۵ پاسخ

به نظرمن الان تو رژیم نگیر بزار هر وقت از شیر گرفتی چون اینجوری داغون میشی

من تو شیر دهی تو رژیم بودم خیلی خوب بود زود وزن میاد پایین

آره حالم خوبه چون شیر خشک میدم😂😂
مگه دیونم میمی بدم و رژیمم بگیرم ول کن بابا الان بخور ولی زیاده روی نکن بعد شیر دهیت رژیم بگیر
به قول دکتر من یه مدت تو آینه نگاه نکن یا دورادور نگاه کن😁

من که مشکلی ندارم .
رژیم فستینگ هم میگیرم.
روزی نیم ساعتم ورزش میکنم

رژیمه چی میگیری؟

سوال های مرتبط

مامان سلدا💜آسیه مامان سلدا💜آسیه ۱۵ ماهگی
دختر عزیزم لحظه هایی که صدای خنده های تو، تو خونه مون می پیچه انگار دارم از خوشحالی پرواز می کنم. می خوام همیشه شاد ببینمت عزیزم و برای شادی تو هر کاری می کنم

هر روز که از خونه بیرون می رم به این فکر می کنم که چه کاری می تونم انجام بدم که تو خوشبخت تر باشی، تمام تلاشی که می کنم برای اینه که تو بهترین ها رو داشته باشی

هیچ وقت حتی ذره ای از این حس عاشقانه ای که به تو دارم کم نمیشه عشق همیشگی من تو بزرگ ترین بهانه ی زندگی هستی

دختر مهربونم، لبخندت تمام خستگی های دنیا رو از بین می بره

وجود تو دخترم منو به زندگی دلگرم می کنه

عزیزترینم تمام احساسات خوب دنیا را زمانی تجربه کردم که تو به دنیا اومدی

شادی و خوشبختی من، قلب من برای تو می تپه، تو مفهوم زندگی منی

ممکنه سال ها بگذره، من پیر شده باشم و تو بزرگ، اما چیزی که هیچ وقت تغییر نمی کنه عشق من نسبت به توئه دختر قشنگم

بمونه به یادگار 1404/3/7
خدای خوبم بخاطر وجود دختر قشنگم سلدا پرنسس کوچولوم آسیه شکرت😘🌿
مامان امیرمحمدجانم😍 مامان امیرمحمدجانم😍 ۱۴ ماهگی
❤️تولد یک سالگی پسر قشنگم با۲۳ روز تاخیر ❤️ امیرمحمد جانم تو باید ۲تیر به دنیا می یومدی اما خیلی عجله داشتی و۲۰روز زودتر در ۳۶هفتکی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۲ پابه دنیا گذاشتی دقیقا ۲ روز قبل از تولدم خواست خدا بود که می خواست تو رو به من هدیه بده وتو بشی بهترین هدیه تولد تموم عمرم امید وارم سالیان سال تولدمون رو با هم جشن بگیریم ❤️ساعت ۲شب حالم بد شد و فشارم رفت بالا ومجبور شدیم بریم بیمارستان و منو بستری کردن اورژانسی به اتاق عمل رفتن و تو ساعت ۷صبح روز شنبه به دنیا اومدی وقتی پرستار تورو آورد پیشم صورتت نرمت رو گذاشت روی صورتم ومن بوست کردم بوی بهشت می دادی و اون لحظه بهترین لحظه عمرم بود اما این خوشی دوامی نداشت چون زردی داشتی و باید بستری می شدی و همون جا بود که فهمیدن پلاکت خونت پایین هست و اورژانسی بردند ان ای سی یو هنوز صدای گریه هات پشت در ان ای سی یو تو گوشمه که پرستارا داشتن برات رگ می گرفتن بمیرم برات مادر که تو درد می کشیدی ومن هیچ کاری نمی تونستم بکنم فقط باید تحمل می کردم خدا کنه هیچ مادری تو این موقیعت قرار نگیره همون جا پشت در با دل شکسته تو رو نذر علی اصغر امام حسین کردم و گفتم اگر خوب بشی یه سال باهم پیاده روی اربعین بریم کربلا ان شالله امام حسین بطلبه با هم بریم ،من هر دو ساعت یه بار می تونستم ببینمت بوت کنم بهت شیر بدم هر وقت می یومدم پیشت تو رو بدون لباس زیر نور با چشم بسته که یه عالمه سیم بهت وصل بود قلبم آتیش می گرفت دوست داشتم بغلت کنم از بیمارستان فرار کنم اما نمی تونستم چون باید خوب می شدی ....ادامه در تایپ ها می نویسم
مامان ❤️امیرمهدی❤️ مامان ❤️امیرمهدی❤️ ۱۳ ماهگی
سلام شبتون بخیر
واقعا یه سوال خیلی ذهنمو مشغول کرده
من با شوهرم در مورد هر چیزی صحبت می کنم
برمی گرده بهم می گه
(جدا می شی یا من بمیرم میری یه شوهر دیگه می کنی )
اینو هر روز داره من می گه نمی دونم چرا
دیگه خسته شدم
دائما این حرفو بهم می زنه
مثلا به مشکل مالی خوردیم بهش می گم ماشینتو بفروش
می گه نگو ماشینتو بفروش اعصابم خورد می شه سکته نی کنم
تو هم میری یه شوهر دیگه می کنه

یا باهاش بحثم می شه
می گه الان طلاق می گیری میری با یکی دیگه

اصلا این طرز صحبت رو خوشم نمیاد خیلی زشته حرفاش
یا برمی گرده یه چیزایی می گه
اصلا دارم بهش شک می کنم
نمی دونم ولی انگار خیانت داره می کنه بهم
با زن ها هم قشنگ حرف می زنه
محیط کاریش هم زنونه مردونه قاطیه

منم خیلی درگیر پسرمم
چون تو نوزادی رفت ای سیو تشنج بدون تب داشت
شدیدا درگیر پسرم هستم
مثلا همین واکسن یکسالگی رو خواستم بزنم
نامه باید می گرفتم
بعد از اون ۴ شب تب کرد پسرم
چون یکم حساسه
خیلی باید حواسم بهش باشه

نمی دونم دیگه ولی این جمله شوهرم که هرروز بهم می گه اعصابم داره خورد می شه😔