سوال های مرتبط

مامان حسام مامان حسام ۳ ماهگی
سلام دوستان تجربه زایمان من اینجوری بود که ۲۶ آبان از شب قبلش انقباض داشتم و صبر کردم تا بیشتر بشه برم بیمارستان تا صبح بیدار موندم و پیاده روی کردم صبح انقباض هام قطع شده بود و اما لک بینی داشتم رفتیم بیمارستان دکترم برگه داده بود برا طبیعی رفتم معاینه کردن گفتن چهار سانتی به دکترم زنگ زدن دکتر گفته بود بره پیاده روی کنه یه ساعت بعد بیاد اما بعد اینکه ان اس تی گرفتن گفتن ضربان قلب بچه یکم نا منظمه و به دستور دکتر بستری کردن و به من گفتن ورزش و پیاده روی کن تا دردات شروع بشه تا شب همش از کمر به پایین دوش آب گرم میگرفتم و ورزش و پیاده روی میکردم (مامانم هم پیشم بود ) دکتر گفت آمپول ریه بزنن چون ۳۸ هفتم کامل نبود
خیلی سخت بود دردی و انقباضی نداشتم نصف شب هم نمی‌دونم دلم گرفته بود و همش گریه میکردم که من دیگه خسته شدم به دکترم بگین بیاد با آمپول فشار بچه منو دنیا بیاره اما ماما های بیمارستان محل ندادن و گرفتن خوابیدن
با سختی شب و صبح کردیم دکتر صبح اومد و منم گریه کنان گفتم من نه دردی دارم نه انقباض و رحمم هم از چهار سانت پیشرفتی نکرده من باید با آمپول فشار زایمان کنم دکتر گفت ریه بچه ت شاید کامل نشده یدونه هم امروز آمپول ریه می‌زنیم و تا شب صبر میکنی میرم و میام منم دیگه طاقت نداشتم فقط میخواستم زود زایمان کنم و بازم شروع کردم به ورزش و پیاده روی تا شب شب شوهرم به دکتر زنگ زده بود و گفته بود تکلیف مارو روشن کنید یا زایمان کنه یا مرخص کنید بریم درداش شروع شد بیاییم دکتر ساعت ۹اومد و معاینه کرد و گفت یکم انقباض داری و سرم فشار و وصل کردن دکتر گفت تا دوساعت دیگه میرم و میام بچه رو به دنیا میارم اما ضربان قلب بچه رو که گرفتن نا منظم بود و
مامان نازگل مامان نازگل ۹ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود
مامان مایکل🪽 مامان مایکل🪽 ۳ ماهگی
تجربه زایمانم پارت دوم

شبی که قرار بود فرداش برم بیمارستان و با امپول فشار زایمان کنم به همسرم گفتم بیا بریم پیاده روی
میخواستم بچه خودش بیاد نمیخواستم بهم امپول فشار بزنن...

یه مسیر حدود ۲ ساعته رو بدون استراحت و با سرعت خیلی زیاد پیاده رفتیم...و همینطور رابطه بدون جلوگیری هم داشتیم
شب ساعت ۲ خوابیدیم

همه چی نرمال بود تا اینکه من ساعت ۴:۳۰ از شدت فشار سرویس بهداشتی و درد از خواب بیدار شدم

و دیدم اوووووو چرا انقدر زیرم خیسه!

کیسه آبم پاره شده بود
خیلی هم شدید پاره شده بود هر لحظه کلی آب میومد
انگار یه بادکنک پر آب رو یه نفر ترکونده باشه

من شرایطو که دیدم ترسیدم و همسرمو بیدار کردم که سریع بریم بیمارستان(چون دکترم چند روز قبلش گفته بود اب دور جنین کم شده و مراقب باشم)

رفتم بیمارستان و شرایطو توضیح دادم و بستری شدم، nst گرفتن همه چیز نرمال بود
اما من خیلیییییی درد داشتم
انقباضاتم منظم بود تقریبا هر ۳ دقیقه یکبار

ماما معاینم کرد اما هنوز ۱ سانت بود دهانه رحم!

موندم اونجا و یکم درد کشیدم تا دکترم اومد(دو ساعت بعد از اولین معاینم رسید)

وقتی که اومد معاینه کرد گفت ۳ سانت باز شدی!چقددخوب داری پیشرفت میکنی ، لگنت عالیه و پرینت هم خوب نازک شده احتمالا اصلا بخیه هم نخوری

منم خوشحااااال گفتم اخ جون چه زایمان طبیعی خوبی بکنم من😁
مامان شاهان👑🍓 مامان شاهان👑🍓 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت اول
شنبه سوم شهریور صبح پاشدم خونه رو برق انداختم همه کارامو کردم تا نهار. بعدازظهر رفتم پله نوردی بعد نیم ساعت پیاده روی کردم و رفتم خونه و زیر دوش شصت تا اسکات زدم.روز یکشنبه ۳۸ هفته و۴ روز بودم اربعین بود تعطیل بود شوهرمم خونه بود ساعت ده و یازده صبح درد پریودی داشتم نهار خوردیم رفتیم بیمارستان با شوهرم. معاینه کردن چهار سانت باز بودم نوار قلب از بچه گرفتن خداروشکر خوب بود. گفتن برو خونه حمام کن و یه کم استراحت کن اگه دردات تموم نشد برگرد. ازطبقه پنج بیمارستان تا پایین و از پله ها اومدم و تا خونه هم با پا رفتم. فاصله بیمارستان حکیم تا شهرک جهاد چیز زیادی نیست(اینو مامانای کرمانشاهی میدونن)
رفتم حمام زیر دوش آب داغ اسکات زدم و اومدم بیرون حاضر شدم ساعت هفت با همسرم رفتیم بیمارستان معاینه کردن همون چهار سانت بودم بستریم کردن برای زایمان ماما همراهم اومد خلاصه شروع کردن به معاینه کردن و آمپول فشار و سرم پشت امپول و سرم😫😫 ماما همراهم ورزشم میداد
بچه سرش نمیامد پایین تند تند معاینه میکردن دردام خیلی شدید بود عرق سرد میکردم بی حال بودم دکتر خودم اومد میگفت فقط باید زور بزنی تا بچه بیاد منم حالم بینهایت بد بود فکر میکردم دیگه زنده نمیمونم التماس میکردم بزارن مامانمو واسه اخر بار ببینم مامانم اومد تو به دکترم گفت دخترمو سزارین کنین حالش بده گفت الان نمیشه خانوم برو بیرون🤣 مامانمو بیرون کردن
مامان غزل😍🥰 مامان غزل😍🥰 ۳ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمان طبیعی بهتون بگم
پارت اول
تاریخ ۷/۲۹از صبح درد عجیبی داشتم شوهرم میگفت ببرمت میگفتم نه بزار شدید شد بریم بیمارستان تو خونه ورزش کردم چای دارچین دم کردم خوردم عصر ک شد رفتیم بیرون ک پیاده روی کنیم دوساعت پیاده روی کردم‌بعد دلپیچه گرفتم شوهرم گفت بریم سری بیمارستان چکت کنن زره نمیکنیم حرفشو گوش دادم رفتیم بیمارستان ‌ معاینم کردن دوسانت رحم باز بود گفتن نوار قلب بگیرم نوار قلب بچه خوب نبود هی بوق میزد اب دادن خوردم ابمیوه دادن خوردم فشارم چک کردن ۱۱ بود نوار بچه همونه تغییری نکرد گفتن بستری میشی نوار قلبش خوب نیس دیگ سریع شوهرم کار بستری انجام داد من بردن زایشگاه برام سرم وصل کر‌د بعد ربع ساعت اومد اکسیژن گذاشتن ببین نوار بچه چطوره بعد سه ساعت خداروشکر نوار قلبش خوب شد ساعت ۱ شب اکسیژن برداشتن  زایشگاه هم خالی بود فقط من بودم تا صبح نخوابیدم همش پیاده روی کردم تو زایشگاه توپ دیدم با توپ ورزش کردن تا ساعت ۶ صبح ک دردام مرتب شدن ک شیفت عوض شد دوباره اومد نوار قلب وصل کردن هنوز امپول فشار وصل نکردن گفتن تا نوار قلبش نرمال بشه اومدن دوباره معاینم کردن دیدن همون دو سانته بعد این همه ورزش تکونم نخوره 🥺🤦‍♀️