نمیدونم چراانقد حساس شدم نسبت به علیسان دوسدارم هیجکسسس بغلش نکنه فقط بغل خودم باش
دلم میخاد هیجکس نزدیکش نشه
کاش برگردم به حاملگیم کسی کار بهم نداش اصلا مهم نبودم‌براکسی ک بیان وقتو بیوقت خونم بچرو ببینن
خدایا جراانقد حساسم من🥲
عذاب میکشم ازینک بچم دست کسی باش سمت خودم ک میرم درخد۵الی۶دقیق میدمش دست بقیه سریع میگریمش اینطرفم ک میام اصلا دوسندارم دستش بزنن چون تکونش میدن میمالنش مادرشوهرم انقد صدرتشو میماله به بچم ک نگو بدم میاد ازین رفتاراشون دلم‌نمیخاد کسی بغلش بگیرتش
خدااییی دارم عذاب میکشم چکاکنم خوب بشم😭😭

من اونایی ک بچه کوچیک دارن میان خونم میترسم 😐متاسفانه بعضیاشون شعور ندارن فک میکنن بچع اسباب بازیه میخان بدن دست بچه کوچیکشون

شل کن راحت میشی

اولاش آدم همین جوریه به مرور درست میشی نگران نباش

درکت میکنم منم همینطورم طبیعیه. بخصوص نسبت به مادرشوهر

من با مادرشوهرم اینجورم دوس ندارم دست بزنه 😑
بقیه نه مشکلی ندارم

زهرا منم همینم حساس کلا به خانواده شوهرم نمیدمش باش کنار اومدن که حساسم ولی خانواده خودم چرا دست همه میدمش چون عین خودم نگهش میدارن بوسش نمیکنن دست به دستش نمیزازن و خیلی خوبه ولی علیسان ۵ دقه نمیمونه پیششون فوری بغل خودمه گریه میکنه

وای نگو توروخدا
من دلم خونه دیگه
یه خاله دارم هرشب هرشب پامیشه میاد حالا تنها هم نیست شوهرشم باهاشه ادم راحت نیست
بچم میخوابونم میاد بیدارش میکنه بد خواب میشه پسرم همش نق میزنه دیگه کلافه شدم بخدا موندم چی بگم

اما با خودم میگم چه میشه کرد؟زودتر یگذره انشالله بزرگتر بشن بسلامتی

چه جالب منم همینطوریم از وقتی میریم تا برگردیم از استرس بچه نصف جون میشم

اوناهم دوسش دارن نوه شونوحساس نباش

مامان علیسان امشب هوای سبزوار چطوره؟همسرم سبزواره

مثل من🫠