۴ پاسخ

خب بعدشش

ای جانم عزیزم خدا حفظش کنه

🤔🤔🤔🤔

ادامه🤨

سوال های مرتبط

مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۷ ماهگی
#تجربه زایمان پارت دوم
با همه کارایی که میکرد هییییچ خبری از درد نبود..

شد ۱۷ فرودین من حس کردم حرکتای بچه کم شده رفتم ساعت ۱۲ شب رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۲سانتی بعد معاینه من همون دلحظه دردم گرفت تو ان اس تی درد ثبت کرد
منو ترسوندن گفتم موقعشه برو زایشگاه من اومدم یه دوش اب داغ دیگ گرفتم یه کاسه کوچیک روغن حیوانی سر کشیدم با مامانم اینا رفتیم زایشگاه شده بود ساعت ۳ صبح معاینه کردن گفتن نه یه سانتی گفتم درد دارم انگار حرکات بچمم کم شده، ان اس تی گرفتن گفتن نه دردم نداری😐
گفتن باید سونو بدی سونو هم دادم گفتن وضعیت بچه هم خوبه
گفتن برو هنوز یه هفته وقت داری .. خلاصه من دست از پا دراز تر برگشتم خونه
باز به ورزشا ادامه دادم شد ۲۱ فروردین ۴۰ هفته تمام
درمونگاه نامه داد که برم زایشگاه چون هیچ دردی نداشتم
دوباره آماده شدیم رفتیم باز قبول نکردن گفتن درد نداری برو تا ۴۱ هفته و ۶ روز وقت داری😐🤦‍♀️
باز برگشتیم خونه ، دیگ نا امید شده بودم میگفتم با این همه ورزش فقط یه سانت باز شدم ولی باز ادامه دادم
دیگ گذشت شدم ۴۱ هفتع و ۶ روز بدون درد رفتم بیمارستان باز معاینه کردن هنوزم یه سانت بودم😵‍💫
تو ان اس تی یکم انقباض نشون دادم و دیگ بستریم کردن🤦‍♀️😵‍💫

ادامه تاپیک بعدی...
مامان مامان ستایش مامان مامان ستایش ۱ ماهگی
مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت دو


خب من زنگ زدم به زایشگاه بیمارستان گفتم نمیزنن برام نمیشه نزنم یهو گفتن که دوس داری بچت ناقص باشه بیا خودمون بزنیم خب من رفتم و زدم اومدم خونه دیگه یه دردای ریز داشتم میرفتم معاینه و دهانه رحمم کلا بسته بود تا یه شب رفتم زایشگاه گفتن خانم چرا میای اینجا فلانه برو بیمارستان دیگه ای منم گفتم باشه تا شدم 40 هفته دیدم خبری نیست رفتم بيمارستان غرضی خب معاینه کرد گفت باز نشده برو فردا بیا من فرداش که رفتم تا ضربان قلب بچه اومده پایین و درد داشتم اما نه زیاد خب یهو خانمه گفت چرا دهانه رحمت کلا بستهه باز نمیشه اخه بچه اومده پایین منم گغنم یعنی بخاطر امپولا فمولایفا نیستت وای همه ریختن توهم که چرا تو این هفته زدی بچه میخاد بیاد دهانه رحمت بسته سفت شده و نمیزاره خلاصه گفتن برو 20 دقیقه دیگه بیا من رفتم و گفتن ضربان قلب بچه اومده پایین و سریع برو اینارو بگیر تا بستری بشی برای سزارین بعدی که میخاستم برم سزارین یهو ان اس تی گرفتن تا ضربان قلب بچه بهتر شده و گفتن بزار طبیعی پس...
مامان شایان مامان شایان ۱ ماهگی
سلام تجربه زایمانم رو میخوام براتون بگم پارت ۱
تا ۱۹ مهر من دردام طوری بود نصف روز می‌گرفت بعدش تموم میشد میرفتم زایشگاه اما میگفتن حرکت بچت خوبه برو هر وقت دردت گرفت بیا معاینه کردن گفتن یه سانت باز شدی از اون روز تحرک و هر کاری که فکرشو کنید انجام دادم دردام زیاد میشدن ولی ادامه دار نمیشدن و ول میکردن از پله بگیر تا رابطه .
۲۱ مهر شبش رفتم پیش یه ماما که کارش خوبه البته بگم من از شهرستانم
معاینه کرد گفتش هنوز همون یه سانتی بعدش دردام شروع شد رفتم خونه تموم شد 😂 یعنی موندم خودم
گفتش که اگه دردات تموم شد فرداش برو بیمارستان ۲۲ مهر صب ساعت ۹ راه افتادیم بیایم مشهد ماشینمون خراب شد راه نیافتاده بودیم که گفتیم با اسنپ بریم خلاصه ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود راه افتادیم یکمم طول کشید تا برسیم شد ۱۲ و نیم رسیدیم بیمارستان امام رضا بعد منو مامانم و شوهرم همگی دستامون پر وسیله پیاده رفتیم سمت زایشگاه تا معاینه کردن و چک کردن گفتن هنوز جا داری ۴۱ هفته شدی بیا بستری شو من ۴۰ و هفته ۳ روز بودم طبق آن تی
یکمم استرس داشتم دیر بشه ولی از طرفی حرکات شایان خوب بود ولی بازم استرس داشتم گفتم خودم میخوام بستری بشم و بستری کردن شد ساعت ۲و نیم من بستری شدم
مامان فنچ کوچولو مامان فنچ کوچولو ۳ ماهگی
#تجربه زایمان ۲
سریع همراه مادرم و شوهرم اومدم خونه وسایل رو برداشتم(من هنوز اونقدر نترسیدم )و به سمت مرکز استان رفتیم یه مسیر ۴۵ دیقه ای
رسیدیم بیمارستان کارای پذیرش رو انجام دادم چن بار nstانجام دادن که خب خداروشکر خوب بود و چن بار هم معاینه شدم من از یک هفته قبل دهانه رحمم دوسانت بود و همون هم مونده بود هیچ پیشرفتی نبود اما من درد زایمان داشتم
گفتن برو قدم بزن و پله برو و.... سه ساعت دیگ برگرد
تمام مدت با درد تو حیاط بیمارستان ورزش کردم و واقعا دردام هر لحظه بیشتر میشد و خودم حس میکردم هر لحظه که برم زایمان میکنم
ب کلی سختی ساعت ۹ شب رفتم داخل زایشگاه و بازهم معاینه شدم بازهم همون دوسانت!!!!!!😶😶😶
اما انقباضها و دردهام در حد یکی که قراره همین الان زایمان کنه بود
منو بستری نکردن متاسفانه و گفتن برو خونه دوش آب گرم بگیر ورزشهاتو ادامه بده و هرلحظه دردت خیلی وحشتناک بود برگرد
علت خونریزی هم گفتن از جفت نیست احتمالا بخاطر معاینه تحریکی بوده
من یک روز قبل رفتم بیمارستان و اونجا بزرگترین اشتباه بود که توسط یک مامای بداخلاق معاینه تحریکی شدم یعنی خودم کاملا حس میکردم که داره بیش از حد اذیتم میکنه بنظرم هیچوقت توسط ماما معاینه تحریکی انجام ندید بزارید دکترتون براتون انجام بده
خونریزی من هیچوقت قطع نشد همچنان ادامه دار بود ولی بنظر کادر بخاطر جفت نبود خداروشکر
کلی اصرار کردم که بستری بشم اما گفتن نمیشه هنوز دوسانتی برو بعدا بیا
منم تو شهر غریب همراه همسرم و مادرم
اونا تو نمازخونه خوابیدن و من با وجود تمام دردا دوباره تو همون راهروهای بیمارستان پله ها رو بالاپایین کردم اسکات انجام دادم و...
انقباضهام به دو دیقه یکبار رسیده بود و دردش امونم رو بریده بود
مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ ۲ ماهگی
«تجربه زایمان پارت ۲👣🤱💕»

اومدیم خونه من هی درد داشتم با شدت بیشتر اما ایندفعه کمرم درد میکردو تا خود صبح نخوابیدم انقد درد داشتم که حالت سجده انجام میدادم و خوب بود چند بارم دستشویی رفتم ،و ترشح کشدار قهوه‌ای وقرمز داشتم
ساعت ۷صبح دردم خیلی زیاد بود که رفتیم بیمارستان nst گرفت
معاینه کردن گفتن همون ۲فینگری ولی دردم بیشتر بود
گفت برو ۱ساعت دیگه بیا پیاده روی و فعالیت داشته باش معاینه ی تحریکی هم انجام دادم
توی راهروی بیمارستان به کیک و آبمیوه خوردم و به کمک شوهرم پیاده روی کردم فعالیت داشتم ساعت ۸:۳۰رفتم شیفت ماما هم عوض شد دوباره معاینه کرد گفت تقریبا ۳فینگری ساعت ۱۰بیا ولی پیاده روی و ورزش های مربوط به لگن انجام بده که بستریت میکنم ،من دوباره توی راهرو
پیاده روی کردم اما به زور چون دردم خیلی زیاد بود
ساعت ۱۰بهم زنگ زدن گفتن بیا زایشگاه من رفتم معاینه کردن گفتن نزدیک ۴فینگری و بستری شدم درد داشتم هم کمر وهم زیر دلم و nst هم وصل کردن ،ما سعی میکردم نفس عمیق بکشم و داد نزنم هی معاینه میکردن که دهانه ی رحمم باز بشه ساعت۱۱ اومدن کیسه آبمو پاره کردن یه آب گرم از رفت یه حس عجیبی داشت بعداز کیسه آب دردم بیشتر شد دکتر اومد معاینه کردن گفت خیلی خوبه ۵فینگری .اومدن بهم سرم فشار زدن که دردم بیشتر بشه دردم بیشتر شده بود بعد من دستشویی داشتم اومدن nst و سرمو جدا کردن ،من رفتم دستشویی و برگشتم ...
مامان ❤امیرعلی❤ مامان ❤امیرعلی❤ ۶ ماهگی
سلام مامانا، حالا از تجربه زایمانم بگم براتون که چقدر سخت بود😊
صبح ساعت های چهار بود از خواب بیدار شدم دیدم خیسم، فکر کردم ادرارم ریخته،تعجب کردم،گفتم من که تا حالا اینجوری نبودم، بعد بلند شدم دیدم همینجوری انگار شیر آب بازه، داره میریزه بازم، دیگه فهمیدم کیسه آبه، زنگ زدم ماماهمراهم گفت برو زایشگاه، رفتم زایشگاه یک سانت باز بودم، ولی از یک سانت درد داشتم، بستری شدم و با کلی درد و ورزش و قرص زیر زبونی دیگه دردام زیاد شده بود، چون بچه اولم بود، یک ساعت زور میزدم بچم نمیومد، دیگه نفس مامان ساعت۱۳:۱۰ به دنیا اومد😍😍😘😘 ولی درد تموم نشده بود، اخه خیلی پاره شده بودم، اینقدر که ماما نمیتونست بدوزه و دکتر بخیه زد، میگفت چون گوشت کم خوردی بافت بدنت خوب نیست، بعد خونریزی هم کردم که اینقدر شکمم رو فشار دادن و اذیتم کردن که مردم دیگه😣
ولی خیلی شیرینه بوسیدنش بعد یک انتظار سخت و طولانی😍😍اخ که گریه کردم بعد بغل کردنش😍😍
انشالله قسمت همه ی چشم انتظارا🙏
مامان •هلن|Helen• مامان •هلن|Helen• ۵ ماهگی
تجربه زایمان... 🤰🏻👈🏼👩🏻‍🍼

🌸پارت «1»🌸

خب مامانای گل من دخمل کوچولوم چون بریچ بودش بایستی سزارین میشدم راستش تلاش هم کردم که بچرخه و سفالیک شه که طبیعی زایمان کنم ولی خب نشد رفتم بهداشت بهم گفت که برو سنو بده که مطمئن بشیم بریچه که نامه بدم برا بیمارستان
خب رفتم سنو بازم بریچ بودش نامه رو دادن بهداشت بردم بیمارستان خلاصه این نوبت گرفتن برا بیمارستان هم ۴ روز طول کشید تا نوبت دادن دکترو ببینم که بهم نوبت سزارین بده
خب رفتم پیش دکتر سنو رو نشون دادم قبول نکردن گفتن که باید الان ی سنو دیگ بدی یه سنو دیگه تاید کنه بریچه بعد این سنو رو میبریم کمیسیون اگه تاید کنه بهت نوبت سز میدیم حالا اون روزم من ۳۸ هفته ۳ روزم بود
سنو رو دادم که بریچ بود دادمش به دکتر گفت که برو خودمون بهت زنگ میزنیم رفتم خونه روز بعدش زنگ زدن بیا کمیسیون تاید شده رفتم ولی نمیدونستم کجا باید برم رفتم پیش مشاور پریناتال بهم گف برو من خنگ هم رفتم تریاژ مامایی 🤦🏼‍♀️ اونجا که فهمیدن بچم بریچه و اینا باید سز شم بهم گفتن بیا باید معاینه شی منم بشون گفتم من سزارینیم چجوری معاینه میکنین گفتن باید معاینه شی ببینیم وضعیت دهانه رحمت چجوریه خب معاینه کردن که نگم از دردش 🥹🥲 بعد اینکه ان اس تی گذاشتن و صدای قلبشو شنیدن رفتم خونه اینم بگم ی سانت باز بودم 🤦🏼‍♀️
از اون ساعت که معاینه شدم درد منم شروع شد هی میگرف ول میکرد هی شکمم سنگ میشد شل میشد خیلی درد داشتما ولی قابل تحمل بود
اینم بگم نامه کمیسیون و دادن گفتم نوبت بگیر برا ی دکتری که اون روز بیمارستان باشه بعد بیا.......
پارت بعدی تایپیک بعد🙃🫂 قراره خیلی زیاد شه ببخشید ولی دوس داشتم کامل بخونین دیگه