تا الانم دقیقا نمیدونم بی حس بودم یا بیهوش ولی هیچی از عمل نفهمیدم،،اومدم تو بخش،گفتن تا ۱۲ ساعت به کمر بخواب تکون نخور هیچی نخور،،تو اون ۱۲ ساعت بدترین کمر دردو گرفتم فقط دلم میخواست دو دیقه بشینیم با بدبختی گذشت و اومدن سوند و در اوردن گفتن نم نم بشین توی ۱۲ ساعتم دو سه بار اومدن شکممو فشار دادن من از درد داد میزنم ولی بغل دستیم م که سزارین بود اصلا دردی حس نمیکرد،،بعد ۱۲ ساعت اومدم بشینیم ازم لخته خون اومد هیچی دیگه نزاشتن بشینیم گفت بخواب بخواب خونریزی کردی لخته میاد،دوباره فشار داد با دست لخته خونو میکشید بیرون من فقط گریه میکردم داد میزدم ۱۲ ساعت شد ۲۰ ساعت و من فقط عذاب کشیدم بابت خونریزی فقطم میگفتن اگر بند نیاد باید بری اتاق عمل دوباره،،منم فقط میخواستم بشینیم از کمر درد صاف خوابیدن داشتم هلاک میشیدم،،بعد ۲۰ ساعت با بدبختی نشستم و یکم مایعات خوردم و با کلی گریه تونستم راه برم،،،خونریزیم دیگه از بین رفته بود و فقط خون ابه میومد ولی شکمم به شدت درد میکرد ک بخیه هام میسوختن ،،،اصلا زایمان خوبی نداشتم خیلی عذاب کشیدم بقیه هم اتاقیام سزارین بودن ولی انقدر راحت بودن من تو دو شبی که بستری بودم ده دیقه چشام بسته نشد که بتونم بخوابم

۵ پاسخ

علت خونریزی چی بود

الان حالت چجوریه

وزن نی نی چقدر بود؟

وای عزیزم زایمان خیلییی سخته
من طبیعی بودم بازم بد بود
پیامت که دیدم یاد بیمارستان و زایمان افتادم بدنم لرزید...

اخی عزیزم خداقوت

سوال های مرتبط

مامان مانیا مامان مانیا ۲ ماهگی
پارت دوم زایمان
از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۲ شب من فقط درد کشیدم درد های وحشتناک و کشنده طوری داد میزدم که کل صدام گرفته البته اینطوری که میگم کسایی که زایمان طبیعی دارید نترسید بدن با بدن فرق میکنه یکی هست نیم ساعته باز میشه یکی مثل من ۱۲ ساعت درد میکشه و با هزار بار معاینه و ۴ تا آمپول زور میشه ۶ سانت ، ساعت ۱۲ شب گفتن دیگه ازین باز تر نمیشه باید بره سزارین و من هم درد طبیعی و کشیدم و هم الان درد سزارین در کل مادر شدن سخته واقعا ،حتی یه دسشویی که میخام برم کلی عذاب میکشم از بیمارستان هم بخام بگم تو اون مدتی که من تو اتاق درد بودم سه بار شیفت ماما ها و دکتر هایی که بالا سرمون بودن عوض شد دو دفعه اول واقعا دکتر های خوب و عالی بودن ولی شیفت آخر اصلا من ازشون راضی نبودم برخوردشون با کسی که داشت از درد میمرد خوب نبود اصلا یکیشون که کلا با خشونت صحبت می‌کرد ، ولی بقیه همه عالی بودن دکتر های اتاق عمل هم که رفتم برا سزارین اوناهم همشون خوب بودن در کل بیمارستان رسول اکرم همونطور که تعریف میکردن عالیه رسیدگی هاشون خیلی خوبه به هر حال همه جا هم دکتر و پرستار خوب هست هم دکتر و پرستار بد
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی اگه همه‌اش جا بشه پارت آخر🤣
ساعت ۱۲:۱۷ دقیقه ظهر پسر نازم به دنیا اومد با وزن ۳ کیلو و ۲۰۰
دیگه منتظر بودم من و ببرن بخش
آها راستی این و یادم رفت یه بخش دردناک دیگه هم داره زایمان طبیعی اونم فشار دادن شکم که یه بار شدید تو اتاق عمل فشار دادن دو سه سری هم تو زایشگاه که چک کنن خونریزی نداشته باشم دردش در برابر دردهای دیگه قابل تحمل تره در حد همون معاینه فرضش کنید
دیگه ساعت نزدیک ۳ گفتن می‌خوام ببرنم نو بخش قبلش برو دستشویی من رفتم دستشویی ولی اصلا نه حس دستشویی داشتم نه چیزی اومد از سرویس اومدم بیرون گفتن دستشویی کردی گفتم بگم نه شاید نگهم دارن گفتم آره
دوباره دراز کشیدم گفت بار آخر شکمت و فشار بدیم و بعد بفرستیمت بری تا فشار داد خیس شدم😂 تو که گفتی ادرار کردی گفتم خب کم اومد😐😅 دیگه سوند موقت وصل کردن خالی کردن مثانه ام و همه چیز اوکی بود لباس تنم کردن رفتم بخش و ساعت ملاقات بود و همراهام اومدن دیدنم☺️
تا سر شب اصلا حس ادرار نداشتم که گفتن خطرناکه ممکنه باعث پاره شدن مثانه بشه با سرم و مایعات فراوان اونم کار کرد
و فرداش بعد اومدن پزشک اطفال چک کردن اوضاع روز یکشنبه ساعت ۱۲ ظهر به همراه گل پسر اومدیم خونه😍😍
الان هم فقط اذیتم بابت بخیه ها تا امروز هم چالش داشتم با سیر نداشتن که امروز شیرم درست شد خداروشکر

هر سوالی داشتید بپرسید جواب بدم
مامان 💞نفس💞 مامان 💞نفس💞 روزهای ابتدایی تولد
دیگه تا 9ام کامل استراحت کردم که درد زایمان نگیره منو
روز 9ام ساعت 5صبح بیدار شدم کامل آرایش کردم فیلم گرفتم تا همدان دابسمش گرفتم خیلی استرس داشتم ساعت 9 رفتم توی زایشگاه دیگه سوندو سرم برام وصل کردن و بهم قرص دادن سوندم هیچ دردی نداشت هیچی یکم سوزش داشت فقط دیگه به من گفتن دکترت دیر میاد منم خوابم برد تا ساعت یک منو بردن اتاق عمل دکتر اومد آمپولو برام زد واقعا دردش مثل آمپولای دیگه بود فقط حواستون باشه اصلا سرتونو بعدش تکون ندید دیگه من داشتم با دکتره حرف میزدم میگفتم تروخدا تا بی حس نشدم شکممو نبرین من هنوز بی حس نشدم داشتم اینو میگفتم صدای گریه نفسم بلند شد اومدن گذاشتنش رو صورتم قشنگترین حس دنیا بود از عمل فقط اینکه تکون میخوردم متوجه شدم پمپ درد گرفتم و هیچ دردی نداشتم فقط 3بار اومدن شکممو فشار میدادن و پوشکمو عوض میکردن اون فشاری که میدادن یکم درد داشت تار4 صبح از تشنگی هلاک شدم بعضی موقع ها با قاشق آب میخوردم 4 صبح سوندو درآوردن و گفتن راه برو راه رفتنش اصلا اصلا سخت نبود فقط نیم ساعت حالت نشسته باشین نیم ساعت پاهاتونو از تخت آویزون کنین بعد کم کم با کمک دو نفر بلند شین راه برین اینجوری اصلا اذیت نمیشین دیگه صبح بهم گفتن تا دفع نداشته باشی مرخصت نمیکنیم نصف شربت معده رو خوردم و 2تا شیاف برام گذاشتن تا دفع داشتم ولی اومدم خونه تا یک هفته اسهال بودم اون اسهاله خیلی اذیتم کرد ولی خداروشکر دست دکترم خوب بود ناف دخترم 4روزگیش افتاد بخیه خودمن عفونت و اینا نکرد
مامان نخود مامان نخود ۷ ماهگی
تجربه زایمان
من پریروز سونو بیوفیزیکال دادم تنفس نمره نگرفت بردم زایشگاه گفتن ان اس تی خوبه چیزی نیست ولی گفتم زنگ بزن دکترم زنگ زدن دکتر گفت براش تکرار سونو بنویسید بفرستید اینسری زد حرکت نمره نگرفت برگشتم زایشگاه دکتر گفت بستری کنید برا زایمان بستری شدم گفتن سزارین اصلا نداریم اختیاری قبول نمی‌کنیم
دیگه بستری شدم معاینه کردن کاملا بسته بود
سروم زدن و آمپول فشار نزدیک دوساعتی موندن نه درد داشتم نه باز شدم گفتن ببرن سزارین که من گفتم با دکتر شیفت عمل نمیشم با دکتر خودم عمل شدم و موقع زایمان متوجه بندناف دور گردن بچه شد
خلاصه ساعت سه و چهلدوپپنج دقیقه ظهر پسرم به دنیا اومد خداروشکرر و من تو اتاق عمل فقط گریه میکردم و خداروشکر میکردم
از سوند براتون بگم درد آنچنان بدی ندارد و یه لحظس
تو اتاق عمل هیچ دردی متوجه نمیشین من تا چهار پنج ساعت بعدش هم هیچ دردی نداشتم و بعد هم باز جای عمل درد نمی‌کرد به خاطر زیاد به پشت خوابیدن کمردرد خیلی شدیدی گرفتم و کمردرد اذیتم کرد که با اولین راه رفتن از بین رفت ولی خب بعدش درد جای عمل یه مقدار داشتم که با شیاف خوب بود قابل تحمل بود فقط یکم راه رفتن درد داره الان هم بیشتر سوزش جای عمل دارم تا درد
و از فشار دادن شکم بگم که شکم منو سه بار فشار دادن که یه بار تو اتاق عمل و دوبار تو‌ریکاوری که هرسه بار بی حس بودم و متوجه نشدم
همینا فعلا تو‌ ذهنم بود
مامان یزدان مامان یزدان روزهای ابتدایی تولد
خانما این تجربه زایمان منه با امپول فشار بیاین بگین ببینم شما هم مث من اینقد زور زدین؟؟
من ساعت ۶ عصر بستری شدم سرم زدن تا ساعتای ۹ اینا درد خاصی نداشتم تا ۱۰ یک کم انقباض داشتم. ساعت ۱۰ که انقباضم بیشتر شد دکتر اومد و کیسه ابمو پاره کرد. دردام بیشتر میشد با فاصله بیشتر مثلا ۵ دقه یه بار. تا ساعتای ۱۲ قابل تحمل بود ۱۲ به بعد دیگه نمیتونستم تحمل کنم خیلی درد داشتم ولی ورزش میکردم اپیدورال نزدن چون سربچه پایین نیومده بود یه امپول تو سرمم زدن که خواب اور بود ولی دردمو کم نکرد فقط گیج خواب بودم . چند بار اومدن سر بچه رو تحریک کردن. ساعت یک به بعد. دیگه فقط اومدن و گفت زور بزن. چشمت روز بد نبینه موقعی که درد داشتم باید زور میزدم . توی هر انقباض سه تا زور میزدم جوری که ببخشید مقعدم داشت پاره میشد از شدت فشار. منی که خجالت میکشیدم میگفتم دازه مدفوعم میاد دکتره میگفت منم ازت همینو میخوام ینی زورات خوبه. خلاصه زور اول یه کم درد داشت ولی دومی و سومی انگار با زور زدنم دردا هم میرفت بیرون. خلاصه اینقد زدم که مقعدم هنوز درد میکنه.😂 اون وسطم فقط میپرسیدم بچم کی میاد. میگفتن ساعت ۲ و نیم منم چشمم به ساعت بود که دو نیم بشه. بعد ساعت ۲ و ربع رفتم اتاق زایشگاه و با چند تا زور که واقعا باهرکدومش چشام سیاهی میرفت بچم دنیا اومد و بهترین حس دنیا شد
مامان آوین مامان آوین ۲ ماهگی
مامان یزدان👶 مامان یزدان👶 ۳ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه سزارینم بگم کسایی که قصد سزارین دارن من خیلی راضی بودم درد واقعا قابل تحمل بود برام از شش صبح دکترم گفت چیزی نخورم یه صبحانه سبک خوردم پنج صبح ساعت ۱۱ رفتیم بیمارستان تا کارمو بکنم ان اس تی گرفتن انژیو وصل کردن تا ساعت دونیم عمل شدم سوند داخل اتاق عمل وصل کردن که اصلا دردی نداشت برا من دکتر بیهوشی اومد بیحسی زد اونم اصلا دردی نداشت ولی من خیلی میترسیدم دراز کشیدم کاملا بیحس شدم عملو شروع کردن یکم احساس تنگی نفس پیدا کردم برام اکسیژن گذاشتن بعد ۱۰ دیقه صدای گریه پسرم اومد خیلی حس قشنگی بود 😍 من همزارن گریم گرفت یکم بعد پرستار گفت میخوای ببینیش آورد گذاشت جلو صورتم ☺من خودم پمپ دردم خواستم برام وصل کردن که با اون واقعا اصلا دردی نداشتم یکم در حد پریودی بود اوردن تو پخش ۱۲ ساعت هیچی نخوردم بعد اون گفتن آبمیوه بخورم بلند شدم سوندو دراوردن فقط سرم گیج میرفت یکم نشستم چون پمپ درد داشتم درد زیادی نداشتم فقط من سرم خیلی تکون دادم حرف زدم سر درد خیلی بدی گرفتم سه روز اول 🥴 شیرم اولش نمیومد شیر خشک گرفتم تو بیمارستان ولی بهش نساخت الان شیرم زیاد شدم شیر خودمو میدم دکترم واقعا خوب بود دستش خیلی سبک بود اینجوری که همه میگفتن بعد سزارین خیلی درد میکشی برایه من واقعا راحت بود❤
مامان نیلا🌼 مامان نیلا🌼 ۲ ماهگی
پارت یک تجربه سزارین⭕️🔴
سلام قشنگا
من ۳۶ هفته و ۴. روزسزارین اجباری کردم
نه درد داشتم نه کیسه ابم پاره شد نه هیچی فقط توی ۲/۳ تا سونو اخرم دور شکمش عقب میموند که مشخص شد خون رسانی جفتم خوب نبوده
دیگه سزارین اورژانسی کردنم و واقعااااا عالی بود خیلی زیاد با اینکه من انمتخابن طبیعی بود و دلم خیلی میخواست طبیعی باشم ولی ابان واقعا خوشحال ترینم سزارین شدم
از دیشب ساعت ۱۲ ناشتا بودم صبح ساعت ۷ اومدم بیمارستان ساعت ۱۲ سزارین شدم و ۲ هم اومدم بخش
نه انژیوکت درد داشت نه سوزن بی حسی واقعا اندازه زدن ی امپول معمولی هم درد نداشت
سوند رو هم که تو بی حسی زدن اصلاااا نفهمیدم
توی مدت جراحی زیر سینمو فشار میدادن بچه بیاد پایین که خیلییییی کم درد داشت
تو ریکاوری هم شکمو محکم فشار میدم تا خون ها خارج شه و خب دردناک ترین قسمت همینه که اونم اصلا جیزی نیست که غیر قابل تحمل باشه
من پمپ درد هم گرفتم که خوبه راضیم
الان که ۱۲ ساعت از جراحیم کذشته راحت از این پهلو به اون پهلو میشم تونستم پاشم راه هم برم
بچه ۲۸۰۰ کیلو بود که‌نیاز به دستگاهم نداشت
واقعااا اصلاااااااا فکر نمیکردم انقدر خوب و راحت و بی درد باشه
بعضیا واقعا قول ساختن ازش