تجربیات و نکات بارداری و زایمان 🌺پارت11(زاچی)
توی بیمارستان چهارزیره ساییده و نبات مدام میخوردم. هل باد تو آب‌جوش انداخته بودم چایی نبات رو با اون آب درست میکردم.جیگر رو گفتم آبدار بردارن و برام بیارن. غذای بیمارستان سوپ جو و مرغ بود که دوتاش سردی بود. پس نخوردم.از قبل تو خونه گوشت تو شیشه کرده بودم اونو برام آوردن.نون زیاد نمیخوردم چون یبوست میاره و اذیت میشین.شکمم رو مدام با روغن سیاه دانه چرب میکردم و ماساژ میدادم.با روسری نخی بزرگ که تو تاپیک قبل گفته بودم. شکمم رو محکم بستم. هم یخ نکنه هم خون دفع بشه.روسری نخی میپوشیدم چون عرقم بنده و بعدا سردرد نشم.با هربار دستشویی رفتن پوشکم رو عوض میکردم. تا چند روز پوشک بچه میزاشتم چون گردش هواش بهتره و بخیه اذیت نمیشه. نوار بهداشتی پلاستیک داره اذیتتون میکنه.من تو بیمارستان فقط وقتی اومدم تو بخش با آب گرم کمر شور کردم و لباسام رو عوض کردم و کمرم رو بستم اما برای بارهای بعدی که دستشویی میرفتم اصلا خودمو میشستم چون بشدن رحم اذیت میشه. مگر اینکه پی پی کنید که اونم سعی می‌کردم رو رحمم آب نریزه و فقط باسنم رو میشستم.اینایی که میگم دونه دونش رو تجربه کردم و به این نتایج رسیدم. واااااقعا تاثیر داشت. این زاچی با اینکه کسی کمک حال نبود ولی بشدت راحت بود.تینا نکات توی بیمارستان بود. بریم برای خونه و کارایی که تو خونه میکردم برای خودم و نوزاد

۲ پاسخ

چهارزیره ترکیب چی باچیه عزیزم میخام از عطاری بگیرم

این چارزیره که عزیز میخوردی برای گرمی و زردی بچه بد نبود؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان علیرام مامان علیرام ۲ ماهگی
مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۳
با ۴سانت ساعت ۲ شب بستری شدم. وارد زایشگاه شدم و به نظرم فضای ترسناک و غریبی داشت، ماماها هم بداخلاق بودن، به خصوص که نصف شب بود. درخواست ماما همراه دادم. تا ساعت۳ که ماماهمراهم بیاد روی تخت خوابوندنم و نوار قلب گرفتن، درحالیکه میتونستم ورزش کنم. با اینکه شام نخورده بودم اما همون محتویات کم معده رو هم بالا آوردم. ماما که اومد بهم توپ داد و گفت بپر بپر کن روش و لگنت رو بچرخون، ۱۰ دقیقه انجام دادم و گفتم دستشویی دارم. گفت برو و کامل تخلیه کن و روی خودت آب گرم بگیر، ۵ دقیقه اینکارو انجام دادم و یه انقباض رو توی دستشویی رد کردم. اومدم بیرون بهم گفت حالا چرخش لگنی انجام بده، منم ماساژ کمر میدم بهت. فاصله دردام خیلی کم شده بود و وقتی میگرفت فقط کیسه آب گرم و ماساژ کمر میخواستم و اصلا نمیتونستم حرکتی بزنم. حتی تکنیک های تنفسی که تمرین کرده بودم هم نمیتونستم انجام بدم، واقعا انقباضا سخت رد میشد. دوباره حس دستشویی داشتم. رفتم ولی خبری نبود، ۱۰ دقیقه اونجا موندم و با آب گرم انقباضا رو رد کردم ولی وقتی اومدم بیرون با اینکه با حوله خودم رو خشک میکردم لرز بدی من رو گرفت، تصمیم گرفتم دیگه دستشویی نرم. با انقباض بعدی دوباره حس زور داشتم، ماما میگفت این فقط حسه، من میگفتم بخدا داره میریزه. گفت خب برو دستشویی، ولی از لرز بعدش میترسیدم...
ادامه تاپیک بعدی
مامان اهورا مامان اهورا ۴ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی
مامان حامی مامان حامی ۲ ماهگی
سلام خانوما
من تازه وقت کردم بیام از زایمانم بگم بهتون 😄
اول از همه از خدا میخوام که همتون با دل خوش و سلامتی فندقتون رو بغل بگیرید 🥹
دوم اینکه من از اول قبل از اینکه باردار بشم میگفتم فقط طبیعی میخوام زایمان کنم ولی بعد بارداری و یه سری پرسیدن تجربه ها و تحقیق تصمیم گرفتم سزارین کنم و به نظرم بهترین تصمیم بود برای من
البته که بدن هر شخص فرق داره ولی من برگردم عقب هم باز سزارین رو انتخاب می‌کنم
صبح رفتم بیمارستان و چون من بیهوشی کامل رو انتخاب کرده بودم وقتی نرفته بودم اتاق عمل برام سوند رو گذاشتن
سوند اونقدر ها هم که میگن درد نداره فقط بدیش اینه هی احساس دسشویی داری و فکر میکنی داره در میاد 😕
بعدم که رفتم اتاق عمل و بیهوشی و زایمان تو ریکاوری که به هوش اومدم درد نداشتم پسرم رو گذاشتن رو سینم که شیر بخوره و سریع رفتم بخش اونجا هم دردم در حدی نبود که اذیت بشم با اینکه پمپ درد هم نداشتم
از راه رفتن هم بگم یه مقدار سوزش داری ولی نباید بترسی و تو ذهنت بزرگش کنی چون خودت که میای از تخت پایین و میبینی اونقدر هم درد نداشت دوست داری راه بری البته که خوب فشار میاد به آدم که طبیعیه
روز مرخص شدن از بیمارستان درد بدی اومد سراغم که گریه میکردم که راه حل اون درد هم شیاف دیکلوفناک ۱۰۰
ادامه دارد ...
مامان زهراخانوم🩷 مامان زهراخانوم🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
طبق سونو آنتی 20روز مونده بود تا زایمانم
رابطه بدون جلوگیری داشتم(البته من از اول کلا جلوگیری نداشتم توی بارداری)
از ساعت 12 تا 3 کمردرد خییییلی شدیدی داشتم طوری که کمرم داشت نصف می شد
کلا توی دستشویی بودم وتند تند دفع ادرار و مدفوع کم کم داشتم
دوش آب داغ هم گرفتم و توی آب گرم نشستم تا کمی بهتر بشم
این بین تکونای بچه هم خیلی خوب بود
ولی سفت شدن شکم آنچنانی نداشتم
یکسره کمردرد بود و یه تایمایی خیلی شدید میشد
نمی‌خواستم قبول کنم که درد زایمانه
آمادگیش رو نداشتم تازه فرداش میخواستم ورزش و پیاده روی شروع کنم و برم دکتر برای مراقبت و معاینه
ولی دیگه نتونستم تحمل کنم و همسرم رو بیدار کردم و وسایلی که تقریبا آماده بود و برداشتیم و رفتیم بیمارستان
رفتم زایشگاه شرح حال گرفت گفت بخواب برای معاینه
معاینه کرد و گفت. ۳ سانتی 😶 افاسمانت. هم خوبه
حقیقتا تعجب کردم اصلا توقعش رو نداشتم
زنگ زد به دکتر و دکتر گفت بستری بشه
گفتم برم خونه یه ساعته برمی‌گردم وسایل نیاوردم
گفت برو ولی با مسئولیت خودت و سریع برگرد
برگشتیم خونه بقیه وسایلی که میخواستم رو برداشتم
عکس بارداری نگرفته بودم😑 که همونجا بین دردهام با همون حال خراب چهارتا عکس گرفتیم😂
رفتم بیمارستان بستری شدم فقط خودم بودم توی زایشگاه خیلی خوب بود
فکر میکردم معاینه ها رو تحمل میکنم ولی سخت ترین و بدترین قسمت برام معاینه ها بود
مامان مهوا مامان مهوا ۲ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
ساعت ۸:۳۰ رسیدیم بیمارستان در انقباضم کم بود و چون کیسه آبدشتی پیدا کرده بود آمپول فشار گرفتم، اینو بگم که هم مامان همراه داشتم هم از قبل درخواست بی‌دردی کرده بودم که توی این بیمارستان فقط بی‌حسی از طریق وریدی تزریق می‌شد و هم خواهرم کنارم بود که توی دردها نقاط فشاری رو برام ماساژ می‌داد که خیلی تاثیرگذار بود ماساژ لغات فشاری و تنفس، ماما همراه خیلی کار خاصی نکرد فقط تنفس‌ها رو یادآوری می‌کرد و ورزش‌ها رو ادآوری می‌کرد در واقع اصل کار خواهرم انجام داد که برام ماساژ می‌داد تا ساعت ۱۱:۳۰ که رسیدم به ۵ سانت اولین بار که معاینه شدم دو و نیم سانت بودم از هشت و نیم تا ۱۱ و نیم طول کشید که برسم به ۵ سانت از ۵ سانت سرم بی‌دردی رو برام شروع کردم خیلی بی درد هم نبود درد و انقباض بود اما قابل کنترل با تنفس بود و رفته رفته بیشترش می‌کردم که تقریباً توی ۸ سال یا ۹ سانت کلاً درآوردم بی‌حسی رو چون حالت خواب آلودگی می‌داد و دیگه مانع از انجام ورزش می‌شد، از ساعت ۸:۳۰ تا یک و نیم که از تقریباً به ۸ سانت برسم قابل تحمل بود نمره از ۱۰ تا ۵ میدم البته با این شرایطی که گفتم
مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۵ ماهگی
مامان مَهوا🌕 مامان مَهوا🌕 ۳ ماهگی
پارت۵
دیگه از اون روز تا همین یک هفته پیش شیر خشک ندادمش و هفته قبل همون شیر خشک گیگوز رو بهش دادم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد.
روز بعد هم که مرخص شدم اومدم خونه، تا روز سوم خیلی اذیت شدم و همیشه شیاف میذاشتم، برای شیردادن واقعا اذیت بودم... اما بهبودم رو کامل حس میکردم... روز ۵ ام دردام کمتر شده بود اما بازم سوزش رو داشتم...
دیگه از روز ۸ و ۹ خب بهتر شده بودم اما خوب خوب نه!
اما تونستم روز دهمم با قطار از تهران تا نیشابور بیام.
تا روز ۱۵ یا۱۶ برای بلند شدن و دراز کشیدن دردی رو حس میکردم که با احتیاط کارامو میکردم.
الان که ۲۱ روزه عمل شدم تقریبا خیلی خیلی بهتر شدم، فقط کمرم کمی درد داره و برای بلند شدن باید به پهلو برگردم و تا بتونم بلند بشم...
✅اینم ی توضیح کامل از پروسه سزارین از روز اول تا امروز✅
من با روسری شکمم رو میبندم و راضی هستم، چون گن که استفاده کردم و خیلی تنگ بود، باعث شد درد بخیه هام بیشتر بشه درصورتی که خوب شده بودم اما به خدی دردم رو زیاد کرد که مجبور شدم از شیاف استفاده کنم.
الانم نمیگم کاااملا خوب و بی درد هستم، اما خداروشکر از پس بیشتر کارای خودم و مهوا برمیام. وقتی در عرض ۲۰ روز بهبودم اینطوری پیش رفته،انشالله تا روز چهل بهتر از الانم میشم.
اگر تاپیکامو ببینید، من به حدی درد داشتم که همیشه کلافه بودم. توی خونه گریه میکردم و میگفتم من دیگه خوب نمیشم... اما خداروشکر گذشت...
مامان محمّدطاها🩵 مامان محمّدطاها🩵 ۳ ماهگی
طبق تایپیک قبلیم و نظراتتون ترجیح میدم تجربم رو کامل و با جزییات در مورد زایمان نگم...
چون کاملا موافقم با این حرف که تجربه هرکسی ممکنه متفاوت باشه
برای همین این چند روز رو بعد زایمانم براتون تعریف میکنم.
راستش من زایمانم طبیعی بود و همیشه دلیل اصلیم این بود که بعد زایمان راحت سر پا میشم و مشغول نینی داری ...
اما راستش من با کیسه آبم ترکید و بعد یه قرص زیر زبونی شیش ساعت درد کشیدم که از دوسانت به فول شدن برسم ( چهار ساعت آخر درد ها خیلی شدید بود و... ) موقع زایمان بخیه خوردم ... نمی‌دونم چند تا اما از داخل و خارج بخیه خوردم..
بعدش به خیال خودم زایمان طبیعی کردم راحت میشستم و سه روز اول شیر نداشتم برای همین تمام تلاشمو میکردم شیر بیارم توی سینه هام ( من مخالف سر سخت شیر خشک بودم💔)
از اون طرف رفته بودم خونه مادر شوهرم ( اونجوری راحت تر بودم اقوامش سریع اومدن و رفتن و من می‌گفتم برگردم خونه خودم کمتر مهمون دارم و راحت ترم و این وسط فقط تمرکزم روی نینی داریه) مهمونا که میومدن میشستم... شیر دوش استفاده میکردم یا طاها رو نگه میداشتم میشستم..
که اشتباه محض بود...


ادامه توی کامنت اول، لایک کنین بقیه هم ببینن🌹
مامان ماهلین مامان ماهلین ۴ ماهگی
تجربه زایمان ام پارت اول .
مامانا من قرار لود ۲۰ ام سزارین اختیاری بشم ولی ۱۴ ام زایمان کردم .
‌روز ۱۴ ام درد کمر شدیدی داشتم و چند روز ود به سختی راه میرفتم . من سرکلاژی بودم و بگی نگی استراحت بودم و تو بارداریم هم مشکل دیابت داشتم و هم اینکه آمپول کورتون هم برای تشکیل ریه بچه زدم.
دیگه از درد کمر ام ساعت ۱۲ اینطورا بود رفتم حموم و کمرم رو میگرفتم زیر دوش آب داغ تا آروم بشم بعد نشستم رو فرنگی و کامل دستشویی کردم بعد از درد گریه میکردم و هی آب داغ میریختم رو خودم . بعد متوجه شدم که ریز ریز ازم داره آب خارج میشه مثل دستشویی ولی نمیتونم جلوش رو بگیرم و پشت هم هم ریخته نمیشد قطعی وصلی داشت . دیگه گفتم حتما بی اختیاری ادرار گرفتم و هر بار که بلند میشدم از جام که حوله بپوشم برم بیرون میدیدم باز ازم آب میره و دوباره خودم رو میشستم . بعدچند بار شک کردم که شایدکیسه آب ام هستش . زدم تو اینترنت زده وددکه بدون بو هستش و رنگ اش کرم یا سفید هستش و اگر از جاتون بلند شین در حالت ایستاده بیشتر میریزه . دیدم ای دل غافل انگار واقعا کیسه آب ام نشتی داده و باید کاری کرد. دیگه تو اینترنت نوشته بود بعد پارگی کیسه آب ۱۲ ساعت وقت هستش و منم که اصلا ساک زایمان نبسته بودم و خونه ام هم به هم ریخته بود گفتم فرصت هستش برم خونرو جمع کنم ... دیگه به سختی راه میرفتم و وسایل رو مرتب میکردم یهو یه پیچ خوردم و منقبض میشدم رفتم دستشویی دیدم یکم ازم داره خون میاد دیگه شوهرم رو بیدار کردم گفتم موضوع جدیه و داره کم کم هی دردم میگره ....