پارت چهار تجربه زایمان😍♥️
داد زدم گفتم مدفوع دارم دوتا زور ناخودآگاه دادم یهو همشون هجوم اوردن سمتم معاینه کردن دیدن 8 سانته!! درکمال تعجب تو 15 دقیقه انقدر پیشرفت داشتم بازم هی زور میدادم یهو ماما بیمارستان گفت سر بچه رو میبینم عجله کنین
از اونجایی که من خیلی خجالتی بودم میخواستم جیغ بزنم روم نمیشد به جاش تند تند نفس میکشیدم این خیلی کمکم کرد
خلاصه با همکاری پرستارا نی نی کوچولوم بدنیا اومد سریع گذاشتنش رو شکمم
نگم براتون بهترین حس دنیا بود♥️
درسته بعد بدنیا اومدنش همه دردات از بین میره
ولی جاش دردای دیگه بعد زایمانم هست من خیلی بخیه نخوردم ولی واقعا نشستن هم برام سخت بود جوری که اشکم درمیومد تو بیمارستان
هنوزم که هنوزه موقع نشستن یکم کج میشینم اذیت نشم
سرتونو درد نیارم خیلی دیگه تایپ کردم😂 خواستم بگم این تجربه من بود بنظرم هردو زایمان واقعا سخته هیچکدوم راحت نیست درسته تجربه من خوب بود ولی واقعا شاید یکی بدترین زایمان رو تجربه کرده بستگی به بدن و روحیه هرکسی داره💕
پارت سه تجربه زایمان😍♥️
من چون ماما همراه گرفته بودم بهش اطلاع داده بودم بستری ام همش زنگ میزد وضعیتمو میپرسید صبح وقتی فهمید از شب قبل هیچ پیشرفتی نداشتم خودش پا شد زودتر از اینکه 4 سانت بشم اومد
ساعت 12 ظهر بود رسید گفت نگران نباش بیا باهم ورزش کنیم... کلی پریدم روی توپ حرکت سجده رفتم از لبه تخت گرفتم لگنمو اینور اونور کردم احساس میکردم کم کم داره بهم فشار میاد زیر دلم میگیره
به مامام گفتم معاینه کرد دید درکمال تعجب یهو شدم 4 سانت نیم گفتش خیلی عالیه و ادامه بدم
رفتم سرویس دیدم ترشح موکوسی و مایل به صورتی هم دارم
اومدم امپول فشار دوباره زدن داشتم ورزش میکردم که دیگه دردا واقعا طاقت فرسا بود ساعت 1 ظهر بود یهو کل کمرم زیر دلم عجیب میگرفت بعد ول میکرد دوباره دودقیقه دیگه میگرفت مامام میگفت ادامه بده به ورزش کردن من اصلا نمیتونستم حتی نیم سانت تکون بخورم خیلی خیلی درد داشتم گفتم نمیتونم شروع کردم التماس کردن توروخدا برام بی دردی بزنین مسکن بزنین دارم میمیرم😅
دکترا میگفتن تو هنوز 4 سانتی از الان اینطور میکنی گوش بده به حرف من اصلا اهمیت نمیدادم ناله میکردم😂
یهو خیلی ببخشید حس زور دادن داشتم انگار میخواستم مدفوع کنم
مبارکه عزیزم بسلامتی😍😍میشه بپرسم ماما همراهتون کی بود و اینکه راضی بودید ازش؟؟
پارت دو تجربه زایمان😍♥️
بیمارستانی که من بودم نه همراه میزاشتن داخل نه گوشی برای همین خیلی استرس داشتم از ترس داشتم سکته میکردم
اتاق زایمانمو نشون دادن و گفتن تا موقع زایمان همینجایی تک نفره بود خیلی خوب بود اومدن انژیوکت و سرم وصل کردن گفتن منتظر بمون تا ماما شیفت و دکترمون بیاد
وقتی اومدن معاینه کردن گفتن لگنش کامل بسته اس و اصلا هم باز نیست
دوباره اونجا بود من گفتم کارم ساخته اس الان انقدر بهم امپول فشار میزنن بزور القای زایمان میکنن جونم درمیاد
ولی خیلی خوب بودن کادر درمان با خونسردی سرم وصل میکردن همش علائممو چک میکردن
حدودا تا ساعت 2 شب ادامه دادن اون موقع اومدن گفتن معاینه کنیم ببینیم اصلا پیشرفتی داشتی...منم اصلا هیچ دردی نداشتم فقط خوابیده بودم رو تخت
و اون موقع تازه شده بودم یک سانت بعد سه تا سرم ... ماما گفت نگران نباش چون زایمان اولته یکم کند پیش میره
امپول فشارو میزدن به سرمم رو دور خیلی کند
ساعت 9 صبح بود همچنان من بدون درد دوباره معاینه کردن دیدن با وجود همه اینا تازه شدم 1 سانت نیم😅
قشنگ دیگه ناامید شده بودم از خودم همش گریه میکردم میترسیدم پرستارا دلداری میدادن میگفتن بخدا خوب پیش میره
عزیزم ماما همراهتون کی بود؟ راضی بودین؟
بسلامتی عزیزم مبارک باشه
کدوم بیمارستان بودید؟
آمپول بی حسی هم زدین
مامانا من سر صبح آب سرد خوردم دلم آتیشی بود خطر داره برا بچم 🤕
کجا زایمان کردی
مبارکه عزیزم
مبارک باشه عزیزم 😍 دست راستت رو سر من 🥹کلا چند ساعت درد کشیدی عزیزم؟
عزیزممممم😍🥹
مبارکه بازم قدماااشش
خلاصه ک مامان شدن سختهههه
بازم شکر خدا ک راحت تر بوده برات
ان شأالله همین یه ذره دردی هم ک داری زودی تموم بشه ♥️
میشه شخصی ات رو جواب بدی
حركات ني ني خوب بود قبل اينكه بريد؟ چند هفته بوديد زايمان كرديد؟
آمپول فشار میزنن چندساعت طول میکشه سرمش؟تمام مدت زیر سرمی
بی هیچ کار خاصی ؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.