میخواستیم رادینو ببریم خانه بازی شوهرم با دمپایی اومد گفتم کفش بپوش گفت مگه چشه گفتم زشته این چیه دمپایی انگشتی تازه لک هم شده بود دمپاییه. گفت بیا بریم گفتم نمیام ببر بچه رو تو کوچه دور بده بیا. بچه رو سوار ماشین کرد رفت بدون صندلی بچه همینجوری نشوندش رو صندلی جلو 😐😐😐اونم با ماشین برادرشوهرم که صفحه کلاچش خرابه 😑😑😑
چرا اینقدر بعضی مردها بی فکرن

هر دو تا تون ۵۰ ۵۰ مقصرین چرا مثل ی رییس حرف زدی گلم ب غرورش برش زدی وقتی گفت نمیپوشم سریع میرفتی کفشا رو میاوردی میگفتی عزیزم با این کفشا باکلاس تری نه با دمپایی لج کنی لج میکنه شوهرتم میدونسته بی قانون بچه دوست نداری انجام داده حرص بخوری

من اصلا سراین چیزا اوقات خودمو تلخ نمیکنم ول کن بابا

اره خیلی خطرناکه خداییش، منکه به خاطر بچه کوتاه میام یه جاهایی، چون بچه از غرورم برام عزیزتره ولی قبل بچه دار شدن جرئت لج کردن باهم نداشت فوری قهر می کردم می رفتم ولی الان دستم زیر سنگه

شوهراحمق من بچه رو میبره بیرون میشونه رو پاش ب خدا قلبم میاد تو دهنم تا بچه رو میاره انگار اختیار بچه فقط مال خودشه

بازم خداروشکرناراحت نشده قهر کنه
چند روزه تاپیک میبینم خانم یه حرف ساده به همسرش گفته آقا بهش برخورده و ناراحت شده

همشون همینن والا🤣 بزن ب بیخیالی