شرح زایمانم
قسمت اول
🍃فرزند اول: پسر
🍃وزن: ۲۸۰۰
🍃زایمان: طبیعی
🍃سن بارداری: ۳۹ هفته و ۴ روز
🍃کارایی که انجام دادم:
یک دوره چیپای بارداری از ۲۰ هفته و بعد از تموم شدن دوره به صورت نامنظم هرروز بیس دقیقه ورزشای چیپا رو میرفتم
یک دوره زایمان راحت که فقط دو جلسه پله نوردی و ورزشای القایی رو تونستم برم
از ۳۰ هفته دیگه منظم هرروز روزی نیم ساعت ورزش میکردم که ۵ دقیقه گربه، ۳ دقیقه سجده باز، ۱۰۰ تا اسکات حتما جزوش بود
از ۳۴ هفته بیس دقیقه تا نیم ساعت پیاده روی و بیست دقیقه پله نوردی ۵ روز در هفته
از ۳۴ هفته هرشب ۵ دقیقه ماساژ پرینه
از ۳۶ هفته کپسول گل مغربی روزی یکی و از ۳۸ هفته روزی دوتا
نزدیکی بدون جلوگیری از اول بارداری داشتم ولی از ۳۷ هفته یه درمیون بود
دمنوش گل گاوزبون از ۳۸ هفته یه درمیون
دمنوش بابونه هم از ۳۸ هفته یه درمیون
از ۳۷ هفته خاکشیر و آب گرم هرروز ناشتا
تاریخ زایمانم طبق ان تی ۳ اسفند بود و من ۳۰ بهمن زایمان کردم

۳۹ هفته رفتم پیش دکترم معاینه لگنی انجام داد و گفت لگنت عالیه و ۲ سانت رحمت بازه
تاریخ زایمانم طبق ان تی ۳ اسفند بود و من هیچ دردی نداشتم

۳ پاسخ

من خیلی پیاده روی داشتم
اسکات دمنوش
سجده
ولی الان ۴٠هفته و سه روز که زایمان نکرردم خیلی ناراحتم 😔

چقدر زحمت کشیدی من ک اصلا نتونستم ۵ دقیقه پیاده روی کنم چ برسه این کارا همش مریض بودم

به سلامتی

سوال های مرتبط

مامان گیلاس مامان مامان گیلاس مامان ۸ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی ‌
بدن با بدن فرق داره ۳ تا زایمان داشتم ولی هیچکدوم مثل هم نبود
ماه آخر بارداری درد داشتم ماه درد، تا رسیدم ب ۳۸و ۳۹ هفته ک دردام بیشتر شده بود هر لحظه احساس میکردم چیزی نبوده ب رایمان ولی خبری نبود، ۳۹ هفته و ۳ روز رفتم پیش دکتر گفت هنوز وقت و موقع معاینه ۱ سانت بودم و با معاینه تحریکی ۱ونیم بود گفت تا فردا حتما زایمان میکنی ولی خبری نشد هر شب نزدیکی داشتم بعضی روزا دوبار، پله بالا پایین میکردم پیاده روی میکردم پتو لگد میکردم نشسته راه میرفتم و کلی دمنوش خوردم چون ماما همراه گفت خوبه ولی باز نشدم دیگه قید ماما رو هم زدم دیگه نرفتم پیشش
تا شد ۳۹ هفته ۶ روز خیلی دردای عجیبی داشتم نزدیک ب ۱۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه همش درد داشتم ی شب کامل درد داشتم تا صبح شد خیلی ترشح ژله ایی داشتم دردام نزدیک ۵ دقیقه بود آماده شدم رفتم بیمارستان
ی خوبیش این بود ی آشنا داشتیم توی زایشگاه ولی شیفتش تمام شد منو سپرد دست ۲ ماما دیگه
ادامه تاپیک بعدی میزارم قشنگا🌹
مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۶ ماهگی
#تجربه زایمان پارت اول
خب بعد 40 روز گفتم منم بیام تجربه زایمانمو بگم 😍🤦‍♀️😂
اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم🤦‍♀️😂
من از دوران مجردی و قبل بارداری و ... دوست داشتم سزارین بشم بعد میدیدم که بعضی بلاگراهم سزارین میکنن میگفتم چقد سخته ک اوضاع مالیمون جوری نیست که منم برم سزارین بشم (فک میکردم سزارین خیلی راحته)
گذشت و رسید وقتی که باردار شدم و رفتم کلاسای آمادگی زایمان دیدم طبیعی هم خیلی خوبه خلاصه ورزشارو یاد گرفتمو از ۲۶ هفته شروع کردم پیاده رویی و از ۳۷ هفته هم ورزشارو شروع کردم و شروع به خوردن روغن حیوانی گاوی کردم
۴مغزم زدم پودر کردم با عسل مخلوط کردم ک روزی یه قاشق میخوردم
تاریخ زایمانم با انتی ۲۱ فروردین بود
به من گفته بودن دختر زود ب دنیا میاد من دیگ از اول فروردین منتظر درد بودم
هر روز ورزشامو سنگین میکردم
به حدی رسید که روزیی شده بود ۲۰۰ تا اسکات میزدم حالت سجده میرفتم پیاده رویی میرفتم میرفتم زیر دوش آب داغ اسکات میزدم لباس تو دستم میشستم دیگ روزی یه ساعت عصر یه ساعت شب ورزش و پیاده رویی داشتم

...ادامه تاپیک بعد
مامان ❤️Arsam❤️ مامان ❤️Arsam❤️ ۲ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم☺️
پارت ۱
سعی میکنم خلاصه بگم اگر سوالی داشتید بپرسید قشنگا🌼
خب من از نیشابورم و خونه مامانم مشهد تصمیم گرفته بودم برای زایمان بیام مشهد برای همین یه ماه به تاریخ زایمانم اومدم خونه مامانم اگر زودتر دردم گرفت سریع برم بیمارستان. تاریخ زایمانم طبق ان تی ۱۴ شهریور زده بود.
زیاد فعالیت نداشتم ولی روزی نیم ساعت پیاده روی میکردم یا خیابون یا خونه چون مامای بهداشت گفت بیرون روزای آخر نرو ممکنه کیسه آب پاره بشه برا همین تو خونه راه میرفتم و اسکات میزدم.
از طبیعی و سزارین هردو می‌ترسیدم سپردم به خدا دیگه هر چی پیش بیاد.
۳۲ هفته پسرم بریچ بود ۳۷ چرخید و سفالیک شد 😁.
من از هفته ۳۷ رفتم زیر نظر خانم دکتر فصیحی فرد تو مشهد که برا زایمان بالاسرم باشه چ طبیعی باشم چ سزارین.
ویزیت اول ک رفتم پیش خانم دکتر ۳۷ هفته بودم یه نامه بستری برا ۱۴ شهریور داد بیمارستان مادر گفت اگر دردت گرفت برو وگرنم هفته بعد بیا معاینه کنم ببینم برا طبیعی میتونی یا لگنت تنگه سزارین بشی .
منم هفته بعد یعنی روز شنبه دومین نوبت رو برای رفتن پیش خانم دکتر و معاینه گرفتم ساعت ۵ عصر شنبه نوبت داشتم .
روز شنبه ۳ شهریور ظهر رفتم حموم قشنگ ترو تمیز کردم و زیر دوش گرررم ۲۰ تا اسکات زدم وقتی اومدم بیرون موقع ناهار خوردن خیلی بی حال بودم رفتم اتاق دراز کشیدم ساعت ۲ و نیم ظهر بود ک یکم بخوابم عصر بریم با شوهرم دکتر. هنوز تازه دراز کشیدم یهو شر شر ازم آب اومد سریع رفتم سرویس در همون حال هم ازم آب می‌ریخت انگار شیر باز بود و یه ترشح خونی هم دیدم. فهمیدم کیسه آبه به مامانم گفتم و شوهرمو بیدار کردم و رفتیم سمت بیمارستان مادر..
مامان بهراد مامان بهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان(پارت۲)
منم ورزشهام رو از ۳۸ هفته بیشتر کردم روزی ۲ساعت پیاده روی و حرکات نرمشی وکششی لگن واسکات هر روز دوش آب گرم وروزی۳۰ تا اسکات زیر دوش میزدم وهر شب عرق کاسنی وخاکشیر یه لیوان میخوردم و یه(( تجربه که دکترم گفت که نه شیاف گل مغربی نه روغن کرچک استفاده نکنین باعث دلدرد و کمر درد کاذب و اسهال ودفع مدفوع غیر ارادی توی زایمان میشه اجازه نداد استفاده کنم))و معاینه تحریکی از۳۹ هفته به بعدچندین بار معاینه شدم و اصلا دردی نداشتم و دکترم میگفت باید تا۴۱ هفته صبر کنیم البته هر روز ان اس تی میشدم وهر هفته سونو وضعیت بچه رو چک میکردیم و من با همه این کارا تا ۴۱ هفته دریغ از یک سانت باز شدن دهانه رحمم..ویه ذره دردم نداشتم.طی این مدت که هر روز بین بیمارستان چمران و کوثر مونده بودم بیمارستان کوثر ازلحاظ تمیزی و تازه ساخت بودن خیلی عالی بود ساختمونش وخیلی دوست داشتم😄😄ولی شناختی روی پرسنل ودکترا نداشتم..که این چند روز که میرفتم برای ان اس تی حسابی تحقیق کردم و همه راضی بودن ولی بیمارستان چمران هم رفتار پرسنل وپرستارا ودکتراش بد بودن خیلی بد منم تصمیمم بیمارستان کوثر شد دیگه بقیه اش پارت بعدی
مامان گل دختر‌🌸🥰 مامان گل دختر‌🌸🥰 ۸ ماهگی
تجربه زایمان
قسمت ۱

من اول ی فلش بک میزنم به ۳۶ هفتگی‌م


خیلی برام مهم بود ک با دردای خودم برم بیمارستان، تا قبل اینم ورزش نرفته بودم چون سرویکسم کم بود.
دیگ دکترم اجازه داد از ۳۶ هفته ورزش لگنی ها رو شروع کردم… من خیلیییی دوست داشتم برای روحیه ام عالی بود اینکه بقیه رو میدیدم ک‌ مثل خودمن باهم حرف میزدیم.

خلاصه از ۳۷ هفتگی ماساژ پرینه رو شروع کردم ،هر روز ۳ لیوان اب گرم با خاکشیر میخوردم، پیاده روی تو خونه میکردم، رفتم پیش دکترم معاینه لگنیم کرد بهش گفتم میخوام قبل ماه رمضان زایمان کنم برای همین معاینه تحریکیمم کرد ک خیلییی دردم گرف.
تا فرداش دلدرد و کمردرد و ی مقدار خونریزی داشتم.

اخر ۳۸ هفتگی ماماهمراهم منو معاینه کرد و یکسری توصیه ها و ورزش جداگانه داد ، دوباره معاینه تحریکی کردم ک بازم درد داشت😣

وارد ۳۹ هفته ک شدم، ماماهمراهم ک معاینه کرد گفت ۲ سانتم، بعد برام طب فشاری گذاشت، یسری دونه های گیاهی ک با چسب روی ی سری جاهای مخصوص روی گوشم گذاشت و باید هر چند ساعت یکبار هرکدومش رو ۱ دقیقه فشار میدادم، و واقعا هم وقتی فشار میدادم دلمم درد میگرفت، و گفت ک روزی چندبار ماشاژ سرسینه انجام بدم.
مامان هدی 🌱 مامان هدی 🌱 ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۱

چون از زایمانم راضی بودن تجربه ام رو نوشتم که کسایی ک استرس دارن ، از استرسشون کم شه 🥺
من کلا فکر نمیکردم زود زایمان کنم ، خواهرم زایمان هاش سخت بود ولی امیدوار بودم به مامانم رفته باشم و راحت زایمان کنم 🥲
تو کل بارداری بجز ماه اخر دانشگاه و بیمارستان میرفتم و تحرکم خوب بود ، از ۳۶ هفته پیاده روی رو شروع کردم در حد یه ساعت ، بیشتر از اون اذیت میشدم ، کپسول گل مغربی هم به زور پیدا کردم 😅 چند شب شبی یکی میذاشتم ، دوره ورزش هم گرفته بودم ،دوجلسه فقط تونستم شرکت کنم ولی روزای بعدشو ورزش اصولی میکردم حدود یک ساعت تو روز
رابطه هم از ۳۶ هفته یک شب درمیون بدون جلوگیری داشتیم
۳۸ هفته و دو روزم بود شبش رابطه داشتیم ، گل مغربی هم گذاشتم ، ظهری حموم رفتم ، زیر اب گرم اسکات و اینا رفتم ، و دو تیکه لباس شستم ( بعدا خوندم اون حالت چمباتمه برای لباس شستن هم تاثیر داره تو باز شدن)
قرار بود فردا برای اولین بار برم معاینه لگن شم
از عصری کمرم یکم درد می‌کرد و یه ذره شکمم مثل پریودی و حتی کمتر
می‌خواستم برم باشگاه اونجا ورزش کنم دیدم اذیتم خوابیدم یکی دو ساعت بیدار شدم دیدم هنوزم انگار همون‌جورم خیلی کم بود ولی
از ساعت ۸ اینای شب بیشتر شد ، تیکه تیکه میگرفت کمرم
با برنامه گوشی ، بازه های انقباضمو ثبت میکردم ، دیدم منظم نیست اصلا ، شکمم هم سفت نمیشد (شنیده بودم اینجوریه درد زایمان) گفتم پس شاید اون نیست
اون تایمی ک انقباض داشتم ، مانور ریبوزمیرفتم ، یعنی برعکس روی صندلی مینشستم ، پشتی صندلی رو میگرفتم ، نفس عمیق شکمی میکشیدم ، خیلی ارومم میکرد ، واقعا خوب بود
به سختی شام خوردم دیدم هنوز همون جوریم ، تو تایم های انقباض بیشتر اذیت میشدم و نمیتونستم کاری کنم ولی زود تموم میشد