سزارین پارت ۵ 😑💫👧🏻❤️
تحمل کردم و فقط از اینکه پمپ درد نداشتم خیلی پشیمون بودم چون لامصبا مسکنم زود به زود نمیزدن میگفتن تحمل کن نمیشه زود به زود زد واسه بچت خوب نیست شیر میدی. بچه هم خودشون میاوردن و هی سینمو شدید ماساژ میدادن که صدام درمیومد بعد‌میزاستن دهنش انم به‌زوووور میگرفت ولی همش گریه میکرد چون شیر نداشتم که زیاد و گشنش بود بعدش دیگه دیدن چاره ندارن شبش میاوردن با سرنگ شیرخشک میدادن سیر که میشد راحت میخوابید دو ساعت. عصر شد اومدن جامو عوض کنن دیدن اوه چه خبرهه کلی خونریزی شدید کرده بودم همش لخته بود پرستار خودش تعجب کرد جامو عوض کردن گفت بلند شو بریم دستشویی سوند و دراورد که درد نداشت .، این پاشدنه ولی خیلی زیاد درد داشت و با داد و ناله رفتیم دستشویی نشستم رو فرنگی پاهامو پرستارا شست و خشک کرد و شورت و پوشک و شلوارمو پام کرد . اومدم رو تخت ولی گریم گرفته بودش از درد. قبل اونم که دید خونریزیم شدیده شکممو ماساژ داد که هرچی‌هست بیاد که اونم خیلی درد داشتم🥲 چند قطره اشکم ریختم تایم ملاقاتم بود و حالم پیش مهمونای این تایمم خوب نبود قبل اون باز بهتر بودم😑 خلاصه ببخشید سرتونو درد میارم دوس دارم با جزییات بگم همه چیو. خلاصه شب و صبح کردیم و بعد راه رفتن اول یکم اوصاعم بهتر شد جند بلرم با کمک همراهم پاشدم رفتم‌ دستشویی و شبم چون کمپوت گلابی خوردم و سیافم برام زدن رودم خالی شد. ادامه…

۴ پاسخ

عزیزم چندتا شورت یکبار مصرف نیازه ؟

عزیز باید شیاف از خونه میبردی من دو بسته خریدم بردم هردوساعت میزدم عالی بود ینی

عزیزم پمپ دردو اونجا خواستی بهت ندادن؟ یا کلا نخواستی؟

عزیزم خیلی زود سوند در آوردن و بلندت کردن واسه من شب پرستار اومد که درش بیاره گفتم امکانش هس یه ساعت دیگه درش بیارین بعدش رف فک کنم یادش رف دم دمای صب بود اومد درش آورد.بعدش صب من پاشدم و رفتم دستشویی اصلنم رو فرنگی ننشستم سرپا با شلنگ پاهامو شست .هر چه بیشتر راه بری زودتر خوب میشی ولی من تنبلیم میومد میگفتم زود برم رو تخت

سوال های مرتبط

مامان پسر کوچولوم💙رادمهر💙 مامان پسر کوچولوم💙رادمهر💙 ۴ ماهگی
پارت سوم زایمان سزارین
چشام باز کردم فقط گفتم بچم کو گفتن بچتم اینجاس نگران نباش
گفتم سالمه گفتن اره که سالمه
و به هوش که اومدم درد رو حس میکردم ولی خب قابل تحمل بود
سریع انتقالم دادن به یه تخت دیگه و بردنم بیرون
بعد دیدم به شوهرم گفتن بیا کمک بزاریمش رو این تخت گذاشتن
و بردنم اتاق خودم
گیج گیج بودم به شوهرم میگفتم دیدیش ؟ سالمه ؟ خوشکله ؟
گفت ارههه خیلی خوشکله سالمه حالشم خوبه
فقط من با اینکه بی هوشم بودم بازم سرمو تکون ندادم تا ۶ ساعت
برا دیدن بچمم گفتم عکس بگیرید نشونم بدید
گریه میکرد انگار قلبم از شوق بودنش هزار تیکه میشد اشک میریختم براش
خلاصه اومدن سرم فشار وصل کردن برا جمع شدن رحم که دردا پریودی شدید منو گرفت میشد تحمل کرد ولی خب شدید بود
دیگه گفتم درد دارم برام امپول مسکن ریختن توسرم یکم بهتر شدم
اومدن ماساژ رحمی بدن گفتم نمیخوام میترسم گفت نترس اروم برات انجام میدم چهارپنج بار فشار داد که بخاطر بخیه هام خیلی درد داشت ولی بازم قابل تحمل بود ( حس سوند خیلی بدتر ماساژ رحمی بود)
خلاصه اینام تموم شد رفتیم سراغ اولین راه رفتن بعد عمل ....
مامان پناه مامان پناه ۵ ماهگی
تجربه سزارین قسمت ۲:
و خب من دیگه چیزی نفهمیدم،یهو چشمام باز شد دیدم دارم خفه میشم و شدید سرفه داشتم و به خاطر درد شدید بخیه ها نمیتونستم تکون بخورم و سرفه کنم،به سختی بهشون فهموندم دارم خفه میشم و اکسیژن زدم تا ی ساعت بعد بهتر شدم و هنوز احساس میکردم دارم خفه میشم،بهم گفت با بینی نفس بکش و با دهن بده بیرون که بتونی زود بری پیش بچت،منم با تمام سختی تلاش خودمو کردم یکم بهتر شدم ،این وسط دوباره شکممو فشار دادن در حد ی ثانیه و دردش آنچنان نبود،شاید هم بود و من به خاطر نفس تنگی متوجش نمیشدم،دیگه رفتم بخش ولی شدیدا درد داشتم ،برام شیاف زدن و پمپ درد سفارش دادم و بعد بچه را آوردن
طرفای عصر کم کم دردم بهتر شد دستشویی رفتم و سعی کردم چند قدم راه برم سخت بود اما خب شدنیه،دوباره شب اثر شیاف ها که رفت درد کم کم برگشت ولی مجدد شیاف میزدن،سعی میکردم خودم به بچم شیر بدم اما هم کم بود هم بچه زیاد جون مکیدن نداشت و آخرش یکم شیر خشک دادیم که شکمش کار کرد و جیش کرد،شب تا صبح همراهم نتونست بخابه
صبح رفتم دستشویی و لباسم عوض کنم قند خونم افتاد و داشتم میمردم
مامان مهدیار👼🏻 مامان مهدیار👼🏻 ۱ ماهگی
پارت ۴ ( تجربه سزارین)

اونجا خیلی لرزش داشتم، برام حرارت گذاشتن زیر پتوم، ک ارومم میکرد خیلی، ماساژ رحمی هم دوباره کردن که درد نداشت، پمپ دردم گرفته بودم .ازشون پرسیدم بچم کجاست که اوردنش پیشم یه ماما هم اومد یکم از سینم بهش شیر داد، دوباره بردنش، منم سعی کردم سرمو اصلا بالا نیارم،ولی خب چندباری همش دنبال بچم بودم اوردم بالا و‌ چپ و راست. ولی خیلی کم…. بعدش تختمو عوض کردن بردنم تو بخش، توراه همسرمو دیدم کلی گریه کردیم🤪 بردنم اتاق ، لباسمو عوض کردن ، تل گذاشتن موهامو مرتب کردن چون شبیه شیر شده بودم😁 بعد دیگه مامانم و بقیه اومدن دیدنم،منم هنوز لرزش داشتم، چون میگفتن داره بی حسی از پاهات خارج میشه. بعد یکم بهتر شدم. اومدن برام شیاف و اینا گذاشتن، پدمو عوض کردن و پمپ درد بهم توضیح دادن، بعدم بچه رو اوردن و اولین دیدار رو فیلم گرفتن و اموزش شیردهی دادن.
فقط از‌من به شما نصیحت، اصلاااا نزارید کسی سینتونو محکم فشار بده که شیر بیاد، نه پرستار نه خاله عمه …. شقاق میزنید مثل من تا چندروز درگیرشید، بچه میک بزنه خودش کم کم میاد. من چون بچم گریه میکرد همش سیر نمیشد. منم شیر نداشتم، هر فامیل و پرستاری میگفتن شیر داری فشار میدادن میگفتن ببین داری، منم میمردم از درد.
اخر سر از گریه زیاد نینی، رفتم خودم رضایت دادم بهش شیر خشک دادن تا یکم‌ بچه خوابید.
دیگه خلاصه هر نیم ساعت پمپ درد رو میزدم جهت پیشگیری…دیگه شبم اومدن برام شیاف گذاشتن و موقع راه رفتن بود
مامان ᴀʀᴛᴀ👶🏻🩵 مامان ᴀʀᴛᴀ👶🏻🩵 ۲ ماهگی
ولی فقط همون ۵ ۶ ساعت بود پمپ درد نداشتم دکترم توصیه نکرد با مسکن خوب میشدم
بعد ۸ ساعت از تخت اومدن بلندم کنن اصلا به سختی و اون ترسوندای وحشتناک نبود درد داشت ولی بعد یه قدم راحت راه رفتم حالم خیلی بهتر بود
هی با خودم میگفتم چقد زایمان راحت بود من اینقد میترسیدم😑
شب ساعت ۱۰ شد فشارم افتاد حالت تهوع سرگیجه گرفتم ۱۰ دیقه اینا کلا یه انگار تو این دنیا نبودم بعدش حالم یکم بهتر شد
فردای روز زایمانم باز عکاسی داشتیم خیلی راحت پاشدم ارایش کردم عکس گرفتم ولی کاش یکم رعایت میکردم خیلی راه نمیرفتم
چون الان بعد ۸ روز همچنان شب ساعت ۱۰ حالم بد میشه فشارم میوافته بالا میارم و گفتن عوارض بی حسیه تا ۱۰ روز باهات هست
از روز اولم به بچه خودم شیر میدم همه کاراش با خودمه با اینکه کمکی هم دارم میتونم کارامو خودم انجام بدم ولی بهتره نکنید چون من الان دارم دردای زیاد دسرپا بودنو میکشم
یکی دوروز مراقب خودتون باشید سزارین برا من بهترین بود الانم درد دارم ولی درد پریودی‌ و قابل تحمل ایشالاه که زایمان همتون راحت باشه❤️
مامان ویهان و هامین💙 مامان ویهان و هامین💙 ۲ ماهگی
میخوام‌ از تجربه‌ سزارینم بگم هر کس دوست داشت بخونه❣️
امروز‌‌ صبح که بیدار شدم اشتها نداشتم ساعت‌ ۱ تازه صبحانه خوردم بعدش احساس کردم یکم درد دارم گفتم‌ برم حمام که اگه دردم گرفت تمیز باشم همین که از جام بلند شدم خون با فشار ازم ریخت سریع پوشیدم اومدم بیمارستان معاینم کرد گفت دهانه رحمت بسته ولی همچنان خونریزی داشتم قرار شد به مانیتور وصل کنن و تحت نظر باشم که اگه خونریزیم قطع شد زایمان نکنم‌ چون‌۳۶ هفته و ۶ روز بودم اما خونریزیم بیشتر شد و درد داشتم ولی همچنان دستگاه انقباضی نشون نمیداد به دکترم زنگ زدن و آمادم کردت واسه عمل بهم سوند وصل کردن قبل از بیحسی دردش خیلی کم‌بود فقط یه لحظه درد داشت اصلا نترسید ساعت‌۴:۳۰ ظهر با بی حسی سزارین شدم چون تازه غذا خورده بودم‌ نمیشد بیشهوش کنن‌ سوزن بی حسی هم اصلا اونجوری که میگن درد نداشت مثل یه رگ گرفتن بود چند ثانیه بعدش کامل بی حس شدم نی نیمو بغلش کردم و بعد از بخیه سرکلاژمم باز کردن و رفتم اتاق ریکاوری بی حسیم که داشت میپرید دردم شروع شد راستش خیلی درد داشتم و مسکن هم خیلی تاثیر نداشت بعد از یک ساعت کم کم بهتر شدم پمپ درد هم نداشتم دکتر گفت واسه بچت خوب نیست شیاف که گذاشتم خیلی آروم شدم هنوز پا نشدم راه برم این مرحله راه رفتن از همش سخت تره واسم کنید
مامان رَستا مامان رَستا ۵ ماهگی
مامان لیان مامان لیان ۲ ماهگی
(پارت سوم)وقتی رفتم تو اتاق ریکاوری گفتم برام پمپ درد بزارن ولی نمیشد ازش استفاده بکنم و مسکن هم نمیزنن تا زمانی که حس به پاها برگرده و ببرن بخش
ومن اینجا حس شکمم و کمرم کامل برگشت ولی حس پاهام برنگشت یعنی نمیتونستم حتی ی انگشت پام رو حرکت کنم واینجا دردام شروع شد خیلی بد بود من ساعت ۷ونیم تو اتاق ریکاوری بودم موندم تا ساعت ۱۱صبح
۷بار شکمم رو فشار داد وحشتناک بود
خیلی بد بود ولی دردش همون موقعس که فشار میده ولی دستاشو برمیداره درد ماساژ رحمی میرفت ولی خب کلا چون حس شکمم برگشته بود کلا درد داشتم
لرز هم داشتم سردم نبود ولی میلرزیدم که ی لوله گذاشت هوای گرم میورد گذاشتن رو شکمم که تمام لرزا همون موقع رفت بد بود ولی مهربون بودن پرستارا واینجوری دردا قابل تحمل میشد
ولی به محض اینکه رفتم بخش حالم خوب بود و مسکن میزدن وشیاف ومنم پمپ درد داشتم
پمپ درد عاااااالیه من تا تموم نشد قدرش رو ندوستم خیلی عالیه ولی سعی کنید کم کم بزنید که زود تموم نشه تا زمان ترخیص بمونه چون روزی که قراره مرخص بشید دیگه مسکن نمیزنن مگر شما شیاف بخرید بزارید
خلاصه بگم براتون همچی خیلی عالی بود
وخیلی خیلی خیلی اسونتر از تصوراتم
حتی اولین راه رفتنم خوب بود وهمچی خیلیی قابل تحمل
حسی که وقتی بچه به دنیا بیاد اصلا قابل وصف نیس به محض اومدن شد تمام دنیام وقتی گریه میکرد باهاش گریم میگرفت تحمل دیدن اشکاش رو ندارم
برای همه چشم انتظارها دعا کردم
فقط تنها مشکل الان بچم پاهاش انحراف دارن گفتن که با ماساژ خوب میشه(دعا کنید برام) انشالله همینطور باشه و اینکه بچم سینمو نمیگیره چون نوک ندارن🥲 مجبورم شیر خشک هم بدم کمکی
توصیه هام برای اونایی که میخوان سزارین بشن رو میزارم تایپیک بعدی
مامان کنجد کوچولو مامان کنجد کوچولو ۲ ماهگی
پارت دوم

اولش حالم خوب بود که بخاطر ۴ سانت بودنم گفتن با توپ ورزش کن و بزار دردت بگیره
یکم ورزش کردم خسته شدم رفتم دراز بکشم که یهو انگار یه چیزی تو کمرم خالی شد و یه درد عجیب که هیچوقت نداشتم ساعت ۴ بود که کم کم درد من شروع شد و زدم زیر گریه
اومدن و آمپول فشار بهم زدن تا ساعت ۵ درد هام کم بود
از ۵ عصر خیلی خیلی شدید درد داشتم جوری که حتی صدام در نمیومد‌ هم خجالت می‌کشیدم هم واقعا جون نداشتم تا ۷ عصر درد کشیدم که دیدن من اصلا حالم خوب نیست مامانم رو صدا کردن و اون کمرم رو ماساژ میداد که آروم شم ولی دریغ از به ذره آروم شدن
اومدن معاینه تحرکی کردن که واقعا درد داشتم در حد مرگ حدودا ۲ دقیقه هم طول کشید تا اون موقع چندین بار معاینه عادی کردن خیلی درد نداشت ولی معاینه تحرکی اذیت شدم خیلی

با کلی سختی با توپ ورزش کردم و دوباره ۹ شب معاینه کردن شده بودم ۷ سانت که گفتن یا باید کلی زور بدی یا اینکه تا فردا صبح درد میکشی
من که مرگ رو با چشم دیده بودم گفتم باشه هرجوری شده زور میدم اولش گفتن دراز بکش بهم دوباره آمپول فشار زدن و آن اس تی وصل کردن که من دراز کشیده اصلا نمیتونستم دردو تحمل کنم خودم دستگاه رو‌جدا کردم و اومدم زمین نشستم
کلی زور دادم کلی اذیت کشیدم کلی آمپول درد اذیتم کرد تا ۱ شب که گفتن شدی ۹ و ۱۰ سانت
ولی بالای بیست بار معاینه ام کردن و ۲ باز معاینه تحرکی شدم
۱ و ۱۵ دقیقه رفتم اتاق زایمان که یه لحضع از درد زمین نشستم که گفتن پاشو پاشو کله بچه اومده بیرون