۹ پاسخ

ماما همراه داشتی عزیزم؟

سلام عزیزم متاسفم ک تجربه بدی داشتید امیدوارم الان حالتون بهتر باشه،بیمارستان دولتی یا خصوصی؟درخواست اپیدورال کردید سریعا قبول کردن؟

مبارک باشه گلم کدوم بیمارستان بودین
اپیدورال چ قیمته؟؟

ببخشید نگفتن هزینه اپیدورال چقدره

اپیدورال بیهوش میشین یا بی حس؟

۷صبح امروز ؟

کدوم بیمارستان بودین عزیزم

مبارکه گلم
کدوم بیمارستان؟؟

بسلامتی عزیزم مبارکه. چرا اپیدورال از اول نمیزنن که درد نداشته باشیم؟

سوال های مرتبط

مامان رضا کوچولو مامان رضا کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۱
سلام مامانا خسته نباشید
اول ازهمه دعامیکنم انشالله هرکسی که اینجا دلش نی نی میخواد و درحال اقدامه به زودی زود صاحب اولاد و دامنش سبز بشه
و برای کسایی که اینجا باردار هستن هم دعا میکنم زایمان راحت و آسون و نی نی شون رو صحیح و سالم بغل بگیرن

شنبه عصر که نوبت دکتر داشتم به دلیل اینکه اب درو نی نی کم شده بود و فشارم کمی بالا بود دکتر برای ۱۲ شب نامه بستری نوشت برام
منم اماده شدم و ۱۲ شب راهی بیمارستان شدم
و ۱۲ونیم بستری شدم و از ساعتای ۱ با سرم فشار کم کم دردای خیلی ریز و کوتاه شبیه پریودی داشتم و قبل ازاینکه کلا بستری ۲ سانت دهانه ی رحمم باز بود
دردای هر نیم ساعت ی بار شدتش بیشتر میشد و فاصله ی انقباضات کمتر
ساعت ۲ونیم بود که دومین معاینه همراهش کیسه ابم رو با یه میله سفید پلاستیکی کوتاه پاره کردن و بگم که اصلا درد نداشت ، نمیخام بترسونمتون
ولی زمانی که کیسه اب پاره شده از نیم ساعت بعد دردای فوق العاده وحشتناکی رو داشتم و ازبس غیرقابل تحمل بود درخواست اپیدورال کردم.
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان محمد پارسا مامان محمد پارسا ۱ ماهگی
سلام مامانا من دیروز صبح اومدم برای چکاب چون قند داشتم بستریم کردن ساعت ده تا ساعت دو وضعیت مو چک کردن نرمال بود بعد از ساعت دو تا هشت شب صد دفعه معاینه داخلی کردن که دهانه رحم کاملا بسته بود بعد از اون شد یک سانت معاینه ها ادامه داشت و دردی که ثانیه به ثانیه بیشتر میشد ساعت دوازده یا یک بود که شدم سه سانت تا امروز ساعت هشت استپ روی سه سانت بود درد های شدید آمپول فشاری که فقط دردام سه برابر کرده بود وباز نشدم آنقدر ناله کردم بردنم سزارین تو بیست دقیقه همچی تموم شد راحت شدم انگار رو ابرا بودم کمرمو به پایین حس نمی‌کردم بچم رو گذاشتن رو سینم بوسیدمش دکتر گفت وزنش سه کیلو و هشتصد و پنجاه بود آوردم بخش با کمک شوهرم گذاشتنم روی تخت بی حس بودم بچمو دادن آبجیم بزاره زیر سینه (راستی بچم هم نه و پنج دقیقه به دنیا اومد) ساعت دوازده بود که کم کم پاهامو حس کردم و درد بخیه ها و از روی ابرا اومدم پایین و فهمیدم چه خبره و زندگی جدید مادرانه با پارسای گلم آغاز شد🌹💋
مامان جانان مامان جانان ۲ ماهگی
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد
مامان محمد💛 مامان محمد💛 ۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه۲۱ اسفند ماما همراهم بهم گفت بیا بیمارستان و با علائم کاهش حرکات بستریت کنم
منم رفتم بدون هیچ دردی
ساعت ۳ رفتیم زایشگاه وساعت ۵ ب من یک چیزی وصل کردن مثل سوند ک ب دهانه رحم وصل میشد و اونو تا ۳ سانت باز میکرد
تا ساعت ۷ دهانه رحمم ۳ سانت شد دردا شروع شده بود و هر ۳ دقیقه میگرفت
رفته رفته دهانه رحمم نرم تر شد (ماما هی برام گل مغربی میزاشت و ورزشم میداد)
تا اینکه شدم ۶ ۷ سانت معاینه شدم و گفتن سر بچه خیلی بالاس و باید خیلی زور بزنم پایین بیاد ساعت ۱ صبم کیسه ابم و پاره کردن
خلاصه کلی ورزش و زور و درد ولی فایده نداشت سرش بالا بودشده بودم ۸ سانت ولی چ فایده ک سرش بالا بود فقط درد الکی کشیدم
خیلی دردای بدی بود با وجود معاینه و وصل بودن دستگاه ان اس تی
خسته تربن بودم و از ماما درخاست داشتم یک کاری کنه منو سز کنن
با متخصص و جراح صحبت کرد و قرار شد خود متخصص معاینه ام کنه و تگلیف مو روشن کنه
برای اخرین بار با درد خیلییییی زیاد و طولانی معاینه شدم گفت لگنت عالیه دهانه رحمت هم نرمه ولی سر بچه تو کانال زایمان نیست و برو برای سوند گذاشتن و سزارین
هم خوشحال بودم هم نه اخه من دوس داشتم طبیعی بیارم ولی خب قسمت نبود با اینکه درد ۸ سانت رو هم کشیدم
ساعت ۱۰ صبح رفتم اتاق عمل و ۱۱ بچم بغلم بود بهترین حس دنیاس
خیلی سخت بود برام خیلییییی ولی می ارزه ب بوی تنش 🥲🥺😍😍😍😍😍😍
مامان عشق مامان عشق ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (قسمت اول)
تاریخی که دکتر برای زایمان به من داده بود ۲۱ اسفند بود، نه قبلش و نه اون روز علائمی از زایمان نداشتم. هر روز پیاده روی و ورزش میکردم ولی خبری نبود.
روز دوشنبه در حالی که ۴۰ هفته و ۶ روز بودم، ترشح قهوه ای رنگ دیدم، یکبار صبح و یکبارم ظهر، به همین دلیل نگران شدم و رفتیم بیمارستان، دکتر معاینه کرد و همه چیز خداروشکر خوب بود ولی دهانه رحمم همچنان بسته بود‌‌. دکتر بهم گفت که بهتره اونشب بیمارستان بمونم تا تحت نظر باشم. در طول شب چند بار هم شرایط من و هم بچه رو چک کردن. فردا صبح دکتر بهم گفت اگه موافقم القا زایمان رو کم کم شروع کنن، بهش گفتم بهتر نیس که صبر کنیم تا چند روز دیگه شاید به طور طبیعی دردام شروع بشه، که گفت بعید میدونه البته میتونن صبر کنن ولی من باید بیمارستان میموندم تا تحت نظر باشم. راستش منم نمیخواستم ریسک کنم که یکوقت خدای نکرده شرایط بچه وخیم بشه و به حرف دکتر اعتماد کردم و با توکل به خدا القا زایمان رو صبح سه شنبه شروع کردند. روشی که استفاده کردن، یک وسیله ای که سرش بالون طور بود رو وارد واژن و رحم کردن و اونجا بازش کردن تا به صورت مکانیکی دهانه رحم باز بشه. یکساعت بعد از به کار گذاشتن بالون، انقباضات من شروع شد، شدتش از ۱۰، حدود ۷ بود، منظم بودن ولی طولانی نبودن‌‌. حدود ۶ ساعت این انقباضات رو داشتم ولی یکباره قطع شد،دکتر معاینه کرد و گفت که حدود سه سانت باز شدم و تا فردا منتظر میمونیم که ببینیم چطور پیش میره. تا فرداش من انقباضی نداشتم و وقتی دکتر معاینه کرد همون سه سانت بودم، دکتر بالون رو در آورد و قرص تجویز کرد که دردام شروع بشه، که هر دوساعت باید میخوردم، از صبح تا غروب ۵ باری قرص خوردم ولی بازم دردی نداشتم.
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
سلام تجربه زایمان در بیمارستان عیسی ابن مریم من اول اسفند که وارد ماه نهم شدم به دکترم که میخوام طبیعی زایمان کنم دکترم چون آقا بود و طبیعی زایمان نمی‌گرفت من و معرفی کرد به ماما گلناز قسیمی که خیلی خیلی فوق العاده بود مثل یه خواهر مهربون و دلسوز کارش و انجام میده واسه معاینه رفتم مطبشون و واسه پیگیری های مداوم و ان اس تی میرفتم بیمارستان اونم مدام وضعیت من و به دکترم گزارش میداد چون دیابت بارداری داشتم خیلی هوامو داشت من ۲۵ اسفند صبح ساعت هشت نوبت معاینه داشتم که گفت بیا بیمارستان رفتم معاینه شدم همش بعد دو هفته با کلی پیاده روی و ورزش یک سانت شده بودم گفت یه ساعت دوباره برو پیاده روی کن بیا رفتم توی مسیر پیاده روی یه دفعه کیسه آبم پاره شد برگشتم بیمارستان ماما قسیمی بعد معاینه سریع من و بستری کردن و من و به اتاق ال در آر انتفال دادن از ساعت ۹ و نیم که بستری شدم تا ۹ شب من درد طبیعی کشیدم ولی بیشتر ۵ سانت نشده بودم ماما هم یه لحظه از کنارم دور نشد وقتی دید شرایطم داره حاد میشه با دکترم تماس گرفت اونم اومد بالا سرم و بعد از معاینه تشخیص داد که نمیتونم طبیعی زایمان کنم و سریع من و بردن اتاق عمل و سزارین شدم خلاصه بیمارستان خوبی بود اتاقاش دو تخته بودن توی بخش رسیدگیشون خوب بود اتاق خصوصی هم داشتن که شبی ۱۵۰۰ بود کل هزینه بیمارستان با هم با دو روز بستری ۱۸۰۰ با بیمه تامین شد .
مامان فاطمه همتا مامان فاطمه همتا ۱ ماهگی
پارت 2
از اینورم ماما همراهم قرار بود از چهار سانت بیاد روی سرم اما چون شیفتش بود بنده خدا همش میومد ازم خبر می‌گرفت و چند باری هم معاینه کرد و گفت دهانه رحمت خیلی سفته و اصلا نرم و شل نشدی دیگه همش شروع کردن به گذاشتن شیاف و قرص های نرم کننده دهانه رحم تا ساعت 12شب بازم اون نتیجه دلخواه رو نداد من فقط 3سانت شدم وقتی سه سانت بودم اون سوند رو ازم کشیدن ک اندازه توپ کوچولو شده بود. دیگه ماما همراهم اومد پیشم و دوباره معاینه کرد و گفت اینجوری نمیشه و باید بندازمت رو دور خلاصه دوز آمپول قرص هارو بیشتر کرد و انقباض های منم هعی بیشتر شد بی نهایت دردم می‌گرفت موقع انقباض طوری فشار روم بود که گفتم الانه که من دیگه زایمان کنم خیلی درد داشتم و فکر میکردم الان 7یا8سانتی شدم حداقل.ماما همراهم دوباره معاینه کرد و گفت هنوز 4سانتی دیگه دردهای بدی داشتم و استرس بدی هم گرفته بودم که چرا اینهمه طول کشیده و اینهمه من درد دارم اما دهانه رحمم باز نمیشه