۵ پاسخ

پسرمن که نمی‌رفت به زور فرستادیم الان دیگه مقاومت نمیکنه می‌ره مربی نمیزاره هیچ کس بمونه اکثرا هم میگن بچه مون میگه نمیام مربی میگه عادت میکنن صبر کنین

شما هم چند روزی پیشش وایسا مادرای بقیه که رفتن شما هم برو

سلام به رئیس مهد بگو.
دختر منم نمی‌ذارن من برم داخل چون بچه های دیگه حساس میشن.

عزیزم ما اصلا نمیزارن بریم داخل میگن باعث میشه بچه های دیگه هم بهونه بگیرن بهشون بگو که اطلاع بدن که نیان

معلم نباید بذاره که مادرا بیشتر از یک هفته بمونن به معلم یا مدیر صحبت کن. پارسال که دخترم پیش ۱ میرفت همینجور شد چون بعضی مامانا میموندن یکی از بچه ها شدیدا مامانشو میخواست در صورتی که کاملا مستقل بود.اصلا یه اوضاعی بود

سوال های مرتبط

مامان النا مامان النا ۶ سالگی
مامانا از دست دخترم دارم دق میکنم بخدا از وقتی وارد پیش دبستانی شده یه بچه دیگه شده انگار چند بار تو کلاسشون عکاسی بوده اونجا بچه ها خواهر برادر هاشون اومدن دخترم هر دیقه میگه من تنهام من خواهر ندارم برادر ندارم شام نمیخوره نهار نمیخوره عصبی شده‌ 😭😭 همش میگه باید با من بازی کنی درس کار میکنم بازی میکنم باهاش گوشی میبینه کارتون تفریحش‌ به راهه خوب من الان بیام اقدام کنم خدا میدونه کی بچه دار شم تا بیاد همبازی این بشه بزرگ میشه دخترم 😭😭 از حرفاش افسردگی گرفتم قصد داشتم هشت سالش بشه باردار بشم تو خونه فرمانروایی میکنه همه کار میکنه باز گله‌ داره من جوری شده به شوهرم وقت نمیزارم به زندگیم وقت نمیزارم ظرفای نهار شام میمونه تو سینک غذا از بیرون میگیرم اینقدر که خودمو وقفش‌ میکنم . 💔💔 تو سن ۲۹ سالگی رسما مثل زن ۷۰ ساله شدم بخدا شوهرم میگه من فقط بخاطر ویار شدیدت‌ راضی نیستم اذیت شی وگرنه بچه می‌آوردیم تا الان‌ من باردار بشم از لحطه اول تا زایمان استراحت مطلقم‌ گفتم دخترم یکم بزرک بشه بتونه کارهاشو‌ بکنه درسش بنویسه خودش کسی تو شرایط من بوده یکی بیاد منو آرووم کنه حرفای دخترم مثل تیر میره تو قلبم😭😭 .