اومدم غر بزنمو برم لطفا لطفا عزیزایی که تجربه ی بالاتر دارن چه از نظر زایمان چه روزهای اول بچه داری انقددددرررر بقیه رو نترسونید ...
ما میگیم کاش زودتر زایمان میکردیم هی میگن واااای الان لذت ببر اگه طبیعی که جرررر میخوری ....اگه سزارینی میان چندتا غووول میوفتم رو شکمت از درد میمیری دوباره زنده میشی ....
میگی کاش زودتر موعد زایمان میشد میدیدمش بچمو میگن زیاد عجله نکن یروز به جایی میرسی دلت برای این دوران بارداری تنگ میشه شب بیداری داره...درد داره...خیلی بده
خب عزیزجان مطمئن مادر شدن سخته از اووووول هم مادر بودن خیلی سخت بوده اما ما هر کدوممون موقع تصمیم گرفتن به این که بچه دار بشیم به بارداریش فکر کردیم به زایمانش فکر کردیم و به بعد از زایمان و روز های بچه داری هم فکر کردیم و دیگه تو راهی افتادیم که باید تمام تلاشمون رو بکنیم اول برای حفظ روحیه و بعد یه مامان خوب بودن ...
از سختی گفتن ها غول درست کردن ها از هر مرحله فقط روحیه اون مامان اولی رو بدتر میکنیم الان به حدی من از سزارین استرس گرفتم و چاره ای جز سز ندارم ...فقطم از یچیزش ترس دارم اینکه انقد هی میگن وااااای میان با دستو پاشون میوفتن رو شکم پاره ت و فشااااار میدن ،ما که از حال رفتیم،ما که بسکه جیغ زدیم تا چند روز صدامون گرفته بود...
نمیگم سخت نیستا ، اما بنظرم به یه مامان اولی که هیچ تجربه ای نداره بهتره بگیم سخته اما خداروشکر میبینی که هم از پسش بر اومدم و هم گذشته و رفته...

۲۳ پاسخ

دلیلش اینه که بعضیا فکر میکنن سزارین خیلی راحت و‌خوبه..بابا زایمان با هرروشی خیلی سخت و‌دردناکه اگه غیر این فکر‌کنی سوپرایز میشی ..بچه داریم همینطور..خیلیا هیچ‌تصوری ازش ندارن و شوک بهشون وارد میشه ..بعد میخوان بقیرو راهنمایی کنن ک‌ اره خیلی سخت قراره بگذره

عزیزم دختر من الان ۵۰ روزشه و همه اینها رو که میگی تجربه کردم، تمام مراحل مادر شدن سختی داره
از بارداری تا لحظه لحظه بزرگ کردنش.
چند تا تجربه هامو میگن که بیشتر از مادر شدن لذت ببری
اول اینکه حسابی از تکان های آخرش کیف کن، چون آخرین روزهایی که اینقدر از نزدیک حسش میکنه.
بعد اینکه بله زایمان سخته، من سزارین شدم روزهای اول به خودم لعنت می فرستادم ولی الان که بهش فکر می کنم میگم چقدر الکی سخت به خودم گرفتم بالاخره یک عمل جراحی بوده. حضور نی نی اینقدر لذت بخشه که دردهاش یادت میره، بعدم تا چشم روی هم بگذاری می گذره
بعدی هم اینکه از دقیقه به دقیقه نوزادیش کیف کن، نگذار استرس و وسواس و سختی جلوی حس کردن لحظات را بگیرد.
از من این را داشته باش، آره بعد از به دنیا اومدن سخت تر از بارداری میشه، شب بیداری ، شیردهی، انواع چکاپ ها و مشکلات احتمالی ولی همه اینها میگذره و بچه بزرگ میشه، نذار اینها جلوی لذت مادر شدن رو ازت بگیره
و اینکه بدتر دردها و استرس ها با گرمای بدنش و اولین خنده هاش برات هیچ میشه

👏👏👏

منی ک تجربه ی دومین بچه رو دارم داخل شکمم به همه ی مامان اولیا میگم شیرین ترین تجربه ی زندگی مادرشدنه 🥰

دقیقا

👍👍👍👍👍👏👏👏👏👏👏

وای دقیقا🥲🥲👌🏼👌🏼

لااایک

حالا باز اینجا میتونی بعضی تاپیک ها رو نخونی
یکی از اشناهای شوهرم هی هر چند روز یه بار زنگ میزنه اینقد انرژی منفی میده که نگووو هر چقدرم میگم بابا من الان روحیم حساسه نگو اینارو باز تو مخش نمیره . به هر روشی گفتم بهش این حرفا رو نزن باز میگه😒منم دیگه تلفناشو جواب نمیدم واسه خاطر روحیه ام.
اخه اگه شما تجربه ی بدی داری دلیل نمیشه که منم باید اون مشکلاتو داشته باشم اگه سختی ای هم باشه به موقعش ادم روبه رو میشه باهاش نه اینکه از الان استرس به جونمون بندازن🤦‍♀️

سزارین شکم رو با بی حسی فشار میدن دیگه نمیدن عزیزم هر چی سختی داره خوب قطعا چه سزارین چه طبیعی چه بچه داری حتی ارومترین بچه هم سختی های خودش رو داره ولی همه چی سختی داره مگه شوهر داری خونه داری سخت نیس اینم یه سختی هایی داره ولی وقتی آدم بچش رو میبینه تحملشون خیلی آسونتر میشه

والااااا

منم میخام سزارین کنم، دوستم هفته پیش سزارین کرد، شکمش تو بی حسی فقط فشار دادن، الان چند روز گذشته میگه اصلا اذیت نشدم، نفهمیدم چه جوری گذشت، میگفت پمپ درد هم یادم رفت بگیرم، فقط شیاف استفاده کردم

دقیقا به هر کی میگم پدرم دراومده میگه الان خوش خوشانته بزار بچه بدنیا بیاد پدرت درمیاد و از این حرفا
خب چقد بیشعورید دلم میخواد بزنم تو دهنشون

من مامان دومیم دیشب تا یساعت حالمو خراب کرد یه تایپک اونقدر از سزارین بد گفته بود تا صبح نتونستم بخابم از استرس که ۱۱ تیر نوبت عمل دارم واقعا منکه روز شماری میکنم بارداری تموم بشه فقط میخام این ۲۷ روزی بگذره دیگه سرگرم بشم گهواره نیام

ببین عزیزدلم
نه بارداری راحته نه بچه داری
واسه همین نمیشه گفت الان بارداری راحتی
ولی ادم تا ابد هم نمیتونه باردار بمونه بالاخره باید این مراحلو رد کنه

یا مثلا ازمایش قند رو اینقدر از شربتش بد میگفتن حالت بده میشه فلان میشی
من رفتم خیلیم خوشمزه بود فقط بی حال شدم جوری ترسیده بودم که نذاشتم شوهرم بره سرکار درصورتی که خودمم تنها از پسش برمیومدم

وااای واقعا من از جفتش میترسم طبیعی میگن انقدر درد میکشی از حال میری تا ناکجات پاره میشه سزارین میگن شیکمت به زور پاره میکنن به دکترم گفتم خندش گرفته بود گفت اگه قرار باشه این جوری بشه فرق پیشرفت علم‌با ۵۰سال پیش چیه همچین چیزی نیست اما آذم‌تجربه اینارو‌ میخونه میترسه من اصلا میترسم زایمان کنم 😂😂میگم همین تو شکمم هست

واقعا موافقم باهات گل گفتی 🌹🌹🌹
منم زایمان اول بودم و طبیعی رو اگاهانه انتخاب کردم ..کلی ورزش کردم و روز زایمانم بهترین روز شد واسم .یه زایمان عالی و اسون داشتم ..کسایی که انقد اذیت میشن واسه اینه که بدنشون اماده نیس خوب طبیعیه که سخت باشه واسشون ...ادم خودش انتخاب میکنه بچه بیاره پس همه سختیاشو میدونه و تحملشو هم داره

دقیقا من بعضی مامانا که میان میگن از تجربه هاتون بگید بهشون میگم اشتباه میکنی اتفاقا چیزی ندونی بهتره استرس کمتر هست وقتی آدم بدونه یکم استرسی میشه

دقیقا منم موافقم حرص میخورم میگن حالا روزای خودته صب کن بدنیا بیاد هیچ جا نمیتونی بری نمیتونی بخوابی هیکلت ریخته بهم افسردگی میگیری و فلان از دنیا آدمو سیر میکنن واقعا یه عده چقدر بیشعورن

والا برا منمو فشار ندادن چه برسه با دستو پا به نظرم اونجا که اینجوری بخان با دستو پا فشار بدن طویلست ن بیمارستان بیحس بودنی من فشار دادن فک کنم نفهمیدم

ربطی به شکم اولی نداره عزیزم منم سز دوممه با اینکه تجربه داشتم اما بازم با خوندن نوشته های بعضیا ترس تمام وجودم رو میگیره

اره واقعا😁ولی من قبلش ب قسمت زایمان ف نکردم😂

سوال های مرتبط

مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۷ ماهگی
مامان محمد مامان محمد ۶ ماهگی
یه واقعیتو اومدم بهتون بگم😊

وقتی برای مادر شدن آماده می‌شیم، آماده می‌شیم تا بهترین مراقبت رو از بچه‌هامون بکنیم.

از تحقیق در مورد بهترین مارک‌های پوشک گرفته تا خوندن مطالب فرزندپروری، سعی می‌کنیم تا حد امکان آماده باشیم.

اما چیزی که ما اغلب برای اون آماده نمی شیم، احساس خشم و عصبانیته که می تونه پس از زایمان ایجاد بشه.

جامعه ما به ما می گه که "مادرهای خوب" همیشه ملایم، صبور و مراقب هستند. اونها مطمئناً هرگز ناامید و عصبانی نمیشن.

بنابراین وقتی این احساسات منفی ظاهر می شن، ما شروع میکنیم به فکر کردن که حتما مشکلی برای ما به وجود اومده. انتظارات ما از مادر شدن کاملاً با واقعیت ما متفاوته. این ما رو عصبانی تر می کنه و یک چرخه معیوب رو شروع می کنه.

اما حقیقت اینه که مادران خوب هم عصبانی میشن. خشم پس از زایمان خیلی رایجه، گرچه هیچ کس از ترس قضاوت نمی خواد در موردش صحبت کنه.

پس مامان نازنین؛
اگر تو هم این مشکل رو داری این رو از من بشنو...

تو تنها نیستی و همه ما مادرا عین همیم
اعتماد به نفس خودتو پایین نیار و خودتو سرزنش نکن☺️



اینو تو یه کانال خانواده بزرگ ما دیدم بنظرم خوبه بهش فکر کنیم مامانا💚
مامان قند مامان قند ۴ ماهگی
صبحتون بخیر🪷
من معمولا تاپیک نمیذارم ولی تجربه ای دارم که فکر کنم به درد خیلی از مامانا خصوصا کسایی که جز دوستانم هستن بخوره.
من تمایل دارم که زایمان طبیعی (فیزیولوژیک) داشته باشم چون هم قبل بارداری هم در طول بارداری به صورت حرفه ای ورزش کرده بودم و بدنم آماده بود، هم دوست داشتم زود مستقل شم و خودم به بچه رسیدگی کنم هم کلی تحقیق کرده بودم و مقاله خونده بودم و کلاس رفته بودم در بابت مزایای زایمان طبیعی و تمام مدت تحت نظر متخصص بودم اما تصمیمم این بود که تو بیمارستان محب یاس تهران زایمان کنم(دولتی)
تا اینکه دکترم تو ویزیت آخر گفت باید معاینه ت کنم و متاسفانه تشخیص دادن که لگنم برای زایمان طبیعی مناسب نیست و وقت سزارین برام تعیین کردن
راستشو بتوام بگم اولش خیلی شوکه شدم و واقعا حالم بد شد در حدی که دلم میخواست گریه کنم اما با علم بر اینکه ( هیچ چیز در این جهان اتفاقی نیست) تصمیم گرفتم این نوع زایمان و بپذیرم و از وجود بچه بیشتر لذت ببرم ، این تاپیک برای این هست که به مامانای گلی که تمرکزشون روی یک نوع زایمان هست بگم که لطفا خودتون رو برای هر دو زایمان آماده کنید چون تقریبا ما توی بارداری و زایمان هیچ کنترلی نداریم حداقل با این دیدگاه از روان خودمون محافظت کنیم و از جریان زندگی لذت ببریم
مامان لیا مامان لیا ۲ ماهگی
تجربه زایمان۴
وزنش هم طبق آخرین سونو ۳و۱۰۰ بود و ۲و۹۰۰بود نی نیم.خیلی اختلاف نداشت.
خیلیا اینجا میان از درد سوند یا ماساژ شکم بعد سزارین و راه رفتن بعد سزارین میپرسن که من بعد کشیدن دردای طبیعی میگم که دردای بعد سزارین برام هیچ بودن.
راه رفتن بعد سزارین البته خودش یه چالشه و خیلی سخت بود و شیر دادن به بچه هم سخته تو این شرایط .
۴،۵بارم شکممو فشار دادن فقط که یه جوری گذروندم همشو

یکی از مزیتای طبیعی همینه که خودت میتونی بیشتر کاراتو انجام بدی وراحت به نی نی شیر بدی اما بعد سز حتما باید چند نفر دورت باشن و کمکت بدن.حتی شیر دادن هم به تنهایی سخته.
من یه ذره سرمو میارم پایین تا به نی نیم شیر بدم،گردن درد میگیرم بعدش و دنده هام هم درد میکنه که گویا از عوارض بی حسیه.
ولی بازم خداروشکر میکنم که نی نیم به سلامتی به دنیا اومد و فکر کردن به همین ،همه سختیارو میشوره میبره برام🥰
ببخشید طولانی شد،امیدوارم واقعا هر کس بهترین نوع زایمان رو تجربه کنه و فرقی نمیکنه چه سزارین چه طبیعی، اونی که برا بدنش بهتره رو بره.⁦❤️⁩

من مامان و خواهرم هر دو سخت زا بودن و منم همینطور بودم انگار😬
مامان دخترم🎀 مامان دخترم🎀 ۴ ماهگی
تجربه زایمان:
.
سلام مامانا♥️
گفتم منم بیام از تجربه زایمانم براتون بگم که شاید بتونه براتون کمک کننده باشه
این روزا متاسفانه فضای مجازی و رسانه طوری شده همه دارن از مزایای سزارین میگن و معایب طبیعی میگن به طوری که خود من از ماه هشتم بارداری اکثر شب ها از ترس زایمان طبیعی خوابم نمیبرد و تپش قلب میگرفتم و فکر میکردم یا قراره وسط زایمان بمیرم یا به نحوی مرگ و تجربه کنم🤦🏻‍♀️
.
ولی چیزی که من تجربه کردم کاملا خلافِ همه این حرفا بود و من الحمدالله خیلی از زایمان طبیعی راضی بودم و اگه صد بار هم برگردم عقب باز هم انتخابم زایمان طبیعیِ، به نظرم اگه شما هم همه‌ی شرایطش رو دارید طبیعی زایمان کنید البته که هم زایمان سزارین هم طبیعی سختی های خودشو داره اما بدونید که صد در صد خدا توانِشو بهتون میده فقط کافی توکل کنید به خدا و نترسید و استرس نگیرید و صبور باشید و نکته مهم بعدی اینکه با آگاهی کامل راجب انقباض ها و تنفس برید سمت طبیعی🤍
و چیز دیگه ای که میتونه خیلی کمک کننده باشه ماما همراه و یه همراه مثل همسر با مادرتون هست که میتونه باعث دلگرمیتون باشه
.
اگه از دردش هم بخوام براتون بگم نمیگم درد نداره ولی واقعا قابل تحملِ و میتونید با ورزش ها کنترلش کنید و بلافاصله بعد از بیرون اومدن بچه و جفت همه چی تموم میشه هیچ دردی هیچچچ دردی ندارید و راحت میتونید فعالیت کنید، هرچی میخواید بخورید و با بچه خیلی زود ارتباط بگیرید✨
مامان پسرم مامان پسرم ۱ ماهگی
با اینکه بارداری تقریبا سختی رو داشتم ولی عاشق لحظه لحظه بارداریمم
الان که دارم به روزای آخر نزدیک میشم هم خوشحالم هم از الان میدونم دل تنگ این روزا میشم

من هفت سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتم باردار بشم و خداروشکر شد❤️تو تمام این هفت سال اطرافیان هر حرفی راجع به من و همسرم زدن برامون مهم نبود چون اوایل دوست نداشتم زود بچه بیارم و چون از خانواده دور بودم دوست نداشتم بخاطر تنهایی خودم کسی رو به این دنیا بیارم واین کار به نظرم خیلی بده که ما بخاطر خودخواهی دیگری رو فدا کنیم …سال های بعد شرایط روحی خوبی نداشتم و تصمیمی در این مورد نگرفتم ولی الان که دارمش روزی هزار بارم خداروشکر کنم کمه ،حتما وقتی دیدین از هر لحاظ آماده پذیرش ماد شدن هستید اقدام کنید اینجوری حتی سختی هاشم شیرینه


الان که نزدیک روز دیدارم هیچ استرسی برای زایمان ندارم ولی هنوز انتخاب نکردم که میخوام به چه روشی زایمان کنم با اینکه از هفته۲۰ورزش هامو کردم همه میگن زودباش و…برام مهم نیست میخوام این مدت فقط آرامش داشته باشم ❤️
عزیزای باردار به ماهم سخت گذشت ولی تا جایی که میتونید سعی کنید لذت ببرید و آرامش داشته باشید چون خیلی زود میگذره و این فقط گذر از بارداری نیست گذر عمرمونه که انسان تو بارداری میگه ایکاش زود تموم بشه بعد بچه دار شدن میگهایکاش زودتر بزرگ بشه و این ایکاش ها نمیذارن زندگی کنیم و لذت ببریم