۷ پاسخ

جلسات اول حتی دو سه ماه ممکنه طول بکشه ولی عادت میکنه خودتم اصلا داخل نرو اون میدونه با گریه میاد بیرون اوایلش خیلی سخته ولی عادت میکنه من از شانزده ماهگی پسرم رو بردم الان ماشالله کامل حرف میزنه ولی تلفظش جای کار داره حتی یه مدت لکنت گرفت دلم میخواست بمیرم ولی الان خدارو شکر نتیجش رو دارم میبینم بعد سه سال درمان

میدم بهش اما شبا روزا میدم خیلی منگ میشه اصلا انگار تو ی دنیای دیگ است بخدا نمیدونم چیکار کنم

پس منم حرف نمیزنه کلمه کلمه میگه جمله خیلی نامفهوم میگه اگه مهمون داشته باشیم یا جایی بریم به شدت نامفهوم حرف نمیزنه که من اصلا متوجه نمیشم ..یک ساله گفتار درمانی میبرم ..مثلاً کلمات میگم تکرارکن نصفه تکرار می‌کنه موقع حرف زدن اصلا جمله بندی نمیکنه منم واقعا خسته شدم و ناراحتم بعضی وقتها خودم مقصرمیدونم نمیدونم چراموهام سفیدشده انقدرکه فکرمیکنم...😔

عزیزم دکتر مغز و اعصاب بردی

عزیزم من انلاین کار کردم دیگ نیاز نبود بچه رو ببری کلینیک گفتاردرمان به من اموزش میداد منم هروقت پسرم حوصله داشت باهاش کارمیکردم

مهد نمیره ؟

عزیزم پیش یه درمانگر کودک هم ببری بد
نیست تو کلاسهای رفتار درمانی شرکت میکنه مشکلاتش مشخص میشه با بازی باهاش کار میکنند

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم
مامان مهدیس کوچولو مامان مهدیس کوچولو ۴ سالگی