۴ پاسخ

دخترمن همه چی تو دهنش میکنه میبرمش گفتار درمانی

وای برعکس ما آخرش شوهرم با شاهان بحثش شد و رفت

سلام خانمی هنوزم مشهدی ؟

منم پسرم فقط پتو خودش رو میخوره دیگه هیچی ،یعنی از همینه؟؟

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
بازم بریم سراغ یه مطلب مهم
کسی هست بچه‌اش موقعیکه یه مکان یا فضای جدید بخواد بره
مخالفت یا سر و صدا و یا ناراحتی از خودش نشون بده؟!
باوجود اون مسئله مهم که توی دو تا موضوع قبلی گفته بودیم
🔓آمادگی دادن به کودک برای جایی رفتن🔓

وقتی ناراحت و قشقرق به پا میکنه، با وجود آمادگی دادن و همدلی کردن باهاش و صبوری در مقابل رفتارش

میتونی خیلی منطقی بهش بگی ما ساعت ۴ نوبت دکتر داریم و باید بریم هیچ راهی برای نرفتنش نیست اما بعد از دکتر میتونیم یه کاری انجام بدیم که خوشحالمون کنه میتونی تو این قسمت بهم پیشنهاد بدی، مثلا بریم پارک خوش بگذرونیم چون بچه‌ای که تلاش میکنه همراهی کنه با مادر و پدرش برای بهتر شدن حالش میتونه پیشنهاد هم بده.( خونه کساییکه دوست داره،بستنی،خرید وسیله بازی) نه به عنوان جایزه به عنوان پیشنهاد و راه حلی برای آرامشش که بهش میگن فعالیتی خوش آیند
و بهش بگید که شجاعت داشتی با اینکه میترسید و ما بهت افتخار میکنیم
و این میشه انجام فعالیت ناخوش آیند در کنار فعالیتی خوش آیند
که یک بازدهیه مثبت داره.
مامان نینی مامان نینی ۳ سالگی
بعضی از آدما خیلی بیشعورن
من پسر اولم ۳ سالشه خودم ذخیره تخمکم کم بود و صلاحدید پزشک و تصمیم بین خودم و همسرم باردار شدم که الان یه ماهه زایمان کردم
از روزی که متوچه شدیم بچه دومم هم پسره دیگه حرف و حدیثی نمونده که رو دلم نذاشته باشن
خدا میدونه چیکار باهام کردن جالب اینجاست که همه حرفا هم از سمت خونواده همسرم بوده
مادربزرگ همسرم علنا بهم گفت به چه دردت میخوره؟ حالا باز اگه دختر بود یه چیزی پسر به درد نمیخوره
در صورتی که من و همسرمم فقط گفتیم خدایا سالم بده
مسلما ماهم اگر دومی دختر میشد از لینکه هر دو جنسیت رو خدا بهمون داده بود خوشحال تر بودیم ولی الانم چیزی از عشقمون به بچمون کم نمیشه
امروز کسی اومد منزل ما که به محض رسیدن گفت بعرس رو برو تعیین جنسیت بلکه دختر بشه دخترا بهترن
مادرشوهرمم گفت اره باید بره چند سال دیگه
اخه به شما چه ربطی داره مگه تاثیری تو زندگیتون داره؟
مگه بچه ها برده دست ما هستن؟
من خالم ۳ تا پسر داره
بخدا پسراش از منی که دختر هستم بیشتر به درد مامانشون میخورن
بخدا هیببچ فرقی نیست اینقدر دل مامانا رو نشکنید
حالا اگه من دوتا دختر هم داشتم همین داستان بوداااا
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
منو همسرم ارتباطمون با آدمها خیلی زیاده
از لحاظ کاری، ورزشی، فعالیتهای جانبی
ارتباط با همجور قشری رو داریم
از اونجاییکه پسرم باهامون در تمامی برنامه‌ها حضور داره مثله همایش‌ها و جلسات کاری منو پدرش، باشگاه و …
برخوردش طوری شده که اول به ما نگاه میکنه و بعد انجام میدا
و بعد میره سراغ بازیاش

اما از اول کلماتی مثل عمو و خاله و دایی و … رو فقط و فقط مخصوص آدمهای نزدیک و فامیل درجه یک و دو گذاشتیم
و بقیه رو به خانوم فلانی و آقای فلانی میگفتیم

الان برای پسرم خیلی راحت شده صدا زدن اسمها و اینکه به همه میگه شما
دست دادن رو دو سه روز شروع کرده اگر ما دست بدیم
ما اصلاً کلمه تو رو نمیگیم همیشه شماست، و این خودش نشونه احترامه (البته منو همسرم با دوستان صمیمی و خواهر و برادرمون تو میگیم)
و وقتی بزرگترها میشنوند که راد اینجوری صحبت میکنه اونها هم محترم صحبت میکنند با بچه ( بعضیا دیدید که شوخیهایی از دید خودشون بامزه میکنند تا با بچه ارتباط بگیرند)
و از طرفی قبل از بچه دار شدنمون نگرانیهایی از طرف دوستاتموپ میشنیدم که بچه‌هاشون با غریبه‌ها ارتباط صمیمی داشتن و یا نه گفتن براشون سخته
و
این جریان ترس از ارتباط با آدمهای غریبه و مخصوصا سمّی باعث شد از وقتیکه بچه‌دار شدیم حد و مرز در صحبت کردن رو بزاریم

شماها چه نوع آموزشی دادید؟! تو این زمینه؟!
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
ما پریروز خانه بازی بودیم
هنوز تو شوکم، امیدوارم خدا بهمون عقل درست حسابی بده تا در امان باشیم
منو پسرم داشتیم بازی میکردیم که یک گروه ۵ نفره مادر با بچه‌های یک و نیم ساله و دوساله تشریف آوردن که ای کاش تشریف نمیاوردن🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

یکیشون با همسرش اومده بود که در واقع مثل خواجه حرمسرا بود

جریان از اینجا شروع شد که منو راد تو اتاق ماسه بازی بودیم که این زن و شوهر با بچه‌شون اومدن و بچه رو گذاشتن داخل ماسه‌ها و منم سرگرم بازی و فیلم گرفتن از پسرم که یه لحظه سرمو بالا گرفتم که دیدم این زوج دارن همو بصورت عجیبی ماساژ میدن😂🫣
خیلی انتحاری بچمو زدم زیر بغلمو بردم یه اتاق دیگه
اونجا داشتیم بازی میکردیم که یکی از مامانا ازم پرسید اینجا محیطش خوبه؟
براش توضیح دادم که خانه‌های بازی اطراف این امکاناتو نداره بعد پرسید شما همیشه میاین اینجا که یهو اون آقا اومد بعد نمیدونم چرا به این خانومه گفتم همسرتون کارتون داره
که بعد از صحبتهاشون و مکالمه بسیار بسیار عجیبشون و رفتن یارو، خانومه خندیدو گفت نننننه دوست پسرمه🫢🫣
خلاصه
دوباره بچمو زدم زیر بغلمو رفتم تویه اتاق دیگه که تنها باشیم

هنوز چند دقیقه نگذشته بود که آقاهه اومد داخل اتاق، می‌خواست سر حرفو باز کنه که من پاشدم یجورایی هم عصبانی و هم وحشت زده بودم تو این محیط!!! ماله بچه‌هاست!!!
رفتم کتری برقی رو برداشتم به پسرم گفتم دکمه‌اشو بزنی صدای آب جوش میده
که زل زده بود بهمون، سلام کرد گفت میتونم وقتتونو بگیرم، گفتم نه
مامان فاطمه زهرا 😍 مامان فاطمه زهرا 😍 ۳ سالگی
سلام سلام با تجربه پوشک گرفتن…
اینجا مینویسم شاید به یک مامان کمک کنه…
من از دو سال و نیمگی دخترم(اینم‌ بگم دختر من خیلی زود حرف افتاد و طبق گفته مربی کلاسش از سن و سالش در مهارت ارتباطی همیشه کمی جلو تر بود اما شبا پوشکش خیس بود پس فهمیدم آماده آماده نیست) …منم فقط در محیط توالت میشستمش که با محیط دستشویی آشنا بشه؛ بهش میگفتم جیش داری موقع شستشو و غالبا میگفت نه؛ گاهی میگفت بله و جیش میکرد… هر موقع جیش میکرد میگفتم پس پوشک نپوشیم و میگفتم جیش داشتی بگو پوشک کنم ( تا بدون استرس با پدیده بدون پوشک بودن آشنا بشه) … هر موقع پی پی داخل پوشک میکرد داخل سرویس که میشستم بهش پی پی رو نشون میدادم و میگفتم خب جای این پی پی داخل توالته بره پیش دوستاش… بعدم میگفتم قربون پی پی کردنت برم؛ من عاشق شستن شما هستم( که بدونه کار بدی نیست و نترسه) خلاصه فردای سه سالگی وقتی اولین پی پی رو کرد بردم سرویس؛ بعد گفتم پوشک نمیکنم جیش داشتی بگو بیایم… دخترم بعد یک ساعت گفت اومدیم اما گفت جیشم نمیاد؛ گفتم ببین( خودم با لباس ایستادم روی دستشویی، و گفتم پشتت رو بکن من رو نبینی، نشستم و آب باز کردم گفتم خب بای بای جیش) دخترم گفت نوبت منه؛ نشست و جیش کرد… و دیگه همه رو گفت … پی پی رو هم خیلی راحت همون روز کرد اونجا … الان بیشتر از ۷ روزه گرفتم… و نه مشکل یبوست پیدا کرد نه خونه رو کثیف کرد… دو سه بار یه دو قطره جیشش رفت اونم بعد چای خوردن اما خودش سریع گفت جیشم یه ذره رفت سریع رفت سرویس و بقیه رو اونجا کرد. خونه هم اصلا کثیف نشد چون شورت آموزشی پاش بود… این چند روز مهمونی هم بردمش اصلا مشکلی نداشت… در مورد شب هم میگم چه کردم 😊 امیدوارم براتون مفید باشه …
مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی
سلام دوستان.
پسرم ۳سالشه.
دیشب گلاب به روتون یک عااالمه بالا آورد. حالا با اینکه این همه بالا آورده ، دیشب قبل خواب می‌گفت دلم درد می‌کنه. هی با گریه بیدار میشه و میگه دلم دلم.
میگم که بنظرتون چیکار کنم؟ چی بهش بدم؟

چون ۲روزی هست که گهگاهی میگه دلم درد می‌کنه لیست غذاهایی که طی دیروز خورده رو میگم برای شما هم تجربه بشه👇

صبح جمعه صبحانه رو چند لقمه نون ساندویچی بهش دادم با حلوا ارده (چون نون تازه نداشتیم)
قبل از ناهار هندوانه خورد (برای اولین بار امسال)
ناهار خونه مامانم زرشک پلو با مرغ بود، که اونجا هم برنج کم خورد ، بیشتر ته دیگ خورد.
شام : از همون برنج ها ناهار گرم کردم بخوره ، دیدم خیلی کم خورد رفتم براش تخم مرغ نیمرو کردم، با نون ساندویچی و بخاطر سس چند لقمه خورد. دوغ هم زیاد خورد هم وسط غذا ، هم آخرش.

بعد دیشب از صبح تا شب شکمش هم کار نکرد.

این روزها پارک هم زیاد رفته، ممکنه دست کثیف تو دهنش کرده باشه. نکنه ویروس گرفته باشه؟

حالا من میگم دیشب که اون همه بالا آورده ، چرا دلدردش خوب نشده ؟ چی بهش بدم امروز؟
(به جز آب جوش نبات و عرق نعناع.
ناهار هم برم یک ماش پلو ساده براش بذارم.)