چرا انقذ بی زبونم پیش خانواده شوهرم شاید روم ب روشون باز نشده یا شایدم حساسم خیلی هرچی هس خبلی دارم خود خوری میکنم خونه مادرشوهرم دعوت بودیم دیدم پسر خواهرشوهرم ۱۴سالشع گف دایی آراد بزارم رو دوشم اخه خوشش میاد شوهرم با افتخار با صدای رسا گف بزار اونم گذاشت منم قفل شده بودک چیزی نگفتم نگو اولین بارش نبود زفته بودم بیرون شوهرم با پسرم رفته بودن خونه خواهرش اونجا این حرکت اجرا کرده بودمیام خونه میگم چرا اخه از من اجازه نگرف کاش میکفتم دایی هیچکارس اختیارش دست منع خطر داره میندازی . مادرش ک حلوا خورد بچم میداد رفتم گفتم آلرژی داره ب ارد گندم نده گفت تو یدونه موز میدی چیزی نیس من میدم چیزیه شوهر خنگم زفته بود گفته بود ما روزی یدونه موز میدیم بهش بچه ها همه بچم بغل میگیرن بچه ۸ ساله بچمو میزاره بغلش میشینه رو مبل والا میگم ناراحت میشن چیزی بگم از طرفی هم میگم جون بچم ب خطر میوفته بدرک ک ناراحت میشم میگم شوهرم چرا انقد بیشعوره چرا همینجوری نگاه میکنه اجازه میده هزار بار بهش گفتم نزار بچه رو بغل کنن میندازن گوش نمیده اصلا

۱۲ پاسخ

مامان آراد سخت نگیر عزیزم شما فردا روز میخوای بچتو مهد کودک بفرستی آمادگی بفرستی اگه همش به خودت بچسبونیش و حساس باشی خودت عذاب میکشی...من حلوا رو خودمم به دخترم میدم گاهی در حد دوتا عدس چون آرد گندم وشیره هستش چه اشکالی داره ...بغل کردنم هروقت میریم خونه مادرشوهرم همه دوستش دارن بغلش میکنن فقط من به همه هرجا میرم میگم اگه کسی مریضه یه حس سرماخوردگی داره نیکارو بغل نکنه همه ام رعایت میکنن ...ولی اینکه بچه تو میزارن روی کولشون واینا شما باید با همسرت صحبت کنی تو خلوت بگی اگه بچه بیفته خدانکرده اذیت میشه وعذابش برای ماهاست و بچه مون اجازه نده همچین کاری بکنن اتفاقا شوهرت به خانواده اش بگه بهتره فردا شما عروس بده نمیشی اگرم دوست نداری هرچیزی بدن آراد جون بخوره بگو همسرت بگه آراد معده اش حساسه مامانش بهتر میدونه چیا بهش بده بزارید خودش تغذیه بچه رو رسیدگی کنه ...ولی اینکه بگید دایی هیچ کاره است آشوب به پا میکنه چون بچه شما که تنها نیست بچه همسرتونم هست شما خوشت میاد تو جمع خانواده شما مثلا شوهرت بگه مادرش هیچکاره است من تصمیم میگیرم

عزیزم جای که اذیت میشی نرو

من از اول جوری رفتار کردم ک کسی بدون اجازم حتی بغلش هم نمیکنه چ برسه چیزی بدن بخوره. شوهرمم خودش حساسه حتی نمیزاره برادرش ک ۴۰ سالشه بغلش کنه میگه بلد نیست 🤣

عزیزم اونا از روی محبت این کارو میکنن.اگه دیدی بغل گرفتنش خودت مراقب باش.یا بشین پیششون یا چند دقیقه که گذشت به بهونه ی عوض کردن یا شیر دادن ازشون بگیر

من شوهرم هم بهشون میگه بچه رو ندید بچه هاتون بغل کنن
هر بار هم بهشون میگه ولی نه خواهرشوهرم حالیش میشه نه مادرش 🙃 بچه خواهر شوهرم هم ۶ سالشه همش میخواد دخترمو بغل کنه
اصلا حرف هیچکس گوش نمیده انقدر بی تربیته

اول اینکه نباید بگی دایی هیچ کاره هست و اختیارش دست منه این حرفت هم جنگ بین خانپاده شوهرت و خودت هم بین شمادو نفر هست! نذار بغل کنن بگو من حساسم میترسم خیلی رک! خواست حلوا بده بغلش کن برو جای دیگ بگو موز رو دکترش صلاح دونسته حلوارو نه! الان همه منو میبینن میگن رو بچش خیلی حساسه چون هر بار مانع شدم دیگ کم کم عادت کردن بچه ۸ ساله خواست بغل کنه بگو بغل تو نمیشه بیا کنار من نگاش کن! بی احترامی نکن ولی اجازه همچین کاراییم نده

خواهر جون یعنی باهم دیگه هم دردیم بچه های جاریم بچم بغل میکنن از این بغل ب اون بغل میشه میندازن بالا منم خیلی مواظب بجمم یعنی وقتی میرم خونه فامیل سوهرم پدرم درمیاد منم بدتر از شما روم نمیشه حرف بزنم بعد ماماناشون میگن تو حساسی

خیلی مراقب باش عزیزم
تو مهمونی اینا حتما بچه رو پیش خودت نگه دار
دور باشه از پسرت یکی از فامیلا ما پارسال بچش داد دست بچه های فامیل توی مهمونی( خیلی هم بچه نبودن) بعد بچه با سر افتاده بود زمین اسیر شده بودن یمدت بچه رو بردن متخصص سی تی اسکن
اصلا دست بقیه نده
فقط کسایی که بهشون اعتماد داری بچروبده
به خواهرشوهرت هم بگو تو به بچه خودت غذا بده منم به بچه خودم
از الان اینجوری رفتار کنی اونا خیلی کارای دیگه هم می‌کنم

وای شوهر منم همینطوریه و منم همینطور حساسم

من اینجوری با بچه هتی فامیل مال یک بار پسر جاریم ۶ سالشه مادرشوهرم انقدر پرو کرده اینو که نگم یک بار دخترم بغل کرد سرپا میچرخود تو خونه یکم مونده بود دو تا دستاش دربیاد بلند شودم دوتادسیلی زدم بهش دیگه جرعت نمی کنه بغل بغلم کنه فقط میزارم رو پاش یکم میزارم دیگه بر میدارم

والا من که نمیدم به بار دختر خواهرشوهرم گریه کرد ننش گفت بده نمیفته دادمش پسمو از بغلش که نشسته بود پرت کرد لحظه آخر گرفتم بعد اون رک و راست میدم نمیدم
هروقتم بیان خونهمادرشوهرم نمیرم که بچمو نگیرن
خانواده شوهر ارزش ذره ای رودربایستی ندارن بخدا بچتو بچسب خواهر

کاش پسر منم یکی می‌گرفت بازی میکرد

سوال های مرتبط

مامان میران کوچولو🍓 مامان میران کوچولو🍓 ۹ ماهگی
ینی یه خواهرشوهر دارم انقد گیجه از هفت دولت آزاده اصن مغزش تعطیله دوبار بچمو سپردم بهش افتاده زمین گیجه اصن تو خودش نیس.
یه بار باهم رفتیم آتلیه از پسرم عکس بگیرم بچمو سپردم بهش رفتم باخانمه صحبت کنم برگشتم دیدم گذاشته نشسته ازش عکس بگیره من اومدم بگیرمش گفتم نمیفته زود عکس میگیره تا اون عکس بگیره پسرم دستشو ب وسیله دراز کرد افتاد پیشونیش خورد ب لبه جعبه چوبی ینی خدا رحم کرد پاره نشد فقط یکم قرمز شد چیزی بهش نگفتم گفتم اشکال نداره تقصیرخودمم بود🤦🏻‍♀️🥴
بازم دیشب بچه بغلش بود اورد گذاشت زمین نشست یه طرفش بالش بود یه طرفش نبود میخاسم برم بیارم خبرمرگم گفتم ولش کن نمیخاد خواهرشوهرم جلوش نشسته هواسش هست بهش رفتم ظرف بشورم یهو بچم ب پهلو با سر اومد رو زمین زد زیر گریه عصابم خورد شد بهش هیچی نگفتم چون بچه نیس ک ۲۳سالشه دیگ ب ادم گنده چی بگم فقط حرص خوردم میدونم چیزی نشدا از این اتفاقا واسه بچه هایی ک تازه نشستنو یاد گرفتن زیاد میفته یا ب پشت میفتن یا ب پهلو ولی از دیشب فکروخیال ولم نمیکنه همش خودخوری میکنم میگم نکنه اتفاقی واسه سرش بیفته دسم خودم نیس😢
مامان رهــــــــــام مامان رهــــــــــام ۹ ماهگی
دیشب مادرشوهرم ی تیکه نون بربری داد دست پسرم( منم گاهی بهش نون میدم ولی تا وقتی دستشه کنارش هستم ک اذیت نشه) رهام هم ی تیکه رو قورت داد تو گلوش مونده بود هی عوق میزد نه میرفت پایین نه بالا میومد نون رو از دستش گرفتم مادرشوهرم برگشت گفت ب بچه هیچی نمیدی جون نگرفته
پسر من این سن تپل تر بود فلانی بچش کوچیک تره تپله و فلانه ووووو😒

بعد چن دیقه اون تیکه رو با ی عالمه شیر بالا اورد
والا رهام ۸ ماهشه ۹ کیلوعه کمه این؟؟؟!!!!! 😒
والا من هربار ک بغلش میکنم تمام بدنم درد میگیره😬
خوبی هاشو نمیبینه ک
پسرم تو ۳ و نیم ماهگی تونست غلت بزنه ۵ ماهگی تونست چهار دست و پا بره
۶ ماهگی بدون کمک نشست
۶ونیم ماهگی بلند میشد
۷ ماهگی با کمک مبل و چیزی پا میشه و راه میره
اینا رو نمیبینه فقط گیر داده ب وزنش ک اونم از نظر همه خوبه از نظر اون کمه
خسته شدم هی ایراد میگیره هی دخالت میکنه
ب شوهرم دیشب گفتم ب مادرش بگه هی دخالت نکنه شوهرم میگه از دوس داشتنه ک اینجوری میگه
از دوس داشتن ایراد میگیرن!؟؟؟؟؟؟!!!!!! 😒

این عکس هم من رفتم آشپزخونه دیدم رهام دنبالم اومده رفته زیر میز نهار خوری فضولی میکنه😅
مامان Nil مامان Nil ۸ ماهگی
امروز از خودم متنفرشدم همیشه میگفتم ی دختر بیارم براش هیچی کم نزارم بچه همدم و رفیفم و اینا جاهر خاهربرادر نداشتم اما دخترم از وقتی ب دنیا اومده همش گریه میکنه اصلا انگار ذاتا غرغر کردن دوست داره بی دلیل همش بهونه ميگيره بخدا هیجی کم نمیزارم سیرس میکنم داروشو میدم زیرشو زود تمبز میکنم اما همش گریه میکنه دوس داره ک یا تابش بدم یا راهش ببرم انقدری م ب غذا درست کردنم نمیرسم امروز مجبور بودم ببرم بانک کسی نبود بزارمش بردمش اونجا آنقدر گریه کرد همه نگا میکردن بهم ی اقا اومده بهم میگ بچه رو نیار بانک زن اینجا میکروب دازه آلودس بچه رو اذیت ممینی توام اذیت میشی
انقدر اعصابم خورد شد هم از حرف اون هم از گریه های ایندهم از بی درکی شوهرم ک نمیاد دوقدم با ما تابانک ب بچم گفتم درد بگیری تو چ بچه ای بودی دیگ بعدشم زنگ زدم ب شوهرم گفتم بیا بچه رو بگیر یکم نگه دار دارم دیونه میشم بچه رو برد با مامانش بودن ی دورش بدن تو ماشین الان عذاب وجدان دارم ک بچم فرستادم بره یا بهش گفتم درد
😭😭
مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۰ ماهگی