۱۷ پاسخ

به نظر منم درست میگن دوستان نبایدمیگفتی دوستت اشتباه میگه،بایدمیگفتی درسته،وبراش توضیح می‌دادی که بایداول ازدواج صورت بگیره دختروپسربایدبه هم محرم بشن تاخدابهشون بچه سالم وصالح بده،درکت میکنم خودم هم یه دختر۱۲,ساله دارم که ذهنش پرازسواله خیلی هاش ومن جواب میدم خیلیاکه نمیتونم میگم اینابایدازمشاورمدرسه تون بپرسی،بعدبه مشاور مدرسه پیام میدم وجریان و بهش میگم وازش میخام که راهنماییش کنه

وااااااای

اشتباه کردی گفتی نه...چون کنجکاو ترمیشه تواین موضوع

خیلی سخته
منم دخترم دارم الان ک خوندم تاپیکتو حالم بد شد واقعا
پیش خودم گفتم اگه یه روزی ازم همچین سوالی بپرسه چی باید جوابشو بدم ....
بنظرم سربسته یه چیزایی رو بهش توضیح بده و دیگه بهش بگو که خودت بزرگ میشی کم کم بهت میگم یا میفهمی ولی الان ذهن خوشگلتو برای چیزای مهمتر درگیر کن و به این چیزا اهمیت نده

طبیعیه هول بشی اما ۱۱سال الان رو با فدیم مقایسه نکن کافیه دخترت ی سرچ ساده بکنه تا متوجه بشه چی ب چیه

اگر در اون لحظه نمیدونستی چی بگی بهتر بود میکفتی مامان الان تایم مناسبی نیس بذار شب کامل باهات خرف میزنم
بعد بهش میگفتی خب تو اینو شنیدی خودت چی فک میکنی؟ خودت چی میدونی؟

بعدم میگفتی این نوعی ارتباط بین پدر مادر هاست و خصوصیه اما همه دارن و بزرگتر بشه کاملا متوجه میشه الان در همین حد بدونه کافیه و اگر سوال دگیه ای هم داره میتونه ازت بپرسه

و در اخر دیگه کم کم باید براش توضیح بدی چون هنکلاسیش چشم و گوشش رو باز کرده و بهتره روابط ناسالم رو بدونه

عزیزم بچه های الان خیلی فرق دارن با زمان ما.
من خودم معلم ابتداییم و میبینم بچه ها چقدر اطلاعاتشون زیاده دراین مورد، شما هم نباید میگفتی دوستت اشتباه گفته،اینطوری دچار دوگانگی میشه و بیشتر میره دنبالش

حتما از یه مشاوره کودک و نوجوان کمک بگیر ما هم مثل تو هستیم

وای منم دخترم ۱۱ سالشه استرس گرفتم اگه چیزی بگه چی بهش بگم کاش با مشاور حرف بزنی و بگی چی باید بگیم در این مواقع

اوووف استرس گرفتم 😫😫

بنظرم یه جوری‌ راهنمایش کن اخه اینطوری باز کنجکاوی میکنه🥺
خیلی بد شد زمونه😣

خاک برسراون دختر(دوست دخترتون) که چشم وگوشش بازه بخاطرپدرومادربی مسئولیتش چشم وگوش دخترشماروهم بازکرده دخترمنم یه همکلاسی داره براش ازسکس گفته بوددخترمن10سالشه اومده میگه مامان سکس یعنی چی؟ دیگه گفتمش حق نداره بااون دخترحرفبزنه🤐😤🤦🏻‍♀️

حرفم نمیاد🫠😐

نه عزیزم این کارو نکن خواه ناخواه دخترت مثل خودمون از مدرسه می‌فهمه همین که اومده از خودت پرسیده خیلی خوبه بزار بیاد سوالای اینجوریشو از خودت بپرسه اگه نمیدونی چجوری براش توضیح بدی برو از مشاور بپرس ولی نگو دوستت اشتباه گفته

ای بابا بعضی بچها خیلی کنجکاون حالا دوستش چجوری اینو فهمیده .واای بمیرم میفهممت خیلی ناراحت شدی درک میکنم ..من هم رو این چیزا خیلی حساسم حالا ب خانم معلمشون بگه با دوستش صحبت کنه

وای الانکه گفتی منم حس بدی گرفتم😢😢

خوب برو ب مادر دوستش بگو

چه بگم خواهر لعنت به گوشیا چشم گوش همه رو باز کرده

سوال های مرتبط

مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 ۱ سالگی
سلام دوستان عزیزم
‌دیشب که باپسرک پنج سالم صحبت میکردیم گفت مامان تو هیچوقت پیر نشو من دوست دارم دوس ندارم پیربشی🥺🥺گفتم خب عزیزدلم همه یه روزی پیر میشن من پیر بشم شما بزرگ میشی 😍😍بعد گفت آدما پیر میشن بعد چی میشه گفتم هیچی یه روزی خدای مهربون میگه دلم تنگ شده واستون بیاین پیشم ومیرن پیش خدا همونطوری که باباجون من رفته(البته پیرنبود💔💔💔).گفت نه پیرنشو گفتم باشه بعد شروع کرد گریه کردن نیم ساعت گریه میکرد وهرکاری میکردم آروم نمیشد ومیگفت تو میری پیش خدا🥺🥺🥺گفتم نه عشق مامان گفت چرا خود یه روزی میگه بیا پیشم وگریه میکرد😭😭بعد نیم ساعت باکلی قول که نه من نمیرم واینا آروم شد وبعدم شام خوردیم خوابید ولی از نصف شب تب کرد بمیرم براش🥺🥺🥺
‌من همیشه دوست داشتم پیرنشم نهایت در میانسالی نباشم ولی بعدمادرشدنم همش میگم خب بچه هام چی🥺🥺
‌چقدر سخته مادرشدن.چقدر سخته کوچولویی مادرش رو ازدست بده پسر من فقط بخاطر یه فکر اینقدر گریه کرد💔💔💔😞😞😞😞
مامان ایلهان مامان مامان ایلهان مامان ۱ سالگی
سلام عزیزان خوبین
الهی بمیرم برای پسرم چه عذابی رو تحمل می‌کرد و من نمیدونستم ایلهان من خوب شده بود مرخص شد از بیمارستان ولی سرفه می‌کرد بردم دکتر دارو داد گذشت تا روز دوشنبه خیلی بی حال بود آبریزش بینی شدید داشت جوری ک انگار آبشار بود آب دهانش یه سره می‌ریخت اشتها نداشت و خیلی چیزای دیگه تا اینکه امروز دوستم اومد پیشم و گفت آبجی یه چی بگم من دیدم تو بچه های برادرم مطمئنم ایلهانم اینجوری شده این بچه هیچیش نیست بخدا یه چیزی مطمئنم تو گلوش گیر کرده اون عفونت کرده و زده به خون بچه با خودم فک کردم گفتم شاید درست میگه زنگ زدم به مادرشوهرم موضوع رو گفتم اونم گفت ک شاید درست باشه بریم پیش یه آشنایی بزار قاروق گیری کنه رفتیم تا اون خانوم به گلو پسرم دست زد گفت دوتا تیکه گیر کرده تو گلو مال خیلی وقته اونو آنقدر ماساژ داد تا رفع شد و کل بیماری پسرم رفت یعنی دیگه آبریزش بینی تب و سرفه نداره حتی راحت نفس میکشه خداروشکر ک پسرم خوب شد اینقدر آروم شدم ک دوست دارم به همه شیرینی برم
مامان سید حسین مامان سید حسین ۱۷ ماهگی
مامانا اینو بخونین ببینین شما جای من بودین چه رفتاری میکردین؟
من شاغلم ۳ روز در هفته میزم سر کار ۴ روز دیگه خونه ام بعد اون ۳ روز که میرم سر کار ۲ روزشو بچه رو میزارم خونه مادرشوهرم ۱ روزشم خونه مامانم بعد ۱ ماه پیش اسباب کشی داشتم مامانم اومده بود کمکم مادرشوهرم بچه مو گذاشته بودم خونش نگه میداشت تقریبا ۱ هفته درست و حسابی پسرم پیشم نبود حالا گذشت و گذشت چند روز پیش رفتم خونه دختر خاله مادرشوهرم که باهاش تقریبا نزدیک و صمیمی هستن بعد اون روانشناسه من راجب اوتیسم و اینا صحبت کردم که نگرانم پسرم داشته باشه اونم گفت نه من رفتارشو میبینم عادیه ولی این بده که بچه همش اینور اونوره😐حالا منو بگی تعجب کردم یهو اینو گفت بعد منم گفتم خیلی اینور اونور نیست فقط روزایی که سر کارمه و چند وقت پیش که اسباب کشی داشتم که نمیتونستم نگهش دارم
بعد یه جوری حرف میزد که انگار بچه من همش پیشم نیست بعد میگفت بچه رو بهضی شبا پیش خودت بخوابون خونه خودتون باشه 🫠حالا هی من میگفتم بابا بچه من بیشتر پبش خودمه هی یه جوری رفتار میکرد که نه 🫤بعد یهو دخترش برگشت گفت آره چند روز پیش که جاریت اینجا بود گفت حسین خونه شو نمیشناسه فک میکنه خونه بابا بزرگش خونشونه😑که حالا بعدا مشخص شد جاری من نگفته و خود اونا گفتن . حالا دیشبم مادرشوهرم دعوتشون کرده بود یهو شوهر همون دختر خاله گفت که خوب شد بچه رو امروز نگه داشتین مادرشوهرت مهمونی داشته🤦🏻‍♀️یعنی انقدر حرص کردم که نگو 🥴این همه آدم که ۶ روز هفته کار میکنن یعنی آدم باید اینجوری باهاشون برخورد کنه و قضاوت کنه😓