من کلا نرفتم خونه مامانم سر همین کارا خونه خودم موندم
مگه حتما باید خونه مادرت بمونی خوشگلم من سردوتا بچم خونه خودم بودم پنج روز مادرم پیشم موند وتمام یه کم جسور باش و ببخشید رفتارهای بچه بازی که بلد نیستم ونمیتونم واین چیزاازخودت نشون نده.اگه همین کارایی که مامانت میکنه رو مادر شوهرت میکرد الان توخونتون جنگ بود مگه نه پس خودت باید جوری رفتار کنی که بهت احترام بذارن البته حرمت مادران حفظ کن
عزیززززززززم 😁
فک کنم حسودی میکنه .بچه میخاد خودش باز.
بزار ب حساب نگرانیش.
ولی خب منم مثل تو این رفتار رو قبول ندارم.
من بخوام بچه دوم بیارم به هیچ عنوان دیگه خونه مامانم نمیام درسته دلسوز و مهربونه خیلی بهم میرسه اما بنظرم هیج جا خونه خود آدم نمیشه
منم دقیقا مثل تو از دیروز اومدم خونه خودم درسته طبقه سوم همون ساختمونیم که مامانم هست اما هم راحتیم هم از دست گیر دادنای الکی راحت شدم منم وقتی کوچیک بودم تو بزرگ کردن دوقولوها خواهرم قشنگ بچه داری یاد گرفتم حتی وقتی تو این چند روز پایین خونه مامانم بودم شب کسی اذیت نمیکردم خودم به بچه میرسیدم
حالا من مامانم بنده خدا اصلا اینجوری نیست بچه رو میداد خودم میخاست یاد بگیرم ولی واییی پدرشوهرم و مادر شوهرم پوستمو کندند از بس همش بچه رو ازم میگرفتن میگفتن بغلش نکن بغلی میشه خداروشکر که رفتن دیگه
دلش بچه میخواد انگار بگو خودش بزاد خوب یعنی چی من بچمو اونقد بوس میکنم که نگو
برو خونه خودت دیگه
چجوری ۱۸ روز طاقت آوردی واقعا؟؟
من خونه خودم بود، ولی انقد هعی گفتن اینجوری اونجوری، منم چیزی نگفتم و فقط قیافه گرفتم، فهمیدن و ناراحتم شدن، ولی مهم نبود برام، من اصن تا حالا بچه از نزدیک ندیدم، فقط چند باری بغل کرده بودم و از دور دیده بودم، دگه خودم یاد گرفتم و همه رو پس زدم، الان یه ماهی میشه خودم میبرمش حموم دگه، راحت شدم
ای ننه چقد کارهای مامانت مثل مامان منه.خواهرزاده ام که دنیا اومده بود مامانم همینجوری میکرد از بس که دوستش داشت نمیذاشتم ماها زیاد بغلش کنیم ولی همش بغل خودش بود و غش میگرد براش🤭میگفتیم خیلی دوس داری خودت یکی دیگه بیار میگف وااااای نه این دختر خودمه و فلان.الانم که من باردارم هی میگه مامان گندم کی دنیا میاد اخ من چقد دلم میخوادش چقد بوش کنم چقد بغلش کنم گفتم بیا بدمش خودت تا ۲سالگی بزرگش کن بعد تحویلم بده 😂ناراحت نباش عزیزدلم نوه مغز بادومه لامصب اینقد شیرین میشه که جای بچه خود ادمو میگیره بذار کیف کنه حض کنه توام استراحت کن بخودت برس توی کارهای خونه میتونی کمک کن بخدا ی روز حسرت این روزهارو میخوری
همه مامانا اینجورین ازدوست داشتن زیاده مامان منم اون ۱۰روزی که پیشم بود اصلا نیمزاشت خودم به بچم برسم به منم اجازه نمیداد سرخود کاری کنم راستش منم کلافه میشدم هی میگفتم کی میشه مامانم بره خودم بمونم با بچم تازه الانم که ۲ماهشه باز خودش میاد میبره حموم میگه تو نمیتونی
خوش بینانه نگاه کن عزیزم، کم کم دیگه بری خونه خودت کمتر مادرت اینا رو میبینی، الان ناراحت نشو
وای مامان منم میگفت با بچه حرف نزن اگاه میشه پدرت درمیاد ...بعد خودش حرف میزد بغلش میکرد من میگفتم خو ب منم بده بزا منم بغل کنم بچمو دلمو میخاد 😂😂😂😂😂عیب نداره حساس نباش بری خونه خودت یا مادرت بره خونه خودش میخای بگی ای خدا کاش بود بغلش میکرد کمکم میکرد
خخخخه من یماهه خونه مامانمم وضعم همینه تازه بابامم خیلی حساسه
خوشبحالت من انقد دست تنهام حتی دوست دارم واس یک ساعت مال خودم باشم یکی کنارم باشه حداقل جای بچمو عوض کنه شیر بدم آروغشو بگیره کل خونه زندگیم بهم ریخته چون بچه هام کوچیکن خودمم تنهام عاشق مادرمم محترمانه اومد ده روز موند و مثل ی مهمون ب چیزی کاری نداشت و رفت حتی پیششون همسرم چندبار باهام بد رفتاری کرد اصلا ب روی خودش نیاورد بعدا ازش پرسیدم گفت اصلا خوب نیست تو زندگی شخصیت دخالت کنم ....واقعا از ته دلم دوسش دارم
من 45 روز موندم خونه مامانم 😂😂😂😂فقط پا میشدم شیر میدادم میخوابیدم همه کاراشو مامانم و خواهرام میکردن، ببین به چندوقت دیگه میری خونت انقدددد وقت داری تجربه کنی که نگو الان فقط لذت ببر، بعدم اونام نوه شونه خب معلومه ذوق دارن دیگه، مامانم میگه نوه از بچه هم عزیزترخ
وای کونش😂😂😂😂😂
نمیدونم والا جالبع
شاید واسه تو میگه که ازیت نشی
عزیزم. مامان هستن دیگه نگرانن دست خودشون نیست
منم ماه دیگه این چالشها را با مامانم و مادرشوهرم دارم چون هر دو میان خونه من
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.