پارت دوم🫠🩷
از همون موقع مدام احساس خیسی کردم و بعد گرفتن ساک دوباره معاینه شدم گفتن عفونته کیسه آب نیست....
لباسامو که تعویض کردن رفتم داخل یه اتاق تنها و تاریک بهم یه ظرف ادرار دادن و بعدم دراز کشیدم روی تخت نوار قلب بچه رو وصل کردن سروم سولفات و یه سرم دیگ آمپول بتا هم یه دوز برام زدن و آزمایش خون هم گرفتن،،،، هنوز پنج دقیقه نشده بود که تو این وضعیت بودم دیدم مدام میان نوار قلب بچه رو چک میکنن و یکم نگران میزنن،،،اینم بگم که بچه اصلا تکون نمیخورد فقط شاید یک بار خودشو سفت کرد،،،،
حالا همه نشسته بودن اخبار حمله روهم دنبال میکردن....🤦🏻♀️
همین حین که اومدم با درد دست و انژیوکت های تویه دستم کنار بیام یهو به سرعت برق و باد سوند گزاشتن برام...🥲
برای من اصلا درد نداشت فقط بعدش آدم حس نگه داشتن ادرار داره و یکم رو مخه🥴
از همه بدتر سروم سولفات و گر گرفتگی و بیحالی وحشتناکم بود...
مدام سعی میکردم شده یکم استراحت کنم ولی واقعا اذیت بودم و دردامم یکی دوتا نبود😬
خب فشارم مدام بالا میرفت و اناستی هم گویا زیاد خوب نبود،،،،،
تا اینکه دیدم صدای ضربان قلب پسرم قطع شد داشتم از استرس سکته میکردم ، هرچی صدا میزدم کسی متوجه نمیشد😭
یکم جابه جا شدم به شکمم ضربه زدم به صورت ضعیف دوباره صدای قلبشو شنیدم یه بار دیگه اومدن فشارمو بگیرن که نجومی رفته بود بالا بخاطر استرسم🥲
چندبار فشارمو چک کردن و درباره اناستی هم فقط جواب سربالا میدادن...
دوباره رفتن بیرون و باز صدای قلب بچم قطع شد...
داشتم میمردم فشارم رفت روی ۱۷ ... داد زدم یکی بیااااد
پارت چهارم
اونجا دیگ من کلا قطع امید کردم و گفتم تمومه همونطور که گریه میکردم دستگاه روی صورتم گزاشتن و گفتن نفس عمیق بکش و دیگ چیزی نفهمیدم🥲
چشامو باز کردم همه جارو تار میدیدم و گویا لرز داشتم داشتن شکممو فشار میدادن منم اصلا توحال خودم نبودم و بلند داد میزدم یا صاحب الزماننننن🫠
میگفتن شل بگیر خودتو تا قشنگ خالی بشی ، همونجوری فقط میگفتم بچم ، بچم چیشدددد که گفتن حالش خوبه و بدنیا اومده و حسابی گریه هم کرده🥹
خیلی حالم بهتر شد هنوز همه جا تار بود برام آوردنم بیرون و همسرم اومد بالای سرم باهام صحبت میکرد دستمو گرفته بود ولی چیزی متوجه نمیشدم تا اینکه تو بخش که بستری شدم کم کم همه چی واضح شد...
دردام زیاد نبود و قابل تحمل بود ، سروم سولفات بهم وصل کردن و گفتم بچم کجاست،،، گفتن تو این یه ساعتی که ریکاوری بودی بردن احتیاطا اکسیژن بهش وصل کردن بعدم معاینه دکتر که اگ مشکلی نداشت میارنش پیشت🥹 هی میپرسدیم بابت وزنشو نگران بودم دستگاه بره که گفتن از یک و پونصد تا دوکیلو بوده دفترچه رو براتون میاریم ، منکه کامل بهوش شدم بچه رو آوردن و چسبوندن به لپم😭 گریه میکرد ولی آروم شد گزاشتن بغلم و وایی منم فقط گریه میکردم میگفتم این بچه منهههه😭
پارت پنجم
خیلی حس قشنگی بود🥹
درد بخیه هام چیز قابل توجهی نبود کلا و شیاف و اینا هم تغییری برام ایجاد نمیکرد به جز اینکه کمک کرد شکم روی بگیرم و زود دفع داشته باشم و انشاءالله امروز دیگ مرخص شم🥴
از اولین راه رفتن بگم خیلی میسوخت و چون فشار داشتم من ۲۴ ساعت کامل هیچی نخوردم حتی آب بخاطر همین پاهام های راه رفتن نداشت برداشتن سوند هم کلا بچه بازی بود و بعدشم ادرارش اذیتم نکرد فقط خیلی کم سوزش داشت،،،، یه مقدار برای راه رفتن سختمه و چون چیزی هم نخوردم سرگیجه شدید و پاهام و سست و موقع راه رفتن سوزش بخیه ها سخته وگرنه اگر فشاری نباشید انقد حالتون بد نمیشه و هرچی زودتر شروع به راه رفتن کنید عالیه...
شکمم عالی شده تقریبا تخلیس و یکمی فقط از شکمم باقی مونده
وزنمو هنوز چک نکردم ، با اینکه الان هنوزم اینکه سز شدم برام شکست ترقی میشه ولی اگ نمیبود الان پسر دسته گل منم نمیبود و اول ممنون خدای عزیزم و باباجون امام رضا هستم بعدم مدیون پیشرفت علم🤗
اینم از تجربه مننننن😘
پارت سوم
پرستار تا اومد داخل چشمش به مانیتور افتاد شروع کرد به داد زدن که ضربان قلب افت شدید داااره یهو یه تعداد زیادی ریختن داخل تند تند سرمو جدا کردن درارو باز کردن منم داشتم سکته میکردم و گریه ، بردنم اتاق عمل ، بهم گفتن نگران نباش روی تخت عمل قرارم دادن دکتر داشت با پرستاری که وضعیت منو چک میکرد دعوا میکرد مگ شما یه ربع قبل به من نگفتین سزارین اورژانسی داریم و من فهمیدم همون موقع که سوند وصل کردن میخواستم منو ببرن اتاق عمل و هماهنگ کرده بودن با دکترم...
اومدن با دستگاه صدای قلب پسرمو چککنن و هرکاری کردن صدا نمیومد😭
عزیزم تبریک میگم❤️
ان شاالله قدمش مبارک باشه
عاقبتش ختم بخیر بشه🌹
مبارکت باشه وای چ استرسی کشیدی 🥲❤️
عزیزمممم🥲😍♥️ چه یادآوری کردی برام منم همش میگفتم این بچه رو من زاییدم؟ دلم نمی اومد بهش دست بزنم میگفتم خیلی گناه داره دلم میسوخت و گریه میکردم حالا هیچ مشکلیم نداشتا خدا رو شکر، هورمونام بهم ریخته بود😂
مبارک باشه گلم انشالله زیر سایه ی پدر و مادرش بزرگ بشه ♥️😘
سلام عزیزم مبارکت باشه
تصورش رو هم میکنم سخته که ببینی صدا قلب بچت نمیاد و....
خدا برات حفظش کنه
واااییی مبارک باشه عزیزممم
خداروشکربچت خوبه وپیشته
من هنوز بچم بستریه وایتقددد سخته داشتن نوزادنارس که نمیدونی😭😭😭😭
برام دعاکن زودی دخترم روبه راهشه مرخصشه ده روزه توبیمارستانم دیگ خستممم
بسلامتی عزیزم انشالله با دل خوش مرخص بشی
وزن نی نی چند بود چن هفته فارغ شدی؟؟؟
مبارکه خداروشکر پسرت سالم و همچنین خودت
الان فشارت کنترل شده یا ن هنوز بالای؟
مبارکه عزیزم قدمش پراز خیر برکت💚💚💚
ننه🥺🥺🥺🥺🥺منی که با داستان عر میزدم....خدا نگهش داره برای قلبت
مبارکه عزیزممممممم 😍😍😍😍
عزیزم عمل سزارین برای همین وقتاس
الحمدلله
مبارکت باشه این حس شیرین😍
خدا رو شکر عزیزم امام رضا حفظتون کرده ❤️😍
مبارک باشه قدم نینی عجول❤️ خداروشکر که سالم هستین دوتاتون
عزیزم خدا حفظش کنه برات مبارکه انشاالله قدمش خیر باشه
مبارکه همه اینا می ارزه قشنگ خانوم🥹🥹
عی ننه مبارکه به سلامتی باورم نمیشه هم هفته هام دارن میزان🥹🥹🥹🥹
خداروشکرکه بسلامتی گذروندی زایمان رو، واقعااقاامام رضا کنارت بوده هوای هرجفتتون روهم داشته، گرنگه دارمن آنست که من میدانم شیشه رادربغل سنگ نگه میدارد🙏🙏
مبارکت باشه گلم انشاءالله بسلامتی
مادر شدن سخته امیدوارن قدمش خیر باشه برات
خدا برات نگه دارههههه
خوشبحالت ک تموم شده و اقا پسرت بغلتتتت بوده
عزیزممممم🥰😍خداروشکر که به خیرگذشت.انشالله کنارهم کلی حس های خوب و تجربه کنید💕
چقدر اذیتت کردن عزیزم ....خدا بگم چیکار کنه این پرسنل سر به هوا رو .... بازم خدارو شکر که کوچولوت سالم و سلامت بغلته
مبارکه عزیزم الهی به سلامتی
کی گفته سزارین یه شکسته
من خودم بچه ی اولم سزارین
دومی طبیعی بله مثل یه فتح قله بود
سومی سزارین اما سزارین سومم خیلی خوب بود اذییت نشدم سراولی جونم درآمد برای همون دومی روطبیعی آوردم
ولی درکل مهم سلامتی مادروفرزنده
برات خیلی خوشحالم که هردوتون خوب وسلامتین منم36هفته و4روز دنیاآمدشش روز آی سیو بستری بود نوزادم
واییی زایمان کردی مگه🥹😍
مبارکه عزیزممم
مبارکه گلم انشالله قدمش خیره
بیمارستان چه وسایلی بهت دادن برا بچه برا خودت چون میخواستم برم بپرسم منم میخام برا زایمانم برم اونجا
مبارکت باشه عزیزم
خداشکر
خدا بهت رحم کرده واقعا خداروشکر که به خیر گذشته 😍
بیمارستان امام حسین بدرد نمیخوره من رفتم طبیعی بودم از درد داشتم جون میدادم نشسته بودن حرفمیزدن قهقهه میزدن میگفتن از الکی میگی از آخرم دوساعت دردمو اونجا کشیدم مردم کسی بهم کمک نکرد رفتم بیمارستان دیگ زود زایمان کردم خیلی کمکم کردن دکترمم امام حسین بود اصلا جواب نمیداد بیاد بالا سرم ب نظرم خوب نیست بیمارستانش
چقدر سهل انگاری کردن همون موقع باید عمل میکردن دیگه چرا بیخودی کشش دادن
خداروشکر صد هزار مرتبه الحمدلله که حالتون خوبه ولی قشنگ میفهمم چقدر اذیت شدی
خوشحالم برات عزیزم تبریک میگم بهت مامان قوی😍😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️❤️
وای ننه مو هاشو😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.