مامانا بدجوری اعتماد ب نفسم نابود شده از اینکه وقت و انرژی کارای خونه رو ندارم از وقتی بچه دار شدم وقت و انرژی رسیدگی به خودمو ندارم هیچ کاری نمیتونم بکنم و همش خودمو سرزنش میکنم ک از پس هیچ کاری برنمیای بیایین بگین ببینم شما هم اینجوری هستین اگه نه با چه ترفندی میتونین به کارای غیر از بچه داری برسین

کاااااملا همینم منم! پسرم تو روز خیلی کم میخوابه نمیتونم هم خیلی بذارمش برم آشپزخونه یا بغل میخواد یا خودشو میکوبه اینور اونور نمیتونم تنها بذارمش. غربت هم هستم هیچکس و ندارم اینجا شوهرمم هم سرکار. خلاصه که میفهمم حرفت و به نظرم کاملا طبیعیه عزیزم

سلام عزیزم چرا؟جای من بودی چه میکردی سر این بارداری سومم کلا موهام سفید شد.اولش گفتن مشکوک به سندروم داونه سلفری دادم تا جوابش بیاد یه چشمم اشک بود یکیش خون.بعدش دنیااومد یه حالتی انگار از یه چیزی وحشت کنه دستاش سیخ میکرد بالا سرش نفسش چند لحظه بندمیومد بعدش شدید جیغ میزدگفتن مشکوک به صرعه.بعدش یه مدت سینمو نمیگرفت داشتم میمردم ازترس.افسردگی شدید گرفتم حالم خیلی بدبود هرلحظه بچه داری برام عین چندسال میگذشت اونقد شدید که نعوذبالله دلم میخواست شبا که میخوابیم یامن یا بچه😭😭😭....خلاصه که چهرم پیرشد.موهام سفید شد.از وزن قبل بارداریم۱۲کیلوکمتر شدم.اگه کمک وملاحظه همسرم نبود باورکنید الان زنده نبودم.با سه تابچه.ولی گذشت فقط سخت گذشت وپیرم کرد.بچم گریه ای بود روزا خواب نداشت خوب بچه همینه سخت نگیر شما این روزا میگذره من شانس آوردم همسرم خودش میگفت این روزا گذشتنیه وتوقعی ازم تواین دوران سخت نداره.ناامید نباش بچت گناهی نداره که مادرش خسته وناتوان باشه آهنگ بزار برقص گریه میکنه بغلش کن باهم برقصین.

من اینکارو میکنم مثلا صبح بیدارشدم لباسا خودمون انداختم ماشین تا ماشین تموم میشه به خودم میگم تا اون تموم میشه باید اینکارارو بکنی یه دستی به اشپزخونه میکشم چیزی واس ناهار بار میذارم بینش مدام سر به بچه هم میزنم... بعد اطرافمو مرتب میکنم .. اتو مو میذارم رو‌میز داغ شه تا بچه خوابیده مثلا یا ساکته این وسط مسطا دسی به مو میکشم .. همینجوری اروم اروم شوهرت که هست مواظب بچس لاکی بزن صورتتو دسی بکش

دقیقا منم همه ی اینا ک نوشتی...
دلم میخواد به خودم برسم به خونمون به شوهرم برسم ولی واقعا نمیشه
دوروز دیگه باید برگردم سرکار و وضع از اینی ک هست بدترم میشه، عذاب وجدان دور کردن پسرمم دارم ک باید بذارمش اینور اونور

سلام مامان مهلا این مشکل همه مامان هاست اول همیشه اولویت بچه است بعد زمان بندی کن کاراتو مثلا من خودم غذا درست کردنی مخصوصا اگر خورشتی باشه زیادتر درست میکنم و کارهام رو وقتی که غذاش میدم آروم تند تند انجام میدم البته من یه مدرسه ایی و یه ۵ ساله هم دارم و اگر در هر صورت نرسم انجام بدم وقتی همسرم میاد یا اون انجام میده یا بچه رو نگه میداره و من به کارام میرسم و خدایی پسر بزرگم هم خیلی کمک حالمه

عزیزم حال روحیت بده که به کارات نمیرسی و اینجوری این طبیعی بعد زایمان منم اینجور بودم بصورت شدید ولی الان به همه کارام میرسم که هیچ انقد وقت دارم کیک میپزم چه میدونم مو رنگ کردم و بخودم میرسم . اولین کار برنامه ریزیه دونه به دونه کاراتو انجام بده

بخدا منم همینم هیییچ انرژی ندارم دقیقا همین حرف هایی که تایپ کردین منم

در خواست بده گلم