سلام خانما میخوام تجربه زایمانمو بهتون بگم
من تجربه اولمه چون بچه اولمه و هیچ تجربه ای از زایمان نداشتم خودم که خیلی دوست داشتم یکی تجربشو بهم بگه.
صبح روز جمعه بود تقریبا ساعت۷ صبح من شب تا صبح فقط رفتم دستشویی نسبت به شبای قبل همش ادرار میومد نزدیکای ساعت۷ دیدم دیگه نمیتونم دستشوییمو نگه دارم رفتم دستشویی کردم با دستمال کاغذی که خشک میکردم دیدم لکه های خونی هست اصلا لخته و پررنگ نبود با آب زیاد و خون جوری بود که دستمال کاغذی خیس خیس شده بودنا کردم دیدم شلوارم و شورتم کلا آبه من قبل اینکه خون رو ببینم فک میکردم خودمو که میشورم عجله ای میرم دراز میکشم دوباره بعد میام دستشویی میشورم شلوارم اینا آب شده ولی اون خون و که دیدم گفتم حتما نشتی دارم اونم خیلی کم ولی زور که میزدم زیاد میومد آب ازم زود شوهرمو بیدار کردم زنگ زدم به مامانم رفتیم بیمارستان جمعه هم که بود زیاد دکتر نبود گفتم زنگ بزنین ب دکترم کیسه آبم پاره شده گفتن باید دکترت نامه بده زنگ بزنیم منم که قرار بود ۳ شهریور همون فرداش(شنبه) برم مطب پیش دکترم بهم نامه بده برا بیمارستان تبریز منم که شهرستان هستم ۲ ساعتی راهه
حالا دکترمو من جمعه نمیتونستم پیدا کنم زنگ میزدم برنمیداشت اصلا
بقیشم تاپیک بعدی…

۴ پاسخ

منم زایمان اولمه خیلی استرس دارم نمیدونم چه جوری میشه

قبل اینکه لکه های خونی ببینی شکم درد یا هر جور درد دیگه ای داشتی یا نه؟

خب 😍

ادامش

سوال های مرتبط

مامان ملورین🤰👼🩷 مامان ملورین🤰👼🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین)
پارت ۱
خانوما تجربه زایمانم و گفته بودین بنویسم براتون روز ۱۶ خرداد بود داشتم میرفتم از دکترم نامه سزارین اختیاری رو بگیرم وقتی داشتم میرفتم مطب خیلی پیاده روی داشتم یه لحظه جوری شکم درد و کمر درد گرفتم که اشکم دراومد خلاصه با همون کمر درد و شکم درد رفتم نامه رو گرفتم برای ۲۲ خرداد از دکتر هم چیزی نپرسیدم چون فکر کردم طبیعیه و بخاطر پیاده رویه
ساعت ۳ ظهر بود رسیده بودم خونه از پله های خونه داشتم میومدم بالا دستشویی هم داشتم🥴بعد یهو دیدم خیس شدم اندازه کف دست با خودم گفتم عجب بی اختیاری ادرار هم گرفتم از یه طرف هم شک کردم اما بازم متوجه نشدم بعد من تا خود شب همین جوری هی میرفتم دستشویی چون حس ادرار داشتم بعد فکر میکردم چون میرم دستشویی هی خیس میشم متوجه نمیشدم که مشکل از کیسه آبه آخر شب ترشح زرد هم داشتم که میگن مال سوراخ شدن کیسه آبه ولی من نمیدونستم صبح که بیدار شدم دیدم ترشحم قهوه ای حالت شده کمر درد و شکم دردمم ادامه داره شوهرمم سرکار بود خونه نبود خلاصه با همون وضعیت که هی دستشویی میرفتم به مامانم زنگ زدم رفت شوهرم و آورد آخه شوهرم اجازه بردن گوشی به سرکار رو نداره😐🤧🤧🫠
رفتم بیمارستان نزدیک خودمون نگاه کرد گفت کیسه آب تو واژنمه و دیده میشه کیسه آب هم سوراخ شده خلاصه برگشتم وسایلا رو برداشتم رفتم بیمارستانی که میخواستم برم ساعت ۳ بود که رسیدم و تست آمینو شور گرفتن و معاینه کردن ۱ فینگر باز بود دهانه رحمم آمینو شورمم مثبت شد
ادامه...
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
آخرش مامانم به یکی از ماما ها زیر میزی داد زنگ زد تا دکترو پیدا کنه دکتر بیاد خیلی طول کشید منم که نسبت به صبح دیگه شدید تر شده بود آب زیاد میومد جوری که دیگه هم زیر لباسم هم شلوارم کلا خیس بود نوار بهداشتی هم که گذاشته بودم خیس خیس بود
از بیمارستان گفتن تا دکترت بیاد زیاد طول میکشه باید بستریت کنیم
منم که نمیخواستم زایمان طبیعی انجام بدم خیلی میترسیدم تا دکترم بیاد زیاد طول کشید دردام داشت خیلی کم شروع میشد
تا اینکه دکترم اومد ساعت شد ۱۲و۴۰دقیقه از منم هی نوار قلب میگرفتن
دکتر اومد پیشم ماینه کرد گفت ۲ونیم سانت باز شدی بستری شو گفتم میترسم از زایمان طبیعی باید برام نامه بدی برم تبریز بستری بشم که گفت خیلی خطر داره برا بچه آبت خیلی کم شده اکسیژن نمیرسه بهش تا تو بری بستری کنن باید طبیعی انجام بدی منم مجبور شدم بستری شدم دردام هم شروع شده بود قابل تحمل بودن دردا تا ۳ ساعت اینا بهم امپول زدن دردم شدیدتر شد بهم ورزش میدادن با آب گرم کمرمو ماساژ میدادن چند بار ماینه کردن از بچه هم نوار قلب برمیداشتن من دیگه حالم خوب نبود خیلی درد داشتم برام تنفس مصنوعی گذاشتن نفسم در نمیومد هی میگفتن زور بده اینجوری کنی بچه نمیاد زور میدادم دکتر میگفت موهاشو میبینم دوباره که دردم خیلییییییی شدید شد یکم بریدن… تا بچه بیاد با یه زور بچمو گذاشتن رو سینم🥹 خیلی حس خوبی بود با تموم دردایی که کشیده بودم همش یادم رفت فقط به بچم فکر میکردم بعد پرستار بچمو برد

بقیش تاپیک بعدی…..
مامان ممد جواد مامان ممد جواد ۷ ماهگی
منم اومدم با تجربه زایمانم..‌❤️❣️
من قرار بود دوشنبه سزارین بشم ..اختیاری بود دکترم نامه داد..واسه سوم اردیبهشت..من استراحت مطلق بودم و سرکلاژ و روزی دوتا آمپول هپارین میزدم واسه جلوگیری از لخته شدن خون..بهم گفته بود دو روز قبل عمل باید آمپول هارو قطع کنم..خلاصه که من چند روز قبلش رفتم دکتر و نامه رو گرفتم و اونجا شکممو دید گفت یکم انقباض داری حواست به حرکات بچه باشه حرکاتش خوب بود گفتم باشه ..همون روز که برگشتم ازمطب دیدم حرکت ندارع چیزای شیرین خوردم دیدم اصلا عجیب شده حرکاتش خیلی کم شده اما گفتم نه بابا چیزی نمیشه ..خلاصه اون شب رو خابیدم و شد پنجشنبه صبح بلند شدم طبق معمول آمپول هپارین رو زدم و دراز کشیدم دیدم اصلااا از دیشب حرکت نکرده دیگه ترسیدم رفتم دسشتویی دیدم لکه و خون هست خیلی ترسیدم سریع زنگ زدم منشی و بهم زنگ زد گفت دکتر میگه سریع خودتو برسون بیمارستان ..کسی هم نبود مادر شوهر پدر شوهرم رفته بودن مهمونی مامانمم شهر دیگه فک می‌کردن خب دوشنبه زایمانمه..شوهرمم سرکار بود و راهش یک ساعت فاصله داره خلاصه نه آمادگی داشتم نه چیزی استرس هم گرفتم از اینورم هیچ حرکتی نداشت وضعیت خودم بد بود تازه کلی هم صبحونه خورده بودم بلند شدم ساک رو برداشتم زنک زدم آژانس رفتم بیمارستان..فک نمی‌کردم اونجوری برم فک میکردم موقع زایمان مامانم و شوهرم اینا باشن و مث بقیه از زیر قرآن رد شم..ادامش پارت بعدی
مامان Amir hafez مامان Amir hafez ۶ ماهگی
تجربه زایمان
پارت اول
من از همون اول ماه نه هرجایی که پیش دکتر رفته بودم بهم میگفتن لگنت واسه سر بچت کوچیکه ولی چون بچه اولم بود بیمارستانا دولتی عملم نمیکردن چندین جا رفتم با دکترا دستمزدشون زیاد بود یا قبولم نمیکردن که بخوان عمل کنن منم دیگه مجبور بودم منتظر درد طبیعی بمونم که بعدش حداقل بستریم کنن
هفته قبل که من ۳۹هفته ۲روزم بود روز سه شنبه ساعت هشت صبح خواب بودم یهو حس کردم یک چیز آبکی با فشار ازم خارج شد توجه نکردم دو دقیقه گذشت دیدم اندازه یک پارچ آب دوباره ریخت ازم بازم گفتم شاید ادرار بوده زیاد نگه داشتم یهو بی اختیار اومده دوباره رفتم سرویس دوباره همون اندازه اومد رفتم نوار گذاشتم چنتا همش پشت سر هم خیس میشد دیگه مطمئن شدم کیسه آبه چون آب بچم زیاد بود خیلی ازم آب اومد رفتم حمام خونمو مرتب کردم بعدم شوهرمو بیدار کردم صبحانه خوردیم بعدم رفتیم بیمارستان قسمت زایشگاهش رفتم داخل و وضعیتمو بهشون گفتم ولی انقد شلوغ بود که همش ردم میکردن واسه یک معاینه نیم ساعت الکی وایستادم
مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۲ ماهگی
اومدم از تجربه زایمانم بگم
(طبیعی اجباری)🥺🥴😶
اونم دقیق ۳ هفته زودتر تو ۳۵هفته و ۳ روز😢😅
۲۲شهریور و پنج شنبه بود
طبق معمول یه چیزی خوردم و رفتم سرویس اومدم دراز کشیدم داشتم با گوشی وَر میرفتم که یهو احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون فکر کردم ترشح هست دست زدم دیدم مثل ادرار رقیق هست.بلند شدم رفتم سرویس دیدم همزمان با ادرار چندتا لخته خون اومدم سریع خودم شستم بلند شدم شلوارم و پام کنم یهو تا نوک پام خیس شد هیچ کنترلی هم نداشتم
قلبم اومد تو دهنم تا از سرویس بیام بیرون همین طوری آب میومد و قشنگ تا نوک پام خیس میشد
سریع زنگ زدم به همسرم و تا وقته حاظر شدم و مدارک و برداشتم تو این وضعیت هم همچنان ازم داشت آب میومد
من میخواستم بیمارستان ولیعصر رشت زایمان کنم چون هم دکترم اونجا بود هم مورده پسند خودم بود و اینکه ۲۸شهریور برم پیش دکترم تا چکاپ آخر باشه و نامه و تاریخ بده برای زایمان سزارین اختیاری 😊
که این اتفاق افتاد تو راه چون پنج شنبه بود دکترم مطبش نبود زنگ زدم به بیمارستان ولیعصر و شرایط و گفتم و بهشون گفتم زنگ بزنید تا دکترم بیاد😞
بهم گفتن اینجا زیره ۳۷هفته پذیرش نداره و اینکه من چون زیره ۳۸هفته هستم بچه نارس به حساب میاد و شاید احتیاج به دستگاه ان آی سیو داشته باشه که اینجا نداره اومدنت اینجا بی فایدس و خطرناکه ممکنه یک دقیقه هم به قیمت جون بچت تموم بشه برو یه بیمارستان که این دستگاه ها رو داشته باشه برو الزهرا 😐
بقیش تو کامنت ها جا نمیشه همش😢
لایک کنید بیاد بالا