مامانا تورو خدا راهنماییت کنین دخترم باهیچ سر گرم نمیشه همیش میگه پیشم باش واقعا غیر قابل تحمل با هیچی بازی نمیکنه نمیتونم ب هیچی برسم حتی برا خودش غذا بپزم

ببین داره کم کم متوجه اطرافش میشه. شما رو میشناسه دوست داره کنارش باشی. تنها بشه می‌ترسه
سعی کن ببریش بیرون. مخصوصا جاهایی ک بتونه با آدما ارتباط برقرار کنه. خونه ی فامیل. دوست.
این جوری کمتر به شما می‌چسبه

چیزای مختلف رو امتحان کن. من به میرم اسباب بازیشو میدم. وقتی ازشون خسته شد وسایل آشپزخونه بی خطر نثل ظرفای پلاستیکی و آبکش اینا میدم باهاشون بازی میکنه. البته تمان لین مدت خودم باید جلو چشمم باشم وگرنه میاد میگه بغل کن. ده دقیقه میشینم‌پیشش زود میدوم آشپزخونه بدو بدو شام‌‌میزارم تا چشمم میفته بهم سریع میاد گریه میکنه باز پیشش میشینم گولش میزنم باز پا میشم. اینجوری تیکه تیکه کارامو میکنم. البته فقط به کارای واجب میرسم
ساختمون سازی. تسبیح. کتاب داستان. گوشی که توش آهنگ بزار بخونه‌ اینا رو امتحان کن. من حتی بعضی وقتا مجبورم یه بسته پوشک باز بزارم جلوش بریزه بازی کنه تا بتونم برم دستشویی