#پارت دوم
خلاصه گذشت و از یه دکتر دیگه نوبت گرفتم ولی چون نوبت دهیش سخت بود واسه دوماه بعد بهم نوبت داد
این بین که منتظر بودم نوبتم برسه زنداییم بهم زنگ زد و گفت رضوان تا نوبتت میرسه بیا برو پیش این دکتری که من بهت میگم اگه راضی نبودی بعد میری ویش همون دکتری که خودت نوبت گرقتی
من که امیدی نداشتم باردار بشم ولی گفتم یذار برم ببینم چی میشه
خلاصه رفتم‌ نوبت گرفتم ولی بازم امیدی نداشتم
حتی اینقد نا امید بودم که یادمه تو‌مطب دکتر معطل شدم گفتم به مامانم پاشو بریم بابا اینجا الکی معطلیم😅
مامانم گفت این همه موندیم بمون ببینم دکتر چی میگه دیگه مجبوری موندم
بعد از ساعت ها رفتم داخل پیش دکتر 😍
تو همون برخورد اول واقعا شیفته ی اخلاق و رفتار دکتر شدم اینقدر که متین و خوش برخورد بودن
خلاصه یه سری دارو برام نوشت و گفت باید یه مدت خودت و شوهرت دارو مصرف کنید و چون که تنبلی داری باید آمپول محرک تخمدان برات بزنیم که تخمدانات فعال بشن

۲ پاسخ

عالی عزیزم
منم پارسال سقط قانونی ۱۸هفته داشتم
طبیعی باردار شده بودم
الان ۴ ماهه اقدامم با آمپول نمشه
نمتونم بیخیال باشم
میگم نکنه طول بکشه یا نشه

دکتر کیو میگی عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان حمیدرضاوحلما🧿 مامان حمیدرضاوحلما🧿 ۵ ماهگی
#پارت یازدهم
تا اینجا گفتم که منشی دکتر بهم گفت برای زدن آمپول‌ها می‌خوری به تعطیلات عید دیگه نمی‌تونی که بیای سونو انجام بدی ببینم تخمدانات فعال شده یا نه برو توکل بر خدا اقدام کن انشالله نتیجه می‌گیری
خلاصه منم ناامید که یک ماه دیگه باید منتظر بمونم تا دارو مصرف کنم برگشتم خونه مامانم عمل کرده بود پیش مامانم بودم ازش مراقبت می‌کردم اصلاً تو فکر بارداری نبودم یعنی منتظر بودم دوباره پریود بشم که برم دکتر بعد از تعطیلات عید یگه اصلاً به فکر بارداری نبودم تا اینکه طبق معمول همیشه که پریودم نامنظم می‌شد ۱۲ روز دیر پریود شدم بازم فکر کردم که تنظیم پریودم‌به خاطر تنبلی تخمدان به هم خورده دیگه می‌خواستم از این چیزای گرم دم کنم بخورم که پریود بشم چون فکر نمی‌کردم بدون دارو باردار بشم به خاطر همین اصلاً به فکرش نبودم خلاصه بازم مثل همون دفعه قبلی مامانم بهم گفت که کاش یه آزمایش بتا بدی بعد بیای دم کرده بخوری بازم من گفتم نه بابا بارداری کجا بود تنظیم پریودم به هم خورده به اصرار مامانم رفتم آزمایش دادم جوابشو که گرفتم دیدم نوشته عدد بتا بالای ۱۵۰۰ 😳
اصلاً باورم نمی‌شد که مثبته چون می‌گفتم تا نرم دکتر و دارو مصرف کنم باردار نمی‌شم خلاصه همون روز بعد از ظهرش رفتم سونو از روی عدد بتا خودم شک کرده بودم که ممکنه دوقلو باشه ولی خب امیدی نداشتم به اون صورت خلاصه دکتر سونوگرافی دستگاهشو که گذاشت روی شکمم توی مانیتور دو تا کیسه دیدم
شوکه شدم زبونم بند اومد همونجا هزار بار خدا را شکر کردم که دوباره منو لایق دونسته و بهم دو تا فرشته کوچولو داده حال اون روزمو نمی‌دونم چه جوری بنویسم یه حالی بود سرشار از خوشحالی همراه با استرس که خدایا نشه بازم همون اتفاق بیفته 🥺
مامان لیانا جون مامان لیانا جون ۶ ماهگی
مامان عشق مادر مامان عشق مادر ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی...پارت دو

خلاصه داستانی شده بود برام سر این شقاق بی مروت🤣بعد که دیدم همه میگن اوکی هست و شقاقم برام مشکلی ایجاد نمیکنه گفتم بزار تیر آخرو بزنم برم پیش یه دکتر زنان دیگه و کامل ماجرامو بگم و ازش بخوام با این شرایط که بچه درشته و شقاقم دارم راهنماییم کنه.تو هفته ۳۷ بود که رفتم پیش دکار دیگه و همه چیزو گفتم.اونم اول معاینه کرد و گفت بچت هنوز بالاست و تو لگن نیومده از طرفیم با سونو تو مطبش نگاه کرد گفت اره درشته.گفت با این اوضاعه که بچه هم بالاست احتمالا تا ۴۰ هفته طول بکشه زایمانت اگه تا ۴۰ هم بمونه صد درصد بالای ۴ میشه و زایمانت رو سخت میکنه.گفت بیا همین فردا برات بردارم بچه رو😁منو میگی وا رفتم.گفتم خانم دکار من اصلا امادگیشو ندارم.یهو گفتین فردا.بندازش پس فردا.خلاصه دکتر برای ۲۵ مرداد ساعت ۵ عصر بهم نوبت عمل داد.وقتی اومدم پیش شوهرم و جریانو گفتم گفت هرجور فکر میکنی برات خوبه همون کارو بکن🥲قشنگ تو هنگ بودم.زنگ زدم به مونس قلبم خواهر جانم.آخه قرار بود اون تا ده پیشم باشه.وقتی باهاش حرف زدم بهم میشنهاد داد حالا که دکتر گفته زیاد مونده تا زایمانت و بچه بالاست بیا تا ۴، ۵ روز دیگه ام وایستا بعد برو برا عمل که حداقل بچه بیشتر بمونه براش بهتره.دیدم بیراه نمیگه.چهار شنبه زنگ زدم مطب دکتر و گفتم بیزحمت تاریخ عمل رو از فردا بندازین برا یکشنبه آینده.اونم تاریخو عوض کرد و از پنجشنبه شد یکشنبه که بچه بیشتر باشه و کامل تر باشه همه چیش🥰