تجربه زایمان طبیعی پارت 9
دخترمو گذاشتن بغل دیدمش بعد
بردنش تمیز کنن بند ناف اینا ببرن
جفتمم درود اصلا نه دردی داشت نه چیزی
دکتر گرفت کشید آروم درومد
میخاس سوزن بزنه گفتم درد داره گفت نه سوزن زد ک بی حس بشم واسه بخیه
اصلا درد نداشت مثل سرم زدم توی دست بود
بخیه هم کرد
تموم شد
من از صبح ک رفتم تا شب ک زایمان کردم
هیچی نتونستم درست بخورم
فقط ی کامپوت بزرگ آناناس چند تا خرما
تموم ک شد گفتم من گلوم خشک خشک فقط آب می‌خوام
چون اونجا بخاطر دردام هرچی میخوردم بالا میاوردم

آخه عزیزم بعضیا کمتره درشون

بسلامتی عزیزم تجربه ی خوبی بود فهمیدم نباید جیغ و داد کنم و با تنفس و ورزش دردمو کنترل کنم..فقط ببخشید دخترت چند کیلو بود من هفتم بالاس میترسم🥲

چطور دردو متوجه نمیشدی
خدا شاهده وقتی منو میخواستن بخیه بزنن با اینکه بی حسی زده بود ولی رد سوزن و نخو میفهمیدم
حتی ی بار اشتباه سوزنو کرد تو گوشت درش اورد دوباره فرو کرد تو گوشت ینی از درد زایمان بیشتر درد بهیه داشت دیوونم میکرد