طبیعی
من از ۵ صب ۷/۷/۱۴۰۳ دردام خیلی کم بود ک با خودم میگفتم این اصلا درد زایمان نیس ک دیگ از خاب بیدار شدم دیگ از ترس خابم نمی‌برد هر ساعتی ک میگذشت کم کم استرسم زیاد میشد ولی درد نداشتم خیلیییی کم درد داشتم ساعت ۳ عصر شدم ک دردام میگرفت و ول میکرد تند تند میشد ساعت ۴ رفتم دکتر مامایی گف دو سانت بازی برو همین الان بیمارستان من نرفتم بیمارستان گفتم بزا دردامو تو خونه بکشم ساعت ۵ و نیم اومدم خونه تا ۵ و نیم پیاده روی میکردم ک ساعت ۸ شب شد رفتم بیمارستان گف ۱ و نیم سانت کلا بازی هنوز خیلی زوده برو خونتون بستری نمیکنم اومدم خونه تا ۱۱ شب بود ک دیگ دردام هی تند تر و تندتر شد و تا ۱۱ هم پیاده روی میکردم تو خونه .اصلا ننشستم ساعت ۱ بود ک بارون میبارید و برقا هم رف من سرمو گذاشته بود دیگ از پا درد داشتم میمردم اما درد زیادی نداشتم ک غیر قابل تحمل بشه ساعت ۱ بود ک احساس کردم خیس شدم زیاد زود رفتم دسشویی چن لکه خون بود و یکمی خیس شدم زود اسنپ زدم ک آنتن ها پرید همه جا تاریک بود رفتم بیرون گفتم شاید پیدا کنم اسنپ رو ک خداروشکر پیدا کردم رفتیم بیمارستان گف ۲ سانت هستی زود برو گفتم خون ازم رفت خیس شدم بازم قبول نمیکردن گفتن اگ بستری کنم خودتونو اذیت میشین ک همونجا بیمارستان موندم تا ساعت ۳ ک دیگ درد ها داشت منو میکشت ولی قبول نمیکردن رفتم ی بیمارستان دیگ معاینه ام کرد گف کیسه آبت سوراخ شده اما اونجام گف ما نمیتونیم قبولت کنیم ک خوشحال شدم چون اون بیمارستان و دوست نداشتم دوباره برگشتم همین بیمارستان ک ساعت ۴ شد دیگ چشام از درد باز نمیشد دوباره تا ۴ و نیم راه رفتم گفتم بزا خوب فول بشم

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط