تجربه سزارین ۲
بلاخره هرجوری شد خودمو به ۴ ام رسوندم واقعا استرس داشتم اصلا دل تو دلم‌نبود از طرفی مخالفت شدید مادرم و شوهرم به زایمان سزارین از طرفی منی ک تاحالا اتاق عمل ندیدم و بسیار تحمل دردم پایین برای همین نرفتم طبیعی فوبیا شو داشتم
شام سوپ خوردم ۸ ساعت باید ناشتا باشی بیمارستان شب قبل زنگ زد ک ساعت ۵ صبح بیمارستان باشید من وسایلارو جمع کردم و رفتیم شام خونه مادرم و اونجا خوابیدم ساعت ۴ صبح با شوهرم و مادرم راهی بیمارستان شدیم نگم ک داشتم از بغض میترکیدم ولی اشکم و نمیزاشتم بیاد رسیدم کلی علاف شدیم دیدم ک خیلیا دیگ ام برای سزارین اومدن بلاخره پذیرش انجام شد پرستار اومد گفت بیا بریم
ادامه ..... بعدی

۲ پاسخ

اون یکی پارتم بزار عزیزم مننظریم🤭

خببب🥹

مقالات مرتبط

زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | تغذیه مناسب
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر

سوال های مرتبط

مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۲ ماهگی
تجربه سزارین ☺️
اول بگم که من مثه سگ از زایمان میترسیدم چه طبیعی چه سزارین 😁
ولی خب انتخابم سزارین بود . دکترم به من گفته بود که از شب‌قبل‌ناشتا باشم و صبح ساعت ۶ صبح بیمارستان باش . ما هم ساعت ۹ شب‌جوجه خوردیم که هم سیر باشم قشنگ گشنم نشه هم این ک زود بخوابیم . از ۱۰ شب تصمیم گرفتیم بخوابیم ولی از ترس و استرس و هیجان خوابم نمیبرد تا ساعت دو صبح 🥲 ساعت پنج پاشدیم حاضر شدیم . از زیر قران رد شدیم . اخرین عکسارو گرفتیم و رفتیم دنبال مامانم و خواهر شوهرم و حرکت کردیم به سمت بیمارستان . من از ترس و استرس نفس تنگی گرفته بودم😐بالاخره رسیدیم بیمارستان و همراهام و نزاشتن بیاد بالا و فقط همسرم اومد . رفتیم بالا پذیرش شدیم و بهم لباس دادن که عوض کنم .
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
تجربه سزارین ۳
با مادرم و پرستار رفتیم بخش بستری بهم لباس دادن و اتاقم و نشون دادن گفتم کلا لخت بشو این لباس بپون دراز بکش تا دکتر صدا بزنه بریم من انجام دادم و دراز کشیدم خودم درخواست داشتم ک سوند بعد بی حسی بزارن ولی بیمارستان من‌کلا خودشونم سوند بعد بی حسی میزدن اومدن انژیوکت زدن و ازمایش گرفتم‌مشخصات یک ساعت کشید تا دکتر اسمم و صدا بزنه بلاخره مرستار با ویلچر اومد گفت بشین بریم وااای نگن ک وقتی مادرم و شوهرم و جلو در دیدم شوهرم گفت نترس ترکیدم همونجا پرستار گفت گریه نکن برای خودت بدتر اینطوری رفتیم توی یه اتاق سرم وصل کردم چنتا مریض و هی اما ا میکردم و اونجا میخوابیدن بعد هی صدا میزدن به نوبت میبردن وارد اتاق عمل میشدیم
ادانه تاپیک بعد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 ۱ ماهگی
#نجربه سزارین پارت اول

سلام بچها امیدوارم حالتون عالی باشه
خب من قرار بود یکشنبه ۱۸خرداد ساعت ۸ صبح بیمارستان باشم که از ساعت ۴صبح از استرس بیدارشدمو خواب نرفتم دیگه نشسته بودم سوره حضرت مریم خوندم و دوش گرفتم تا بلاخره ساعت ۸ شد رفتیم بیمارستان و ساعت ۸:۳۰ منو بردن اتاق عمل تا اون موقع خیلی استرس داشتم ولی همینکه اومدن ببرنم اتاق عمل یه دفعه استرسم رفت واقعا نمی‌دونم چی شد که حالم خوب شد بعد که رفتیم اونجا منتظر شدم تا دکترم بیاد و ساعت ۹ اومد بعد دکتر بیهوشی اومد آمپول بزنه تو کرم اینقدر بزرگ بود امپولش که نگم ولی وقتی زد من اصلا هییییچی حس نکرد گفت تموم شد من با تعجبم پرسیدم زدین؟؟؟ واقعا عالی زد حتی یه ذره سوزش هم احساس نکردم بعد اومدن سوند رو توی بی حسی بهم وصل کردن که هیچی باز متوجه نشدم
۱۰ دقیقه بعد دیدم صدای بچه کوچولوم داره میاد اینقدر ذوق داشتم اینقدر برام شیرین بود اون لحظه که نگمممم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۱ ماهگی
پارت 1
#زایمان طبیعی
39هفته و 3روز درد شدید کمر داشتم قبلنا هم داشتم ولی این روز شدید بود با مادرم و همسرم راهی بیمارستان شدم ماینه شدم یک سانت بود ساعت 7شب بود گفت برو پیاده روی کن تا شاعت ده بعد بیا منم رفتم خونه بعد از اونجا رفتم پیاده روی تا ساعت 1 دردم کلا گم شد درد نداشتم
دیگه گفتم چرا الکی برم بیمارستان😐😂رفتم گرفتم خابیدم🤣🤣تا که ساعت پنج صبح شد تو خاب بودم دیدم یهو دردم گرفت اونم رو پنج دقیقه بگیر ول کن بگیر ول کن احساس ادرار داشتم میرفتم دسشویی ادرار نمیومد😐😐😐😐تا که مادرم از رفت امد من ب دسشویی بیدار شد اومد گفت چطوری گفتم هر پنج دقیقه دردم میگیره ول میکنه گفت سری بریم بیمارستان تا بیمارستان 2ساعت راه بود😐😂
سر راه یک بیمارستان دیگه بود رفتیم گفت درد زایمان نیست😐😐
منو میگی کلی فوشش دادم ک گفت درد نیست راهی زاهدان شدیم اون بیمارستان ک میخاستم برم همونجا بود ساعت 7نیم رسیدیم زاهدان گفتم منو ببرین خونه خودم ک زاهدان بود گفتم میخام پیاده روی کنم با همون حال و درد پنج دقیقه ای🤣😂🤣😂
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت ۱
سلام قشنگا از اولش براتون بگم دکتر بهم نوبت عمل داد برای ۳ خرداد شنبه بود گفت ۶ صبح بیمارستان باش دوستم چون قبلا همونجا زایمان کرده بود گفت زودتر بری زودترم نوبتت میشه واسه همین من گفتم زودتر میرم بیمارستان ک روز قبلش باز زنگ زدن ک ۴ ونیم صبح بیمارستان باش و فیلم بردار اتاق عمل هم زنگ زد هماهنگ کردم ک حتما فیلمبرداری اتاق عملو میخوام دیگه تصمیم بر این شد ساعت ۳ونیم صبح حرکت کردیم سمت بیمارستان ساعت ۴ نشده بود رسیدیم و رفتیم برای تشکیل پرونده کارا انجام شد دیدم نفر بعدی واسه سزارین هم اومد برای تشکیل پرونده دیگه رفتم بلوک زایمان برای آماده شدن زیاد استرس نداشتم وقتی استرسم بیشتر شد ک قبول نکردن سوند رو تو اتاق عمل موقع بی حسی بزنن و تو بلوک زایمان برام زدن دردش قابل تحمل بود ولی ی حس بدی داره من اونو ک بهم زدن فشارم از ۹ رفت رو ۱۳ برای اولین بار و چندتا حس بد باهم داشتم احساس میکردم تکرر ادرار گرفتم😅و چندبار با همون سوند رفتم دستشویی ولی خب یکم بگذره بهش عادت میکنی و بعد عملم ک سری چیزی متوجه نمیشی خلاصه لباسامو پوشوندن سوند زدن فشارم و گرفتن دکتر بیهوشی اومد حالمو چک کرد و چندتا سرم زدن و نوار قلب گرفتن ازم و ساعت تقریبا ۶ بود ک رفتیم به سمت اتاق عمل
بقیه اش پارت بعد😀🥰
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
تجربه سزارین اختیاری ۱
اول از همه بگم که من هفته اخر بارداری به شدت استرس کشیدم به دلیل اینکه تاریخ سزارین دکتر بهم ۲۸ استفند دادم منو شوهرم خیلی ناراجت بودیم ک بخاطر دو روز بچمون یه سال فرقش میشه به دکترم گفتم میشه یکم بیام گفت من نیستم تا ۴ فروردین دیگ نگم ک چقدر گریه کردم از طرفی دو دل بودم از طرفی ام میترسیدم ک دکترم نباشه
دکترم گفت یا ۲۸ تا ۴ ام گفت اگر دردت گرفت زودتر نگران نباش دکتر جایگذین خودم هست شیاف هم تا روز اخر بزار استراحت کن ایشالله همون ۴ ام‌میشه من کلی استرس کشیدم ک نکنه زودتر دردم بگیره با هر علامت کوچیکی میرفتم چک میکردم خودمو اخه ۴ ام ۳۹ هفته میشدم و دیگ نزدیک زایمان طبیعی میشد
ادامه تاپیک بعد
مامان 👶🏻بلوط🤩 مامان 👶🏻بلوط🤩 ۱ ماهگی
پارت دو زایمان طبیعی من
بد مادرم اومد کمرم درد میکرد با شکمم درد میکرد ول میکرد موقع در. ب مادرم میگفتم کمرم مو سفت بگیر با دوتا دستت اونم می‌گرفت خلاصه من با مادرم اصلن نخوابیدیم،تا صبح بیدار بودیم چون درد داشتم
همسرمم ماشالا خواب😅😅😮‍💨
صبح دیگه کم کم آماده شدیم ک بریم بیمارستان
خلاصه رفتیم بیمارستان
منو معاینه کرد گفت چهار سانتی دهانه رحمتم،خوبه نرمه پاشو قدم بزن داخل سالن خلاصه قدم میزدم همراهش درد زیاد هم داشتم نگم براتون خیلی درد
بیا پارت بعدی
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۱ ماهگی
شام قبل سزارین چی بخوریم؟
چون گفته بهم ساعت ۶ صبح ناشتا بیمارستان باش
شام ۸ اینا بخورم خوبه ؟
چی بخورم؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پریا مامان پریا ۳ ماهگی
تجربه ام از زایمان تو بیمارستان اردیبهشت دکتر هادی باقری

یه روز قبل از عمل بهت میگن ک بیا بیمارستان کارهای عمل و انجام بده مثله ازمایش خون، تشکیل پرونده نوار قلب و....
روز عمل صبح زود رفتم بیمارستان گفت برو پک لباس بگیر و بیا رفتم پک گرفتم و سریع صدای قلب بچه رو گوش داد و با کمک همراه لباس عمل و پوشیدم
استرس داشتم خیلی من هیچوقت اتاق عمل نرفته بودم
تجربه نداشتم
خلاصه ایما رو انجام دادم و ب همراه پرستار ک منو ب اتاق برد
اونجا اول پرونده تو چک میکنن و بعد میری برا عمل
یه حس گنگی داشتم هم ترس هم ذوق ک بلاخره بعد از چندین ماه انتظار دخترمو میدیدم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
خانومایی ک سزارین شدین شب قبل زایمان شام باید سبک بخوریم؟
و چن ساعت ناشتا باشیم؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان برفک👼🏻 مامان برفک👼🏻 ۲ ماهگی
پارت یک تجربه زایمان سزارین


خب خانوما بگم بهتون که من سر اینکه آب دور جنین کم شد هفته های آخر دیگ سزارین اجباری شدم یعنی طبیعی نشد بعد دوم اینکه بیمارستان ابن سینا بخش ipd زایمان کردم که از بخش و بیمارستان فوق العاده راضی بودم رسیدگی عالی پرسنل فوق العاده تمیزی صد از همه لحاظ عالی بود بلوک زایمان رو نمیدونم ولی
من ساعت ۷ صبح عمل داشتم قرار بود ۵ بیمارستان باشم که دیر شد ۶ اونجا بودم تا کارامو انجام بدن منو ببرن عمل شد ۷:۱۵ که وارد اتاق عمل شدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۲ ماهگی
تاریخ من ۳۱ فروردین بود ، من ۲۹ م ترشح و .. داشتم، ک تست امینوشور دادم منفی یود خلاصه ۳۱ م رفتم برای سزارین ، اونجا ماما بهم گفت هر یک روز دیرتر برداری بهتر و خلاصه منو پشیمون کردم، تاریخ من شد ۲،اردیبهشت، شب قبلش ترشحات خونی داشتم فقط دعا میکردم تا صبح دردم نگیره ولی متاسفانه ساعت سه و نیم صبح دردم شدید شد و رفتم بستری نگه داشتن تا ۷ صب ک دکتر اومد و تا اینجا من کلی اذیت شدم، گفتم کاش همون ۳۱ م برمیداشتم، رفتم اتاق عمل ساعت ۷
مامان رستا خانم💜 مامان رستا خانم💜 ۳ ماهگی
سزارین ۱
تا ۱/۱۶ زایمان من طبیعی بود آخرین سونوگرافی که رفتم وزن دخترم بالای ۴ شده بود و دکترم گفت با این اوضاع طبیعی نمی‌تونیم و باید سزارین بشی ...گفت دو روز دیگه بیا بهت نامه بستری بدم برای ۱۹ ام عصر بری بیمارستان.از یه طرف خوشحال بودم که دیگه نمی‌خواد منتظر بمونم تا طبیعی دردم بگیره از یه طرف استرس داشتم چون خودمو برای زایمان طبیعی آماده کرده بودم... دوشنبه رفتم دکتر بهم نامه داد گفت فقط ساعتشو تا شب منشی بهت میگه که بری بیمارستان ...شب یه غذای سبک خوردم و خوابیدم باید از هشت صبح دیگه تقریباً ناشتا بودم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رایان👼🏻✨ مامان رایان👼🏻✨ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
بالاخره بعد از چند روز یخورده بهترم گفتم بیام منم از تجربه خودم براتون بذارم شاید بدزدتون بخوره🥰
از اونجایی ک یروز قبلش رفتیم همه کارای بیمارستان رو انجام دادیم دیگه برگشتیم خونه و صبح ساعت پنج ونیم راهی شدیم به سمت بیمارستان چون باید شیش اونجا میبودیم
دیگه رفتیم اتاقم تحویل گرفتیم لباس رو عوض کردیم و رفتیم به سمت اتاق عمل🥲
اونجا تو ی اتاق با چند نفر نشسته بودم منتظر بودم دکتر بیاد دیگه اونجا پرسیدن بیهوشی میخای یا بی حسی از پرستار پرسیدم کدومش بهتره گفت بی حسی ک خیلی بهتره تاثیری رو بچه نداره خودتم بچه رو میبینی و دیر تر درد میاد سراغت دیگ منم بی حسی رو انتخاب کردم ساعت هفت ونیم بود ک دکتر اومد و منو بردن تو اتاق ..تمام بدنم از ترس عرق می‌کرد خیس خیس شده بودم خیلی استرس داشتم پرستاری ک اونجا بود گف لباستو در بیار و برو رو تخت
من کلا خودم ی آدم کلا بشدت استرسیم میترسیدم فشارم بره بالا🤦🏻‍♀️
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان گلاره چاوم مامان گلاره چاوم ۱ ماهگی
هرینه زایمان سزارین اختیاری در بیمارستان مادر
قبل از هزینه ها اینو بگم بیمارستان مادر خوب هست اما اونی نبود ک مد نظرم بود و فقط چون دکترم اینجا میشست یه جورایی مجبوری رفتم
دکترم منو ارجاع داد ب روانپزشک برای نامه فوبیا ک 500 تومن هزینه ویزیت بود، بعدش باید تو کلاس های امادگی بیمارستان حتما شرکت میکردی و مدرکش میگرفتی ک 2ملیون هم اونجا پرداخت کردم
من دیگه کمیسیون نرفتم دکترم گفت خودم هماهنگ میکنم با کمیسیون بیمارستان، زیر میزی دکترم هم 20 ملیون گرفت
من شنبه صبح با مدارکی ک داشتم و نامه سزارین رفتم بیمارستان مادر که چون نامه کمیسیون نداشتم ب جای ساعت 7 ساعت 9بستری شدم.(تا به دکترم زنگ زدن و دکترم با کمیسیون هماهنگ کرد طول کشید)
ساعت 12 ظهر عمل شدم و 1 شب بیمارستان موندم که اتاق خصوصی نگرفتم و خیلیم پشیمونم چون اتاقاش کوچیکه و 3تخته اگه شانس شما هر 3تا تخت پر باشه واقعا کلافه میشی
بیمه تامین اجتماعی به خاطر فوبیا فقط 20 درصد از هزینه هام تایید کرد اما بیمه تکمیلیم همه هزینه هام تایید کرد و کل پرداختی ما به بیمارستان 8نیم ملیون شد که 1نیم هم دارو خریدیم درکل شد 10 ملیون
کل هزینه من برای زایمان سزارین اختیاری با زیرمیزی دکتر و بیمارستان و هزینه های اضافی کنارش شد 32500
امیدوارم کمکی باشه برای کسایی ک میخوان سزارین بشن
چون من قبل از اینکه خودم سزارین بشم خیلی از هزینش میترسیدم چون همه میگفتن کله هزینه ها ازاد حساب میشه و سر از 60،70 ملیون در میاد
انشاالله هرکی هر مدلی دوس داره زایمان کنه و خاطره خوبی براش بمونه❤
مشاهده ۴ پاسخ دیگر