خلاصه و مفید میگم خدمتتون
ساعت ۸ و نیم صبح پذیرش شدم و تا ساعت ۱۱ و نیم تو بلوک زایمان سرم زده و لباس پوشیده منتظر عمل بودم .امروز فوق العاده شلوغ بود و ‌کیس زایمان طبیعی و سزارین و سرکلاژ و کورتاژ فراوون .ساعت ۱۱ و نیم اومدن و با ویلچر بردنم سمت اتاق عمل و من چون فیلمبرداری داشتم یه ده دیقه ای ضبط اون طول کشید و کل پروسه ورودم به اتاق عمل و بی‌حسی ۴۰ دقیقه شد(سوند گذاری و فشار شکم تو بیحسی کامل انجام شد ) و خود عمل جمعا شاید یه ربع .بردنم ریکاوری حدودا نیم ساعت اونجا بودم و منو بچه رو انتقال دادن به بخش.اتاق خصوصی پر بود و اتاق دو تخته دادن . صفر تاصد کارای شما و نوزادتون توسط خدمه انجام میشه هر ۳.۴ ساعت یه بار میان بچه رو میشورن پوشکش عوض میکنن من گفتم حمومش کنن. آموزش شیردهی دادن البته من تعهد دادم که به رضایت خودم میخوام شیرخشک بدم .خودمم بعد گذشت ۶ ساعت از عمل از خدمه اومدن کمکم کردن راه برم شورت و پوشکمو عوض کردن شیاف گذاشتن .(اولین راه رفتن خییییلی دردناک بود اما بعدش اوکی میشی فقط باید یه ربعی باقامت راست قدم بزنی ).یه نفر همراه خانوم میتونی داشته باشی .توساک بچه یه دست لباس کامل و ۱۰ تا پوشکه .تو ساک خودتون یه پیرهن جلو و پشت دکمه دار .دمپایی حوله دست. مسواک خمیردندون و یه بسته پوشک بزرگ .و ۳ تا شورت سرجی فیکس و ۵ تا زیرانداز یه بار مصرف .مسکن خودشون تزریق میکنن و شیاف میزارن .

تصویر
۸ پاسخ

مبارکه عزیزم کدوم بیمارستان رفتی؟

مبارک باشه... خیلی ممنون که تجربه ات رو اینجا گفتی برای من خیلی مفید بود

مبارک باشه عزیزم-کدوم بیمارستان رفتی؟؟

من از لحظه ورودم به بخش عمل گفتم پمپ درد میخوام و فک میکنم بیشتر آرامشم بخاطر اون بود .میتونین ساک برای خودتون نیارین در حد لوازم ارایشی نیازتون میشه .ساک بچه رو من کامل اوردم همراه با شیرخشک و فلاکس و شیشه شیر و پستونک واقعا همشون به دردم خوردن چون حمومش کردن نیاز به تعویض لباس داشت .خشک کن بچه حتما بیارین تنهاچیزیه که نمیدن.همه پرسنل خیلی خوش اخلاق و دلسوز بودن .تاالان ۷ تومن دکتر.۲۵ تومن موقع پذیرش .۳۴۰۰ فیلم برداری ۲ تومن پمپ درد پرداخت کردیم و فردا موقع ترخیص ببینم چقد دیگه میخوان .و دراخرهم از همسرم ممنونم بابت اینکه تو انتخاب دکتر و بیمارستان دستمو باز گذاشت 🥰

عزیزم اول پذیرش شدی بعد بردنت بلوک زایمان

والا خوشبحالت

اینی که میگی رویاست نشنیدم بگن پوشک عوض میکنن دیگه . کدوم‌بیمارستان رفتی ؟

کدوم بیمارستان رفتی

سوال های مرتبط

مامان ایلیا کوچولو مامان ایلیا کوچولو ۳ ماهگی
مامان جوجه برفی🎀🩷 مامان جوجه برفی🎀🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین پارت ۱
همیشه دوست داشتم روز زایمانم‌ تو ذهنم یه روز خوب بمونه واسه‌همین سزارین رو انتخاب کردم واقعا همینطور هم شد ❤️
دکترم نامه داده بود که ساعت ۶ صبح برم بیمارستان خصوصی مادر بستری شم چند روز قبل عمل رفتم بیمارستان واسه کارای بیهوشی و بی حسی
انتخابم بیهوشی بود اما دکتر بیهوشی اجازه نداد گفت بی حسی خیلی بهتره بی حسی انتخابم شد و شنبه ساعت ۶ صبح با همسرم و مامانم رفتم بیمارستان
منو بردن بلوک زایمان خیلی خلوت بود یه خانوم کارشناس مامایی که خیلی مهربون بود ان اس تی و فشار و انجام داد و یه سری اطلاعات گرفت با دکترم تماس گرفت و دکتر گفت ساعت ۸ اتاق عمل باشم
خانومه گفت واسم لباس بیارن خدمه اونجا لباسامو عوض کردن لباسای خودمو گذاشتن تو نایلون و به همسرم تحویل دادن
منو گذاشت رو ویلچر و برد اتاق انتظار دراز کشیدم ضربان قلب بچه رو چک کردن انژیوکت زدن عکاسم اومد یه سری تصاویر قبل زایمان رو ضبط کردیم
وووو مرحله سخت زایمان برای من زدن سوند بود که زدنش همانا و سوزش همانا😣
مامان طنین مامان طنین ۲ ماهگی
سلام مامانا، منم میخاستم تجربه زایمانمو بگم بهتون، از بیمارستان پیامبران،
پارت اول:
دکترم برای ۲۲ م دی روز شنبه برام نوبت عمل زد و نامه بستری هم بهم داد، یک روز قبل عمل بهم زنگ زد گفت ساعت ۵ صبح بیمارستان باش برو زایشگاه کاراتو انجام بده ساعت ۷ ونیم اولین نفر میبرمت اتاق عمل، و بهم کفت یه شام سبک بخور، از ساعت ۱۱ شب هم دیگه هیچی نخور حتی آب، منم به گفته ایشون هیچی نخوردم و با همسرم و خواهرم رفتیم بیمارستان، رفتم زایشگاه و اونجا اولین آزمایشی ک دادی رو میخان و سونو ان تی رو، یسری برگه و فرم بهت میدن پر میکنی و امضا از شوهرتم رضایت میگیرن ، یه دست لباس بهم دادن گفتن برو تو اتاق و لباساتو عوض کن، اومدن nst گرفتن و فشارمم گرفتن و انژوکت وصل کردن، حدود ساعت ۶ ونیم هم اومدن سوند رو زدن برام، البته من بهشون گفتم ک اگ ممکنه تو اتاق عمل برام سوند بذارین که گفتن اونجا میتونن برات بزنن اما اتاق عمل مرد هست خودت معذب میشی، که دیگ بهشون گفتم همونجا زدن، درد نداره فقط یه حس خیلی چرت و مزخرفه انگار همش احساس ادرار و سوزش داری ، آها اینم بهتون بگم قبل از اینک برید طلاهاتونو تو خونه دربیارین، یه خانوم رو اونجا دیدم که النگوهاشو قیچی کردن، ساعت حدود ۷ و ۲۰ دقیقه اسم من رو صدا زدن و یه خانم اومد تو اتاق جایی رو که میخاستن تیغ بزنن رو چک کرد که مو نداشته باشه و محض احتیاط با ژیلت شیو میکنه، یه آقا هم با ویلچر اومده بود منو روش گذاشتن و اسم همسرم رو صدا زدن و بردنم سمت اتاق عمل (بقیشو پارت بعد مینویسم)
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
تا رسیدم زایشگاه آقایی که ویلچر رو می‌روند گفت مادر پر خطر داریم زایشگاه زود کارای بستری رو انجام داد و داخل یه اتاق هدایتم کرد که ازم ان اس تی بگیرن و سرم وصل کردن بهم تا ساعت ۷ طول کشید چون همچنان از کیسه آبم داشت میریخت ساعت ۷ آماده ام کردم برای اتاق عمل کادر بیمارستان واقعاً عالی بود برای منی که تا حالا اتاق عمل نرفته بودم جوری صحبت می‌کردن که اصلاً ترس نداشتم سوند هم اصلا احساس درد نداشت فقط یکم سوزش داشت که ۵ دیقه ای برطرف شد تا اتاق عمل آماده بشه شد ساعت ۷ونیم
وقتی که گفتن اید آمپول بی‌حسی رو تزریق کنیم من شروع کردم به لرزیدن
دکتر بیهوشی و دکتر خودم کلی آرومم کردن و واقعا هیچی متوجه نشدم از امپول بی حسی امت همینکه وارد کمرم شد پاهام داغ داغ شد بخاطر استرسی ک داشتم برای اولین بار اتاق عمل رفتن حالت تهوع گرفتم بعد تزریق که اونم به متخصص بیهوشی گفتم و زود برام داخل سرم امپول زد ک همون لحظه برطرف شد هیچی از پرسه زایمان متوجه نشدم و برای من عالی بود فقط چون دکترم بعد من ۳ تا عمل سز داشت من تقریبا ۲ساعت ونیم ت ریکاوری بودم ...
مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۴

من تا صبح از استرس و گرمای زیاد نخوابیدم قبل از من ینفر تو اون اتاق زایمان طبیعی داشت برای همین اتاقو بیش از حد گرم کرده بودن من گفتم گرممه برام پنکه اوردن روم لحاف انداختم و زیر باد مستقیم پنکه بودم
از ساعت ۱۲ شب حتی ابم نزاشتن بخورم خیلی تشنم بود و تا صبح یه عالمه عرق کرده بودم کل اب بدنم رفته بود
شوهرم گفته بود از پذیرش پرسیدم دکترت ساعت ۱۱ صبح تازه میاد منم با این فکر اروم بودم و گوشیم زده بودم تو شارژ رفته بودم اکسپلور اینستا😂
ساعت هشت صبح اومدن گفتن میخوایم سوند بزنیم ببریمت اتاق عمل گفتم توروخدا بزارید تو اتاق عمل وصل کنید ک بی حس باشم قبول نکردن گفتن نمیشه قانونه فلانه ولی سوند به هیچ عنوان درد نداشت فقط من ترسیده بودم گفت نفس عمیق بکش بعد گفت به پهلو شو امپول ریه بزنم گفتم تموم شد ؟ گفت اره درد داشت ؟ گفتم نه اصلا متوجه نشدم 😅
خلاصه ک سه تا بتامتازون تو یه سرنگ تزریق کردن و ویلچر اوردن شلوار پام کردن و نشستم رو ویلچر یه شنل رو شونم انداختن و کلاه سرم کردن با شوهرم و مامانم سوار اسنسور شدیم و رفتیم طبقه ای ک اتاق عمل بود
خداحافظی کردیم و من رفتم تو ….
مامان پایار مامان پایار ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.
مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۳ ماهگی
تجربه سزارین ۱
دکترم گفته بود صبح قبل از ساعت ۶ بیمارستان باش
من ساعت پنج از خونه زدم بیرون پنج و بیست دقیقه رسیدم بیمارستان و ۵ و چهل دقیقه هم نامه ام رو دادم به مسئول زایشگاه و پذیرش شدم یه نامه داد به شوهرم رفت پایین برگه گرفت بعد لباسامو عوض کردم و تحویل مامانم دادم دراز کشیدم قسمت تحت نظر ماما اومد انژیوکت وصل کنه خیلی بد رگ دادم آخرم به بدبختی دوسه نفر رفتن اومدن تاتونستن وصل کنن یعنی سخت ترین بخش زایمان من همون انژیوکت لامصب بود تا لحظه ترخیص عذاب کشیدم انقدر بد رگم بعد سوند وصل کردن که من خودمو شل شل کردم هیچی درد نداشت یکم سوخت و تموم شد از بعدش دیگه اصلا متوجه نمیشدم که ادرار دارم ولی کیسه پر میشد😂
بهم سرم وصل کردن و نوار قلب گرفتن دونفر دیگه هم اومدن برای سزارین اونجا باهم حرف میزدیم و دونفر هم داشتن تو اتاق زایمان طبیعی زایمان می‌کردن جیغ و داد یه وضعی اصلا ساعت ۷ و بیست دقیقه دکترم زنگ زد که بفرستید اتاق عمل مریض منو با ویلچر بردنم اتاق عمل
مامان لیانا👼🏻💗 مامان لیانا👼🏻💗 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
پارت سه:

بعدش خوابم میومد خوابیدم بیدار ک شدم ۵ دقیقه بعدش عملم تموم‌شد . کل عملم حدود ۴۰-۴۵ دقیقه طول کشید
بعد یه تخت دیگه آوردن گذاشتنم رو اون بردنم ریکاوری
تو ریکاوری لرز خیلی شدید داشتم جوری که تختم میلرزید
اونجام بهم یه آمپول زدن خوب شدم
حدود ۱ ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم جلو در ورودی بخش عمل تا بیان ببرنم بخش اونجام ۱۰ دقیقه منتظر موندم
در بخش باز شد دیدم خانواده موندن پشت در🥹خیلی حس قشنگی بود همشون اومدن پیشم حالم خیلی بهتر شد دیدمشون مخصوصا وقتی شوهرمو دیدم بیچاره میدونست چقد میترسم از اتاق عمل وقتی تو عمل بودم کلی گریه کرده بود🥲
بعد بردنم بخش ۵ دقیقه بعد دخترمو اوردن گذاشتن بغلم و شیرش دادم🥹خیلی حس قشنگی بود انشالله قسمت همه چشم انتظارا❤️
قسمت سختش فقط ماساژ شکمی بود اولین بار ک فشار دادن یکم بیحس بودم زیاد درد نداشت ولی ۱ ساعت بعد اومدن دوباره واسه ماساژ جونم دراومد از درد چشام سیاهی رفت😑
تو اون چند ساعت اصلا شیاف استفاده نکردم پمپ دردم نداشتم دردش قابل تحمل بود فقط وقتی اومدن گفتن پاشو راه برو شیاف زدم ۲۰ دقیقه بعدش پاشدم اولش ک نشستم سرم گیج میرفت یکم آبمیوه خوردم بهتر شدم بعد آروم پاشدم برای اولین بار یکم سخت بود ولی دومین بار یکم فقط درد داشتم
برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه😁🤌