اگه بخام از تجربه زایمان طبیعی که داشتم بگم راستش من چون خودم کارشناسی پرستاری دارم وخیلی زایشگاه رفتم و زایمان طبیعی رو اون غولی که خیلیا می‌دونستن نمیدیدم 😏 فک میکردم با ورزش و پیاده روی و نهایتا یکم درد بچه کنارته😏 ولی نگم براتون که ۱۷ ساعت طول کشید تا دخترم ب دنیا اومد🤕 از ساعت ۱۲ ظهر که نشتی کیسه آب داشتم رفتم معاینه شدم ۲سانت باز بودم دیگه‌ از بیمارستان شهرمونم هم نگم براتون هر ساعت معاینه میشدم ولی میگفتن هنوز دوسانتی تا ساعت ۱۰ شب که برام توپ آوردم یکم توپ زدم حس کردم زیر شکمم درد نسبتأ شدیدی گرفت ولی تحمل کردم بازم توپ زدم دوباره معاینه شدم گفتن هنوز دوسانتی😑😑 خلاصه تا ساعت ۱۲ شب معاینه شدم ۳ سانت بودم و شدیدا زمینو گاز میزدم 😖 ولی پیشرفت نداشتم خلاصه خواستم بی‌حسی بزنم که اونم نزدن برام 😒 چون گفتن کارشناس مامایی که بی حسی میزنه الان نیست...فقط گاز انتونوکس برام اوردن که اونم فقط حس تشنگی بهم میداد وگرنه هیچ تاثیری نداشت😶😑 خلاصه از درد گلاب ب روتون همش بالا میوردم؛؛ اصلا فکرشو نمیکردم اینقد درد داشته باشم خدا میدونه ک چشام باز نمیشد خمار خمار بودم از درد ولی صدام کل بیمارستانم میگرفت انگار رفتم زیر دوش موهام خیس خیس بود از عرق ینی ب غلط کردن افتادم که نگم براتون ...ولی بدی این انتخابم این بود ک هیچ راه برگشتی نبود برام 😑😑 خلاصه سرتون ب درد نیارم من لحظه های آخر دیگه دنیا ب چشمم سیاه بود و هیچی از حرفای ماما متوجه نمی‌شدم 😞 بنده خدا سردرد گرفته بوداز دست من
فقط حرف آخرش که بهم گفت جیغ نزن زور بزن سعی کردم گوش بدم دیگه همین کارو کردم و تو ۶ یا ۷تا زور آخر ستیا خانوم منم روز ۱۹ شهریور ساعت ۴ صب ب دنیا اومد 🧿🧿🧿🤲🏻🤲🏻🤲🏻 ..

تصویر
۱۵ پاسخ

دیگه همه تجربه ای رو که داشتم رو سعی کردم خلاصه بزارم ...ان شاءالله که دامن همه چشم انتظارا سبز شه🤲🏻🤲🏻

بابا واسه من که اینجوری نبود
ولی قبول دارم توی درد که می افتی انگار دیگه راه برگشتی نداری 🤣خیلی لحظه سختی هست

مرسی از تجربت اگه یک درصد قرار بود برم طبیعی دیگه نمیرم😂
مبارکت باشه عزیزم انشالله زیر سایه پدر مادر بزرگ شه🩵

سلام عزیزم مبارک باشه، ان شاالله خودت و نی نی سلامت باشین کنارهم❤️

این که راه برگشت نداره رو خوب اومدی😅 امیدوارم زایمانم راحت باشه اینقدر درد نکشم

وای خدااامن بیست دیقه ای زایمان کردم اینقدراحت ک باورم نشدالبته درداموخونه کشیدم باهفت سانت رفتم بیمارستان

باید همکاری میکردی دیگه درسته سخته من خودمم چنان زایمان راحتی نداشتم ۹ساعت درد کشیدم اما خب همکاری کنی راحتتره

من خودمم شیروان زایمان کردم کلا ۳ ساعت درد کشیدم
من بیشتر دردام خونه بودم
با ۷ سانت رفتم زایشگاه
در کل زیاد سخت نبود بنظر من

اوووه بدن با بدن فرق میکنه لابد درست همکاری نکردی انقد اذیت شدی
اصلا تا قبل ۵ سانت نباید بری بیمارستان
بیمارستان درست درمون این بلا رو نمیاره سر کسی

وای منم مثل تو بودم ۱۸ ساعت درد کشیدم همه ی این بلا ها هم سرم اومد ولی از آخر هم نتونستم طبیعی زایمان کنم سزارین شدم

آخی چه نازه ماشاالله خدا حفظش کنه

نامدار و خوش قدم باشه عزیزم

مبارکه عزیزم عین من بودی تقریبا فقط من ۲۳ ساعت درد کشیدم
قدمش خیر و پربرکت باشه 😍😍
ولی دیدی تا میاد بیرون همه دردات تموم میشن😂😂

خداحفظ کنه دخمل تـو مبارکت باشه
خیییلی فیلم ترسناک طبیعی
خدارا هزاران بار شکر سزارینی ام

مبارکه عزیزم

عزیزم شمام عین من بود زایمانت..مبارکه به هرحال گذشت دیگه

سوال های مرتبط

مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان مانِلی🫀 مامان مانِلی🫀 ۵ ماهگی
«تجربه زایمان طبیعی من3»
ماما اومد و گفت اپیدورال میخوام یا نه؟؟منم یکم باهاش مشورت کردم و تصمیم گرفتم که بگیرم
اومدن برام زدن و کلا بی حس شدم از کمر
پاهام حس داشت و تکون میدادم.ماما گفت حس پاهات برگشت بیا پایین و روی توپ ورزش کن
حدود ۴۵دقیقه بعد رفتم پایین و هر نیم ساعت یبار میومد و معاینه میکرد ولی دیگه درد نداشت چون بی حس بودم کاملا و تا ۱۰سانت بشم نه دردی کشیدم نه از معاینه ها چیزی فهمیدم...
ولی بدیش اینجا بود که اومدن برای آوردن سر بچه داخل کانال
میگفتن زور بزن ولی چون بی حس بودم زورام همه الکی بود و نمیتونم فشار بیارم‌به پایین
همش تو چونه ام بود
خلاصه شکممو فشار دادن و تقریبا با شروع هر انقباض میگفتن زور بده و فشار میدادن
بچه که اومد داخل کانال منو بردن رو تخت زایمان
(که ای کاش از اول اونجا بودم)چون روی تخت عادی پاهام جایی رو نداشت که فشار بدم و زور زدن برام سخت بود
ولی وقتی رفتم رو تخت زایمان و دکتر اومد
با ۳تا زور دخترم گذاشتن بغلم😭😭🥹🥹
از وصف اون لحظه نمیتونم چیزی بگم چون واقعا قابل توصیف نیست...
اگه ورزش هارو انجام میدین و‌ پیاده روی دارین
حس خوب زایمان طبیعی رو از خودتون دریغ نکنین
احساس سبکی ای که بعدش دارین هیچ جایی نمیتونی بدست بیاری...
لحظه ی خالی شدن شکمم از وجودش سخت ترین لحظه بود برام ولی وقتی چشمای خوشگلشو دیدم ....نگم براتون
آخ از دخترکم.....🥹🥹😍😍
مامان کنجد کوچولو مامان کنجد کوچولو ۲ ماهگی
پارت دوم

اولش حالم خوب بود که بخاطر ۴ سانت بودنم گفتن با توپ ورزش کن و بزار دردت بگیره
یکم ورزش کردم خسته شدم رفتم دراز بکشم که یهو انگار یه چیزی تو کمرم خالی شد و یه درد عجیب که هیچوقت نداشتم ساعت ۴ بود که کم کم درد من شروع شد و زدم زیر گریه
اومدن و آمپول فشار بهم زدن تا ساعت ۵ درد هام کم بود
از ۵ عصر خیلی خیلی شدید درد داشتم جوری که حتی صدام در نمیومد‌ هم خجالت می‌کشیدم هم واقعا جون نداشتم تا ۷ عصر درد کشیدم که دیدن من اصلا حالم خوب نیست مامانم رو صدا کردن و اون کمرم رو ماساژ میداد که آروم شم ولی دریغ از به ذره آروم شدن
اومدن معاینه تحرکی کردن که واقعا درد داشتم در حد مرگ حدودا ۲ دقیقه هم طول کشید تا اون موقع چندین بار معاینه عادی کردن خیلی درد نداشت ولی معاینه تحرکی اذیت شدم خیلی

با کلی سختی با توپ ورزش کردم و دوباره ۹ شب معاینه کردن شده بودم ۷ سانت که گفتن یا باید کلی زور بدی یا اینکه تا فردا صبح درد میکشی
من که مرگ رو با چشم دیده بودم گفتم باشه هرجوری شده زور میدم اولش گفتن دراز بکش بهم دوباره آمپول فشار زدن و آن اس تی وصل کردن که من دراز کشیده اصلا نمیتونستم دردو تحمل کنم خودم دستگاه رو‌جدا کردم و اومدم زمین نشستم
کلی زور دادم کلی اذیت کشیدم کلی آمپول درد اذیتم کرد تا ۱ شب که گفتن شدی ۹ و ۱۰ سانت
ولی بالای بیست بار معاینه ام کردن و ۲ باز معاینه تحرکی شدم
۱ و ۱۵ دقیقه رفتم اتاق زایمان که یه لحضع از درد زمین نشستم که گفتن پاشو پاشو کله بچه اومده بیرون