دیروز دخترمو به زور خوابوندم
بعد گذاشتم زمین
مامانم گفت کاش میزاشتیش اونور تر
منم گفتم مامان دیگه نمیتونم جا به جاش کنم بیدار میشه
بعد کلییی گریه و درد سر خوابوندمش
واااقعا انقد نق میزد خوشحال بودم خوابوندمش و واسه دو دقیقه میتونم تو حال خودم باشم
آخه تو باغ بودیم
بعد من اومدم از خونه باغ بیرون مامانم نگو برداشته اینو جابه جا کرده این بیدار شد
بازم جیییغ و گریه و....
اعصااابم داغون شد
واقعا تحت فشار بودم
انقددد غر زدم به مامانم😭قربونش برم🥲
درسته بعدش ازش معذرت خواهی کردم چند بار
گفتم بچه اعصاب نمیزاره برام واقعا تحت شرایط بدی ام
گفت نه بابا عیب نداره و...
ولی الان که برگشتم دوباره شهرستان و ازش دور شدم ناراحتم دیروز غر زدم

حق داری بچه اعصاب نمیذاره برای آدم🥲 و البته مامانا هم توی این کارا خیلی لج بازن😂😂😂 عذرخواهی کردی دیگه... حالا واسه اینکه رفع دلتنگی بشه به مامانت زنگ بزن باهاش صحبت کن❤️

مامان منم به بچم شکلات زیاد میده وقتق هم میگم نده بدش میاد😐😑

واقعا بعضی از رفتارای مامان ها خیلی رو مخه درک نمیکنن الکی گیر میکنن
منم زیاد غر و داد میزنم سر مامانم آخه واقعا عصبیم می‌کنه
امروز رفتم خونه شون حیاط دارن هیوا با جوراب تو حیاط میچرخید اصلا داخل خونه نمیره ولی یکبارم میره مامانم ی عالمه غر میزنه ک بیا اینور فرشا کثیف میشه و فلان بسار
منم گفتم مگه داخل حیاط تون کسی ریده ک میگی کثیفه خب هر دقیقه داری میشوری
یکم نشستم بعد پاشدم اومدم خونه مون دیگه تا چند وقت نمیرم
بخدا از غروب سر درد گرفتم هی با هیوا دعوام شده

عزیزم اشکال نداره بهت فشار اومده خب …مامانت درکت کرده