فیلم سوجان رو میبینید؟
یه شخصی هست به اسم مادر حوا، که قابله هست و بچه به دنیا میاره
چند وقت پیش رفت توی یه ده برای به دنیا آوردن بچه ولی مادر فوت شد ... بعد اومد گفتش که مادر، خودشو فدای بچه اش کرد. من نتونستم مادر رو نجات بدم


شوهرم توی اون لحظه ازم پرسید اگه موقع زایمان حالت بد میشد تو چیکار میکردی؟ میگفتی جون خودم یا جون بچت؟؟؟؟ خیلییی منو به فکر فرو برد... واقعا انتخابش برام سخته از طرفی خب هرکسی خودشو دوست داره و نمیخواد به زندگیش پایان بده. از اون طرف بچه ای که کلی باهاش حرف زدی و براش آینده رو چیدی... بعد فکر میکردم خب بچه ی بدون مادر که اذیت میشه و از طرفی چون ندیدمش و فقط ۹ ماه توی بدنم حسش کردم شاید دلبستگی کمتری باشه...
در آخر با عرض شرمندگی خودمو انتخاب کردم

به همسرم گفتم تو کدوم رو انتخاب میکردی؟ گفت قطعا تورو! بچه رو میتونیم دوباره به دنیا بیاریم اما زنم که دوباره نمیشه

شما کدوم رو انتخاب می‌کنید مادر یا بچه؟

🤣🤣 عکس بی ربطه...

تصویر
۴ پاسخ

صد در صد بچمو

بچه
چون خودم از این دنیا خسته شدم
نه نه
شایدم خود یهو مامانم اومد ب ذهنم گناه داره تو این همه غم غم مرگ منم داشته باشه و این که بچه منو بخاد تروخشک کنه سخته براش
پس به خاطر مادر خودم خودمو نجات میدم

😮‍💨😮‍💨😮‍💨

چه جالب منم همیشه به این موضوع فکر میکردم , دخترم تو شکمم که بود به اندازه الان که میبینمش دلبسته اش نبودم . الان جونم براش در میره. عشق منه

سوال های مرتبط

مامان nil مامان nil ۳ سالگی
‏یه باوری وجود داره که خانما بعد ۳۵ سالگی باردار نشن یا مثلا کسی بعد ۳۵ سالگی ازدواج کرده کمتر به فکر بچه باشه و اینا
عرضم به حضورتون که مطالعات برعکس اینو نشون میده!
اگر سن مادر در هنگام بارداری آخرین فرزند ش بالاتر از ۳۳سال باشه احتمال اینکه از ۹۵٪ همسالان خودش بیشتر عمر کنه افزایش پیدا میکنه! حتی در صورت بارداری بعد از سن ۳۳ سال، احتمال بقا مادر تا سن بالاتر بیش از دو برابر مادران زیر ۲۹ ساله!
عجیب‌تر اینکه مطالعات مختلفی هست که میگن سن بالای مادر هنگام بارداری آخر و افزایش بقای مادر ارتباط داره! حتی با افزایش تعداد فرزندان بقای مادران را هم افزایش می‌کنه. مادرانی که بیش از ۳ فرزند داشتن شانس زندگی طولانی‌تری داشتن!
حالا حرف این نیست که بچه دار بشید حتما😁 ولی اگه بچه دوست دارید از حرف مردم و اینا نترسید. اگر دیر ازدواج کردید هم خیلی نگران نباشید. مثلا دهه شصتیا الان تو این برهه هستن برای بارداری در صورتی که در جامعه ممکنه برای دیر بچه‌دار شدن حرف بشنون. گوش ندید به این حرفا کاری که دوست دارید رو بکنید

مهم‌تر از همه اینا مشورت با پزشکه چون بارداری یه فرایند منحصر به فرده و ممکنه بدن یک خانم امکانش رو داشته باشه و بدن خانم دیگری نداشته باشه. این نوشته فقط یک اطلاع رسانی بود که اونطرف ماجرا رو هم ببینید
مامان النا مامان النا ۳ سالگی
مامانا بیاید به من بگید جای من بودید به هم میریختید یا نه؟!
بچه من که دنیا اومد من کارمو ول کردم نشستم خونه بچمو نگه دارم مامانمم اصلا کمک نمیکرد فقط ده روز موند خونمون و رفت که رفت با اینکه بچه من خیلییییی اذیت میکرد خودم خیلی مشکل تو زندگیم بود اصلا براش مهم نبود اصلا نمیومد کمک خونشون هم میرفتم فقط یه غذا میپخت میزاشت جلوم اصلا بچمو نگه نمیداشت .
حالا الان بچه داداشم دنیا اومده هر یه روز درمیون یا میرن خونش بچه رو نگه میدارن زن داداشم کا خونشو برسه یا بچشو میارن خونشون که زنداداشم استراحت کنه.
خدایی من خیلی به هم میریزم چطور اصلا به من کمک نکرد... در حالی که شرایط من فاجعه بود ، شرایط زنداداش من خیلی بهتر از منه...
هر دفعه زنگ میزنه میگه بچشو اوردن نگه دارن کلا روز من خراب میشه یکی دو روز به هم میریزم...
واقعا موندم چیکار کنم
به مامانم گفتم فقط به من نگو بچه اونو نگه میداری من به هم میریزم...
کلی شروع کرد منت تک تک کارایی که تو اون 24 سال که خونشون بودم کرده رو سرم گذاشت
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره