پارت 2تقریبا پنج دقیقه بعدش دیدم دکترم هی میگه بگید دکتر بیاد سریع تر اونجا داشتم میمردم از استرس یهو همه ریختن تو اتاق بالا سر بچه...نگو دقیقا همون روز دفع مدفوع کرده خورده بوده خدا بهم رحم کرده بود که زودتر سزارین شدم😭دگ انق گریه میکردم میگفتم بچمو نشونم بدین ماسک گذاشتن رو صورتم گیج شده بودم انگا تو این دنیا نبودم باز یکم ک هوشیار تر شدم دیدم جو اتاق عمل اروم شده صدا گریه بچم میومد تا دیدن هوشیارم اوردن چسبوندنش ب صورتم انگار دنیارو بهم دادن🥺
فشار ندادن شکمتون رو ؟؟؟؟
یه چیز دیگ برشی ک میدن خیلیه؟
نینی از اول میخاد مستقل زندگی کنه😂😂پستونکشو گرفته نننهههههه🥰😍😍
همون یه لحظه بیحسی میشه دردش تحمل کرد؟🫠
دکترت کی بود عزیزم؟از بیمارستان مصطفی خمینی راضی بودی از رسیدگیشون؟هزینت هم میگی چقد شد
پارت ۳
بعد دیگه اومدم تو ریکاوری چون زیاد تو اتاق عمل مونده بودم بی حسیم همون لحظه داشت میرفت و دل دردم شروع شد اومدن مسکن زدن با این حال ب بچمم شیر میدادم تقریبا چهل دقیقه بعد بردنم تو بخش درد داشتم ولی دکترم هرکاری کردم به پمپ درد رضایت نداد گفت نمیخواد هی میگم بهت مسکن بزنن شیاف بذارن ولی من تقریبا دوساعت درد شدید داشتم تا کم کم اروم شد کمتر دلم تیر میکشید🥲 ساعت 9شبم سوندو کشیدن و گفتن مایعات بخور راه برو ک دردش ی جوری بود انگار شکمت داره میوفته کنده میشه ولی ت نمیتونی کاریش کنی😂ولی فقط همون لحظه پایین اومدن از تخته بقیش راه میری اوکیه هرچی راه بری کمتر درد میکشی ک من نکردم متاسفانه😐بخیه هام جذبیه چون رعایت نکردم همش نشسته بودم دراز نکشیدم درد دارم وگرنه اونقدی نیست دردش بعد مرخص شدن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.