردام ک شروع شد با شیاف قابل تحمل بود و من از پمپ درد استفاده نکردم
دیگه خلاصه اگ برگردم بازم ممنون سزارین رو انتخاب میکنم چون واقعا راضی بودم حتی از اون چیزی ک فک میکردم خیلی راحت تر بود
حالا ببخشید اگ من کامل توضیح ندادم😂 اگ سوال داشتین بپرسین تا بتونم بیشتر راهنماییتون کنم😂
راستی من تو ۳۸ هفته و ۲ روز زایمان کردم نی نی ۳۸۰۰ وزن و ۵۱ سانت قدش بود😍🥹🧿
و اینم بگم ک سایز شکم هیچ ربطی ب وزن نی نی نداره
حتی وقتی ک رفتم اتاق عمل پرسنل با تعجب میگفتن پس کو شکمت
حتی خود دکترم باورش نمیشد وزن نی نیمو🧿😂
مامان نخود مامان نخود ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت سوم 🍼👶
بعد از ریکاوری منتقلم کردن بخش زنان کل بدنم لخت بود و فقط ی کاور روم بود پرستار اومد اونجا چنتا زیر انداز انداخت خونابه هامو تمیز کرد ی شیاف گذاشت ی سرمم وصل کرد لباس مخصوص بستری ها رو هم تنم کرد اجازه داد خانوادم بیان داخل بعد ۱۰ دیقه همسرم و بیرون کردن نینی و آوردن ک ببینمش باورم نمیشد ک فسقلی من باشه حس عجیب غریبی بود سرشار از عشق و تعجب همچنان لرزش ها ادامه داشت تا ساعت دو کم کم حس پااهام برگشت درد عجیبی زیر شکمم میپیچید با هر نفس ک میکشیدم انگار حس میکردم با کاغذ دارن تنم و میبرن فقط اجازه استفاده شیاف داشتم هر ۴ ساعت یکبار پرستار بهم گفت تا ۸ ساعت بعد از عمل باید ناشتا باشی از بس سرم میزدن حس گرسنگی و تشنگی اذیتم نمیکرد فقط درد بود ساعت ۴ عصر بهم گفتن باید ی چیزی بخوری و راه بری اول نوشیدنی و ژله بعدش سوپ ک من اول نسکافه خوردم سر درد نشم با دوتا خرما و یکم سوپ اولین بار ک بلند شدم ب شدت سخت و زجر اور بود هر لحظه حس میکردم الانه ک از درد بیهوش بشم بعد ۵ دیقه باز برگشتم توی تختم ..
مامان حامی مامان حامی ۴ ماهگی
سلام خوشگلا من اومدم ک تجربه زایمانمو بگم کسایی ک منو دنبال می‌کنند میدونستن ک چقد استرس دارم صبح روز شنبه ساعت 5ونیم بیمارستان رفتم اول ان اس تی ازم گرفتن بعد اومدن سوند وصل کردن ک من اصلا دوس نداشتم چون یه حس سوزش داشتم و دوس داشتم درش بیارم خلاصه طولی نکشید ک رفتم اتاق عمل لحظه ای ک امپول بی حسی و زدم اروم اروم شدم پاهام داغ شد و خیلی لذت بخش بود واسم چون حسش سوزشو نداشتم حدود 10دیقه بعدش دکترم گفت ک نینیت بدنیا اومد و صداشو شنیدممم واقعاا بهترین حس دنیا بود واسم دیگه تمیزش کردن و اوردنش پیشم بوسش کردم 🥰من زایمانم سزارین بود ک اون دردی حس نکردم تو زایمان فقط حالت تهوع داشتم یخورده ک امپول ریختن تو سرمم و بعدش لرز داشتم ک تا چن دیقه بعدش رفع شد پمپ دردم گرفتم خلاصه راضی بودم فقط موقع اولین بار ک میخوای بلند شی راه بری یخورده سخته همین درکل کسانی ک زایمان نکردن اصلا نگران نباشن خدا خودش جوری کمک میکنه ک خود ادم میمونه انشالله ک همه بسلامتی زایمان کنن و این حس خوب و تجربه کنن دعاگوی همگی بودم تو اتاق عمل💝💝💝
مامان همایون🫀 مامان همایون🫀 ۱ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه زایمانم بگم من ۳۷هفته تمام سزارین اورژانسی شدم سوند ادرار اصلا وصل کردنش درد نداشت فقط سوزش داشت که میترسیدم بشینم دربیاد😂رفتم اتاق عمل امپول بی حسی چنتا زدن بی حس نشدم دردش قابل تحمل بود بد بود ولی میشد تحمل کرد بعد ک فهمیدن بی حس نشدم بی هوشم کردن و بعد ک بهوش اومدم تا چنساعت اثرات بیهوشی داشتم هنوز پمپ درد نگرفتم با شیاف و امپول سر کردم دردش هم متوسط بود ولی اولین راه رفتن رو یادم نمیره هیچ وقت سخت و بد بود برام ولی ب شیرینی دیدن دلبر کوچولوم می ارزید 😍
خلاصه عزیزان زایمان هیچ مدلش بدون درد و سختی نیست ولی خدا ب ادم توانشو میده و به داشتن نی نی خوشکلتون می ارزه😍من تو بارداریم این موردهایی ک مینویسم رو داشتم اگ سوالی راجبش دارید بپرسید درحد تجربه خودم خوشحال میشم کمکتون کنم
سرکلاژ...استراحت مطلق...کم شدن اب دور جنین....عفونت ادراری....ورم کلیه جنین...لکه روی قلب جنین ....بزرگ بودن Bpdیااندازه سر جنین...
مامان Adrian مامان Adrian ۸ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....