۷ پاسخ

مسخره مون کردی خوب بقیقه رو هم بگوموندیم توخماری

خدارو شکر ... از عمل سزارین نترسیدی؟ اتاق عمل ترسناک نیس چقدر طول کشید

......

چه دروغی گفتین قبول کردن؟
منم احتیاج به دروغ گفتن دارم

بقیش ؟

خببببب😵‍💫😵‍💫😵‍💫

بقیش چیشد😶

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین مامان امیر حسین روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
رفتم یه دکتری که پول بیشتری می‌گرفت شوهرم گفت حداقل خیالمون راحته رفتم دکتر گفت نه قدت خوبه بیا معاینه کنم لگنتو تا ببینم میتونی یا نه گفتم من سزارین می‌خوام پول میدم معاینم کرد تحریکی معاینم کرد خیلییی درد داشت بعدش گفت لگنت عالیه تو میتونی زایمان طبیعی خوبی داشته باشی گفتم من از اول پروژسترون زدم نمیتونم گفت نه من از پول بدم نمیاد که ازت بگیرم بهت میگم میتونی پیاده روی کن شیافت گل مغربی بزن تا هفته دیگه میزایی منم دو روز پیاده روی کردم من همیشه بخاطر عفونت واژن ترشحات زیادی داشتم همیشه میترسیدم کیسه آب باشه روز بعد دیدم‌ترشح دارم مثل همیشه بود ولی گفتم بزار برم هم نوار قلب بچه رو چک کنن هم تست بگیرن برای احتیاط رفتم زایشگاه دست کرد معاینم کرد گفت کیسه آبت ترکیده من اصلا نه امادگیشو داشتم نه باورم میشد آخه ترشحاتم مثل همیشه بود ..واسه عصر نوبت شیو و اپیلاسیون داشتم ۳۷ هفته و۶ روزم بود دقیقا همون زمانی که اون دکتر میخواست عملم کنه از شانسم همون دکتر هم بود تو زایشگاه التماس کردم برم حموم وسایلم بیارم قبول نکردن آن اس تی گرفتن بعد نیم ساعت دیدم کل تخت خیس آب شد انگار تازه کیسه آبم ترکیده بود انگار اصلا خودشون ترکونده بودنش..‌
مامان سلما مامان سلما ۲ ماهگی
#تجربه _زایمان_طبیعی
پارت یک

سلام دوستان
من اومدم تجربه زایمانم و بزارم فقط یکم طولانیه

اول بگم که تو هفته ۲۸ که بودم جنین تو موقعیت زایمان قرار گرفته بود و دکتر گفت اگه تا یک ماه هم تو شکمت بمونه خیلی خوبه کلی شیاف و آمپول پروژسترون مصرف کردم و شکر خدا خیلی بیشتر از یک ماه موند
دوباره تو ۳۲ هفته برای چک طول سرویکس رفتم بهتر شده بود ولی مایع دور جنین یهو کاهش پیدا کرده بود از ۱۱ شده بود ۷ و دوباره دکتر احتمال زایمان زودرس داد گفت هردو روز باید برم نوار قلب
تو ۳۴ هفته رفتم مایعش بهتر شده بود وزنشم ۲۳۰۰ خوب بود خلاصه همه چی اوکی بود ولی دکترم گفت تا اتمام ۳۷ هفته باید به استراحت ادامه بدی و کار سنگین نکنی منم تا ۳۷ تموم شد شروع کردم پیاده روی
تو ۳۷ هفته و ۴ روز رفتم سونو دکتر گفت وزن بچه پایینه و رشد چشمگیری نداشته باید بری سونو داپلر اگه مشکلی داشته بدنیا بیاریش که خداروشکر مشکل خونرسانی نداشت
خلاصه دکتر گفت بیا معاینه ات کنم برای وضعیت لگنت وقتی معاینه کرد با تعجب گفت درد نداری ؟؟ گفتم نه گفت دهانه رحمت دو سانت باز شده دوباره گفت استراحت کن بچه هرچی بیشتر بمونه بهتره
من اومدم خونه و دیدم یهو افتادم سر خونریزی دوباره رفتم مطب اولش دکتر گفت بعد معاینه لکه بینی طبیعیه
من گفتم درحد پریود خونریزی دارم گفت خب بیا دوباره معاینه ات کنم
دوباره معاینه کرد گفت آره خونریزی داری ربطی هم به معاینه نداره صدای قلب نینی هم گوش داد گفت ضربانش خوبه برو خونه فردا بیا بیمارستان من خودم شیفتم تا نوار قلب بگیریم
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
پارت ۱
خب بسم الله الرحمن الرحیم بعداز یکماه تونستم الان تجربه زایمانمو بنویسم
همانطور که از زایمان طبیعی میترسیدم مجبور شدم سزارین اختیاری انجام بدم تو خرم‌آباد بیمارستان دولتی سزارین اختیاری شکم اول انجام نمیده فقط بیمارستان خصوصی ۲ آبان وفتی رفتم ناممو از دکتر بگیرم گفت ۱۴ ام باید بری واسه تشکیل پرونده که ۱۵ ام بیام عملت کنم خلاصه منم خیلی خوشحال وقتی که شد ۱۰ آبان رفتم بیمارستانی که خودش گفت اسمش شجاع بود رفتم واسه هزینه سوال بپرسم گفتن دوروزه که بیمارستان سزارین اختیاری ممنون ع شده دیگه انجام نمیدیم خیلی حالم بد شد کلی استرس داشتم
رفتم پیش دکتر نامه داد واسه یه بیمارستان دیگه
خلاصه تحمل نداشتم تا ۱۵ ام خودم تاریخ نامه رو عوض کردم زدم ۱۳ ام
وقتی ۱۳ ام رفتم واسه تشکیل پرونده گفت بعداظهر انجام میدیم خوشحال شدم که انجام میدن ولی خب بازم استرس گرفتم که نکنه بعداظهر انجام ندن خلاصه اومدم خونه خونه رو تر تمیز کردم وسایل نی نی آماده کردم یه گوشه گزاشتم گفتم بعداظهر برم تشکیل پرونده بدم بعدش بیام باخیال راحت دوش بگیرم شیو کنم
زهی خیال باطل
مامان علیسان🩵حسان مامان علیسان🩵حسان ۲ ماهگی
🌸تجربه زایمان ۲۸ هفته🌸

من از هفته ۲۲ بارداری بخاطر دیدن یه لک و سرویکس ۲۵ استراحت مطلق شدم
تو زمان استراحت مطلقیم پساری هم گذاشتم یعنی وااقعا رعایت میکردم و مطلق مطلق بودم
تا رسید به روز فاجعه، آزمایش قند .
من صبح خیلی شاد و خرم بلند شدم زنگ زدم همسرم گفت ریحانه من بندرعباسم شاید تا عصر هم نیام
منم گفتم میرم خودم آزمایشگاه. کالسکه پسرم چون توی زیر زمین بود و پله زیاد داشت نیاوردم بچمو بغل گرفتم با اسنپ رفتیم آزمایشگاه و خلاصه آزمایشمو دادم اومدم خونه .
شب که شد من رفتم سرویس و یه لخته خون اندازه دوتا انگشت دیدم
سکته رو زدم سریع رفتیم بیمارستان
اکو قلب گرفت خوب بود
گفت باید معاینه ات کنم بری زایشگاه بستری بشی تا سونو بگیریم
منم خودمو زدم به کوچه علی چپ که پساری دارم اصلا نمیذارم معاینه کنید
با هزار تا استرس برگشتیم خونه
صبحش رفتم سونو دادم گفت که سرویکست از ۲۵ شده ۲۴
میری خونه حتی واسه سرویس هم میگی لگن بگیرن برات
رفتم خونه و استراحت
دوباره دو روز بعدش من در عرض ۵ دقیقه دوتا لخته خون بزرگ دیدم

ادامه کامنتا...
مامان اهورا مامان اهورا ۳ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی
مامان نها🫧🤍 مامان نها🫧🤍 ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠
مامان روشا گلی😋 مامان روشا گلی😋 ۳ ماهگی
#پارت اول
سلام مامانا من بعد از ۲۸ روز که یه کم سر و سامان گرفتم اومدم تجربه زایمانم و بگم
با توجه به تاپیک های قبلی که به خاطر سنگ کلیه بستری بودم و مشخص شد سنگ دارم دکترم هر دردی و میچسبوند به سنگ کلیه
دکترم عظیمی نژاد بود و تو بیمارستان قدس بود اما من شرایط زایمان تو قدس و نداشتم اول بارداری گفت که بهت نامه میدم برای بیمارستان
۳۶ هفته رفتم گفت قرار دادم تموم شده میخای جای به غیر از قدس زایمان کنی برو دکتر پیدا کن
خلاصه کنیم هفته می‌گشتم تا دکتر پیدا کنم اما چون هفتم بالا بود و سزارین اجباری بود . کسی پرونده مو قبول نمی‌کرد اومدم رفتم بهداشت
دکتر بهداشت بهم نامه داد
رفتم پیش دکتر بیمارستان سینا آشتیانی. خانم دکتر صدری تا نامه رو دید قبولم کرد معاینم کردو قرار شد ۳۷ هفته برم بهم نامه بده
دوشنبه بعد که میخاستمب رم از دوشبه قبلش کمر درد شدید داشتم و شکمم سنگ بود ولی نی نی تکونای خودش و داشت
صبح زود رفتم کلینیک نوبت گرفتم تا ساعت۱۲ که سیستم باز شد
نوبت سیستمی ثبت شد . خانم دکتر اومد ده نفر جلوم بود
کم کم داشت دردم بیشتر میشد
رفتم داخل گفت احتمالا سنگت تکون خورده نامه میدم برو یه سونو گرافی بده صدای قلب بچه رو دیگه گوش نکرد خیلی درد داشتم
تک و تنها ساعت ۲ پاشدم رفتم بیمارستان سینا اشتیانی
#تحربه سزارین
مامان نیکان

🩵 مامان نیکان 🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من🥲
لطفا کسی دوس نداره نخونه که نیاد بگه اره‌چرا ترس میدی توی دل بقیه
بدن با بدن فرق میکنه برای من اینطوری بود🥲
من تا هفته ۳۶ میگفتم طبیعی میخوام یهو مادر دانش آموزم زنگ زد برام که طبیعی خوب نیست و خیلییی بده و برو سزارین😏من نمیدونم چم شده بود که بااینکه خیلیا گفته بودن برو سزارین مقاومت میکردم و راضی نشدم این خانمه که زنگ زد انگاری مثل شیطان بود و منم درجا قبول کردم😐شوهرم و مادرم خیلی گفتن نه ولی من یه ترس خیلییییی زیادی اومد توی وجودم که گفتم فقط سزارین اصلا طبیعی نمیتونم🥲
مامانم چون خودش سزارینی بود میگفت اشتباه میکنی بعد زایمان باید سرپا باشی به بچه برسی ولی سزارین نمیتونی سخته اذیت میشی🥲
من یه دنده شدم فقط گفتم سزارین
دو شب قبلش انقباض هم داشتم که حس میکردم یه چیزی از واژنم داره میاد بیرون ،شب قبل زایمان رفتم سونو که گفت بچه خیلییی اومده توی لگنت که اگه فردا سزارین داری امشب استراحت نکنی یهو درد طبیعی میگیره و بچه بدنیا میاد🥲من بااین موضوع بازم‌میگفتم سزارین☹️
خلاصه چون دکترمو عوض کرده بودم یه دکتر دیگه گفت ۱۲ باید زیر میزی بدی با کلی خواهش چون آشنامون ماماش بود راضی شد بیمه رو قبول کنه
مامان ماهلین🍼🧸 مامان ماهلین🍼🧸 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دومی
پارت ۱
من ۹ ماه بارداریمو تا ۴ ماه استراحت کردم چون جفتم پایین بود بعد اون تحرکم زیاد بود زیاد کار میکردم زیاد خم و راست میشدم خلاصه از ماه نهمم از هفته ۳۶ به بعد همش پیاده روی میکردم و اسکات اینا میرفتم تو حموم و خونه و زیاد کار میکردم و تا چند ساعت سر پابودم همه کار میکردم تا فقط بچه بیاد لگن و زایمانم راحت شه هفته ۳۷ رفتم پیش دکترم برای اولین معاینه که خیلی سخت بود چون تو نه ماه فقط پنج یا شش بار نزدیکی داشتم که اونم ماه ۵ یا ۶ بود بعد اون نداشتم اصلا چون عفونت واژن داشتم خوبم نمیشدم اصلا میترسیدم بدتر بشه برا همون نزدیکی نداشتیم.خلاصه دکترم گف لگنت خوبه و بچه هم اومده پایین سرش تو لگنته بعد این که اومدم بازم پیاده روی در حد یه ساعت یا دوساعت در روز داشتم.از ماه نهمم یه دردایی میومد و میرفت مث کمردرد و دردای شکمی مث پریودی ولی طولانی نبود هفته ۳۸ رفتم بیمارستان بهداشت فرستاد برا معاینه و ان اس تی که رفتم همه چی خوب بود و معاینه شدم خیلی وحشتناک بود انقد جیغ و داد زدم ماما گفتش دهانه رحمم نیم سانت بازه و گف که عفونت دارم و زیاده گفتم که میدونم و دکترم قرص داده که میخورم.بعد توصیه های بابا ایمنی رو داد دوباره برگشتم خونه😂
مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۲ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم