سلام سلام
دیشب بالاخره گل پسری ب دنیا اومد نصف شبی
با نامه دکتر تو 40 هفته بستری شدم برا زایمان چن درد نداشتم
قرص زیر زبونی دادن و بعد چند ساعت کم کم دردا داشت شروع می‌شد اخرای شب درد از کمر میزد ب زیر دلم و پام و آن اس تی هم بهم وصل بود ک یکدفعه گفتن آماده شو بریم سزارین گریه م گرفته بود من اینقد صبر نکرده بودم ک سزارین بشم
ساعت 1 و نیم رفتم و بی هوشم کردن و ی ربع ب 2 ب دنیا اومد
بعد چن ساعت ک ب خودم تونستم بیام بهم گفتن با افزایش انقباض هایی ک داشتم ضربان قلب جنین در حال افت کردن بود و حتی ی جاهایی هم ایست قلبی میکرده و مجبور شدن سزارین کنن
درکل کسایی ک میخان طبیعی باشه برن بیمارستان های دوستدار مادر و کودک ک امکانات خوبی دارن حتما با خودشون کیسه آب گرم ببرن خیلی کمک میکنه ب کنترل دردتون

تصویر
۲۸ پاسخ

ای خدا😍😍ماشالله چقد قشنگه

وای خدا ماشاالله مبارک باشه

عزیزم❣️❣️

او خدا
مبارکت باشه

عزیزم انقباض میشه بگین چطوریه من بعضی وقتا شکمم سفت میشه احسا سرگرفتگی دارم هم بالای شکمم هم پایین

اخخخ مادررررر قدمش مبارک باشه جیگر😍🧿🧿❤️❤️❤️🤲🏻🤲🏻

ای جووونم مبارکت باشه عزیزم 🧿🧿😍😍
انشاله قدمش پر از خیرو برکت باشه برات🙏🙏

عزیزم بسلامتی 😍😘

ای خدا ای خدا ، ماشالله🫠🫠🫠🫠❤️❤️❤️

مبارکه چقد خوشگله

سلام. ای جونم😍مبارک باشه. کدوم بیمارستان رفتی؟

دکترت کی بود آبجی

کدوم بیمارستان بودی

ای جونم قدم نو رسیده مبارک 🩵🥰😍

ای جاااانم قدمش خیر باشه😍❤️❤️❤️

مبارک باشه عزیزم
منم سزارین شدم. بهترین تقدیرها باشه برامون. مهم سلامتی بچه اس

ای جوووونم مبارک باشه واقعا نامردیه تا 40 صبر کنی آخرش سز بشی مثل زایمان اول من

سلام عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردید؟ دکترتون کی بود ؟؟خوب بود امکانات بیمارستان ؟ماما همراه هم داشتید؟

وای عزیزم مبارکه😍
واسه منم دعاکن قبل اینکه نیاز به آمپول فشار باشه دردم بگیره واقعا میترسم

ماشاالله بلخره نی نی ناز اینجا دیدم🥰

ماشاءالله بهش عزیزم مبارک باشه

منم دقیقا از همین چیز طبیعی میترسم

ای جانم چقد ناناز😍😍😍😍😍مبارک باشه تنتون سلامت

اخی ماشالا چه چشاشو باز کرده. وزن و قدش چقد بود.

مبارک باشه منم مشکل شمارو داشتم سز شدم

من تا دقیقه آخر زایمانم طبیعی بود لگنم خوب بود پایین اومده بود انقباض داشتم ولی خب دست روزگار چیز دیگه ای رقم خورد

مبارکت باشه عزیزم انشالله بسلامتی😍

ای خداااا 😍😍😍😍

مقالات مرتبط

تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت
تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت
واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن

سوال های مرتبط

مامان artam مامان artam روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ زایمان
دکترم قبلا بهم گفته بود ۷۰درصد سزارین هستی بخاطر لگنت و ۳۰درصد طبیعی
بهم گفت ۴۰هفته و ۱روز برم بیمارستان ک شیفت بود اونجا ک رفتم دهانه رحم چگ کردن کامل بسته بود،بهم ی قرص زیر زبونی دادن گفتن تا ام اس تی میگیریم‌ازت ،اینو بزار تا دهانه رحمت باز بشه
خلاصه ما گذاشتیم و شروه کردن آن اس تی،ک بعد چند دقیقه گفتن ضربان قلب بچه افت کرده ،ی سرم چیزای هم بهم وصل کردن بازم خیلی مناسب نبود و خلاصه گفتن آماده اش کنید برای سزارین
خیلی ترسیده بودم بی حسی ک زدن بعد چند دقه صدای گریه نی نی اومد
و ی حس خوشمزه اومد سراغم
همه بدنم از کمر ب پایین‌همش بی حس بود تا ۸ساعت،بعدش ک گفتن پاشو باید راه بری، سخت ترین قسمت ماجرا همبن بود ک خیلی سخت بود بخاطر درد بخیه ها بعد ک بیای پایین و یکم راه بری دیگ دردش خیلی کم میشه و تقریبا روال بدی نداره
مامان باران مامان باران ۶ ماهگی
و اما تجربه زایمان طبیعی من در بیمارستان ۱۷شهریور

من دیروز خیلی پیاده روی کردم و اومدم خونه رفتم زیر دوش آب گرم و تا تونستم اسکات میزدم از حموم ک اومدم احساس کردم حالت تهوع دارم .کم کم کمرم می‌گرفت و میزد ب زیر دلم داشتم نماز می‌خوندم ک تو حالت سجده کیسه آبم پاره شد و سریع اومدم بیمارستان ساعت۹شب بستریم کردن و از ساعت ۱۱دردا شروع شد ولی کم بود از ساعت ۱۲تا ۳هم انقباض داشتم و دردابیشتر شد ولی هر چی داد میزدم هیچکی بهم رسیدگی نمی‌کرد چون نصف شب بود و رفته بودن بخوابن بعدم ک اومدن اینقدر شلوغ بود زایشگاه ک بهم محل نمیدادن تا شد ساعت ۴دردام خیلی زیاااد شد بهم گفتن پاشو ب حالت سجده بشین و ورزش کن تا بچت بیاد پایین تااا ساعت ۶ ک ۱۰سانت شد ک رفتم اتاق زایمان اونجا اینقدر دردام شدید بود و داد میزدم ک ب خونریزی افتادم وبا کلی اذیت بچم بدنیا اومد .از من ب اونایی ک کیهان برن ۱۷شهریور نصیحت اول اینکه ماما همراه بگیرین خیلی کمکتون می‌کنه و بعدم اینکه اسکات و حالت سجده شدن روند زایمانو سریعتر می‌کنه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ارسام و فندوقی مامان ارسام و فندوقی روزهای ابتدایی تولد
تجربه من تو زایمان دومم
اول ک بچه اولم طبیعی ۳۲هفته دنیا اومد این بچمم قرار بود طبیعی دنیا بیاد بند ناف شم ک تک شریانی بود و دکتر گفت باید ۳۸هفته ب دنیا بیاد یکشنبه صب قرار بود ک برم بیمارستان نوار قلب بدم ک دکترم وقتی نوارو دید گفت باید بستری بشی خلاصه تا بستریم کردن شد ساعت ۱ ظهر از همون موقع منسوزن فشار گرفتمو درد خودم و سوزن فشار گرفت منو تاشب ساعت ۱ دوباره از ساعت ۶صب نوار و سوزن بهم وصل کردن تا ۸ک دکتر اومد و کلا ۲/۵باز شده بودم کیسه ابمو پاره کرد ب امید ایک بچم دنیا بیاد و هی سوزن مسکن ب من میزدن ک مثلا دردم اروم بشه و بیشتر دهانه رحمم باز بشه ک رو۴سانت گیر کرده بود و منم ک داشتم میمردم فقط ک دکتر گفت فایده نداره الانم میبرمت سزارین منی ک ایقد میترسیدم از اتاق عمل و اینا اونموقع ایقد درد داشتم ک دوس داشتم سریع نجاتم بدن ک خداروشكر زود بی حسم کردن و بچم دنیا اومد
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان مه لکاء مامان مه لکاء ۴ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)
من 37هفته نوبت سزارین داشتم برای اینکه فشار داشتم صبح رفتم بهداشت گفتن شکمت شله باید بری بیمارستان ان اس تی بدی خیلی نگران شدم شب ک شد رفتم بیمارستان برای ان اس تی ک گرفتن خداروشکر خوب بود دکترم اونجا بود نامه رو داد گف پسفردا صبح ساعت هشت بیا منم ساعت هشت صبح اماده شدم راهی بیمارستان شدم منو پذیرشم کردن لباسامو تنم کردم معاینم کردن ضربان نینی رو گرفتن فرستادنم زایشگاه اونجا انژیوکت وصلم کردن بعد رسید نوبت سوند ک ینی نگم چقد درد داشت خیلی خیلی اخه بی حس نبودم بشدت درد داشت سوندو ک وصل کردن تا نیم ساعت زایشگاه بودم تقریبن ساعت یازده بود منو بردن تو اتاق عمل ک اقای دکتر برای سوزن اسپینال یکم دیر کرد اونجا معتطل شدم خیلی استرس داشتم ترسیده بودم بعد دکتر اومد سوزنو زد سوزنه اصلن درد نداشت خانوم دکتر اومدن و شروع کردن ب عمل ک چار دیقه بعد نینی ب دنیا اومد شروع کرد ب گریه تا گریه کرد گفتم خدایا شکرت آوردن نشونم دادن بوسش کردم گرمای لپشو احساس کردم ی حس خیلی خوبی بود بعد بردنم ریکاوری اونجا لرز گرفتم تا نیم ساعت فقط لرزیدم نینیو اوردن یکم شیرش دادم هنوز درد نداشتم بی حس بودم بعد نینی رو بردن پیش باباش و مامان بزرگش منم بردن بخش ک تازه دردا شروع شد خیلی خیلی درد داشتم امپول مسکن زدم دوتا شیاف دیکلوفناک دوتا قرص نوافن اصلن اثری نداشت تموم شب درد کشیدم نخابیدم خابم نبرد بشدت برام سخت گذشت
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان سامی مامان سامی ۹ ماهگی
خانومای من ک دیروز میگفتم حس میکنم نشتی کیسه آب بود رفتم تست برداشتن کیسه آب نبود ولی قلب بچه افت داشت رفتم بیمارستان ان اس تی دادم تا ساعت ۳ شب بستری شدم با دردای خفیف ک ۱ فینگر بود معاینه کرد دردام شروع شد از ساعت ۳ صبح درد کشیدم ۸ و نیم کیسه آب و سوراخ کردن باز دردای شدید تا ساعت ۱۵ و ربع ک دنیا اومد واقعا طبیعی سخت بود دردا کمر آدمو میکشنن من همش مامانو صدا میکردم موقع بخیه دونم سخت بود ولی بعد تموم شد همه چی تموم شد الان حالم خوبه اینم از گل پسرم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان Adrian مامان Adrian ۷ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
چند دقیقه ای گذشت ک آن اس تی بهم وصل بود ضربان قلب بچم ب شدت افت کرد سریع سرممو قط کردن بعد از گذر چند. دقیقه ضربان قلبش عادی شد ک دوباره سرمو زدن باز ضربانش خط ضعیف شد سریع سرممو قط کردن نوار قلب مو ک دکتر دید گفت باید سزارین شه منم کلا انگار داشتم همچیو خواب میدیدم بردنم چن جارو امضا کردم و اینا منتقل شدم به اتاق زایمان سزارین تایپینگ بعد
مامان هانا مامان هانا هفته سی‌ودوم بارداری
خانما بچه هایی ک طبیعی میخان دنیا بیان حتما باید ۴۰ هفته بشن؟؟؟ چن هفته ب بعد دنیا بیان دستگا نمیرن ؟؟ طبیعی ها فقط میدونم سزارین ۳۷ هفته کامل ب بعد عملشونه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آریانم مامان آریانم ۱ ماهگی
دوم
ساعت نزدیکای سه ظهر رسیدیم بیمارستان ک تا رفتم بخش مقدار زیادی اب خارج شد و همونجا بستری شدم ساعت سه معاینه شدم ی انگشت بودم و دردی نداشتم کم کم دردا اومد سراغم ولی کم و با فاصله تا اینکه امپول فشار بهم زدن بعد اون امپول دردا شروع شد هر بار معاینه میکردن درد امپول ی طرف درد معاینه ی طرف و پیشرفت نکردن هم ی طرف دیگه
همینجوری دردا زیاد میشد تا نزدیکای ساعت هشت شب ک با این همه درد دو انگشت باز بودم و پیشرفتی نداشتم ولی واقعا دردا برام قابل تحمل نبود
ساعت هشت دکترم اومد و وقتی گفت کیسه ابت پارس پیشرفتی نداشتی دردم داری نمیتونم ریسک کنم و نگهت دارم بریم سزارین انگار دنیارو بهم داد منی ک میگفتم فقط طبیعی ولی خدا خدامیکردم ک برم واسه سزارین ساعت هشت رفتم اتاق عمل ساعت هشتو نیم بچم ب دنیا اومد
تجربه سزارین رو هم تاپیک بعدی براتون میزارم ک بدونید اصلا اون غولی ک خیلیا ازش میگن نیست
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پسرم👶💙 مامان پسرم👶💙 ۴ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم🤗❤️
سلام قشنگا عصر ۳ تیر بود ک وقت دکتر داشتم از شهرمون  ی ساعت دوره تو راه بودیم نیم ساعت بود بعد من ی درد عجیبی زیر شکمم حس کردم ک با بقیه دردایی ک داشتم فرق داشت چن دیقه بعد کمرم درد گرفت دیگ تا دکتر درد داشتم رفتیم مطب خیلی شلوغ بود طوری ک ۵ ساعت بعد نوبتم می‌رسید  ب منشی گفتم درد دارم گفت عیب نداره بشین نوبتت شه فکر کرد دروغ میگم همسرم داد و بیداد کرد ک درد داره الکی ک نمیگیم خلاصه با هزار مکافات رفتیم تو دکتر معاینه کرد گفت ۳ سانتی زایمان طبیعیت شروع شده من تعجب کردم گفتم خانم دکتر من سزارین میخوام من طبیعی نمیتونم تحمل کنم (از اول فوبیای طبیعی داشتم هرکس میگفت طبیعی زایمان کن باهاش دعوا میکردم)دکتر گفت دهانه رحمت خوبه نگران نباش بچه زود ب دنیا میاد گفتم نه نمیخوام سز بنویس برم بیمارستان خلاصه نامه سزارین نوشت رفتیم بیمارستان اونجا گفتن ب هیچ عنوان سزارین قبول نمیکنن هم اینکه زیر ۳۹ هفته ای(۳۷ هفته و ۲ روز بودم)هم اینکه فردا تاریخ رنده وزارت کشور اصلا قبول نمیکنه عمل کنیم.. ادامه رو تو تاپیک بعدی میزارم...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین👶🏻❤ مامان دلوین👶🏻❤ ۸ ماهگی
ساعت 7 بود دیگ بردنم تو ی اتاق لباس بهم دادن و معاینم کردن گفتن ی سانتی خیلی وحشی وار معاینه کردن کلی درد داشت 😒و سرم فشار وصل کردن و من انقباضم شروع شد🥴هر دقیقه ک میگرفت ب شدت درد داشت ولی با نفس عمیق و تغییر پوزیشن کنترل می کردم و ب خاطر سر بچه دائم دستشوییم میگرفت با دربه دری با این سرم و آب ریزش هی میرم دستشویی هی میومدم تا ی جاش ساعت 4 صبح کم آوردم و شروع کردم گریه کردم و میگفتم من مامانم و شوهرمو میخام با شوهرم حرف زدم ی ذره آروم شدم 😂پرستاره دلش ب حالم سوختو سرم فشار و قطع کرد گف یکی دو ساعت بخواب بجاش سرم معمولی وصل کرد و دائم زیر ان اس تی بودم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۴ ماهگی
شبخییییرررر ماماناااا😍من رایانو خوابوندم و تونستم بیام گهواره😬بریم سراغ تجربه زایمان ک خیلیاتون ازم خواسته بودید😬
زایمانم دقیقا تاریخ ان تی بود،شب قبلش درد داشتم،ولی زایمانی نبود.روز تاریخ ان تی رفتم بیمارستان و یه معاینه کردن گفتن ۳سانت باز شده،ساعت۹ صبح بود ک بستری شدم و کیسه آبمو پاره کردن،دیگه دردام یهو شروع شد.بعدش امپول دردمو زدن و خیلی زود دردام هر دو دقیقه شد و ساعت۱۱ و نیم ب ۹سانت رسیدم و یکم قدم زدم و ساعت۱۲رفتم اتاق زایمان،ساعت۱۲:۱۰ دقیقه پسر قشنگم ب دنیا اومد😍
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ویهان مامان ویهان ۴ ماهگی
خب من اومدم با تجربه زایمانم
چهار شنبه صبح بود ساعت شیش من یکم درد داشتم رفتم حموم و کارا مو کردم ساعت یک نیم رفتم بیمارستان ک بستری شم معاینه کردن هنوز باز نشده بودم و ان اس تی گرفتن گفتن درد زایمان نیست چون بچم صدک یک درصد بود بستریم کردن با آمپول فشار. تا کارای بستری کردن شد ساعت سه و نیم چهار ک آمپول فشار وصل کردن بهم کم کم دردام شروع شد اون شب درد کشید تا ساعت دوازده شب ک یه سانت هم باز نشدم آمپول فشار رو قحط کردن یکم دردام آروم شروع خوابیدم دیگه صبح پنج شنبه اومدن ساعت شیش دوباره آمپول فشار رو وصل کردن 🤦
مامان 👼دلین خانم👼 مامان 👼دلین خانم👼 ۹ ماهگی
مامانا من شنبه ک معاینه شدم یکشنبه کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان معاینه شدم دهانه رحمم دوفینگر باز بود سر بچه هم خیلی بالا بود،نگم از درد معاینه ک خیلی بد بود،بستریم کردن وبهم آن اس تی وصل کردن ساعت ۱۲ شب بود تا فردا ۶ ۷ صبح دردی نداشتم ک بهم آمپول فشار زدن کم کم دردام داشت شروع می‌شد و همچنان رو تخت بودم و هی میومدن معاینه ک عذاب آور بود برام خلاصه بگم ک چهارده ساعت طول کشید و دهانه رحمم همچنان دوفینگر بود و هیچ پیشرفتی نمیکرد و اینک دخترم مدفوع کرده بود همسرم با دکترم صحبت کرد و در آخر من سزارین شدم
ولی خیلی اذیت شدم اگه برگردم عقب هیچوقت طبیعی و انتخاب نمیکردم با اینک در طی بارداری و قبل بارداری ورزش میکردم
ولی باز میگم بستگی ب بدن هرکس داره،سزارین هم سختیای خودش و داره...
خداروشکر ک دخترم الان صحیحو سالم کنارمه
ان شاالله مامانایی هم ک زایمان نکردن ب سلامتی زایمان کنن
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان اهورا مامان اهورا ۱ سالگی
خانمایی ک زایمان طبیعی کردین بیاید بگید ببینم چقد طول کشید ک بچه ب دنیا بیاد خودم ساعت ۵ صب کیسه آبم ترکید ۵ و نیم بیمارستان بودم ۷ و ۲۵ دیقه صب ب دنیا اومد کلش درد و زایمانم دوساعت بود
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر