۵ پاسخ

از بس همه چی براشون اماده شده دیگه چیزی خوشحالشون نمیکنه اونقدری که مارو خوشحال می کرد

عزيزم اين ربطي به قدر شناسي نداره چون بچه ها دركي ندارن از اين چيزها قسمت همدلي و منطق كه جلوي مغز هست از ٧ سالگي كار ميكنه تا قبل از اون كنترلي روي احساسشون زياد ندارن واسه همين طبق خلق و خويي كه دارن رفتار ميكنن همه ي اينا با رفتار درست پدر و مادر توي بزرگسالي درست ميشه

شاید چون میگید زود خواسته هاش رو براورده نمیکنیم. اون خواسته هاش که زودبراورده میشه هم همینجوریه؟؟ منظورم اینه شاید چون طولانی میشه از ذوقش میوفته. ادم بزرگام اینجورین یوقت برای یچیزی ذوق دارن وقتی از وقتیش میگذره دیگه ذوقشون کورمیشه

پسر من خیلی تشکر میکنه و خوشحال میشه ولی همون لحظه س و زود یادش میره مثلا گرونترین اسباب بازی ک میخریم بعد چند ساعت میندازه یه طرف اصلا قدرشناس نیس و مقصرش خودم و باباشیم ک هر چی میخواد براش فراهم میکنیم

پسر منم همینه
ولی دخترم نه

سوال های مرتبط

مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
سلام شبتون بخیر اومدم یه چی تعریف کنم و برم😂
بهتون گفتم قبل از عید از دیوار خونه اجاره کردم ۱تومن ریختم طرف کلاهبردار بود خطش رو خاموش کرد
حالا امروز رفتم بانک شماره کارتش، گفتم من اشتباهی به این شماره کارت پول ریختم
خانمه گفت اوکی من زنگ میزنم ولی هیچ اطلاعات مشتری رو به شما نمیدم
به یه شماره زنگ زد گفت خاموشه یه شماره دیگش هم سه بار زنگ زد جواب نداد آخرسر من صادقانه گفتم که بابت این ماجرا از من ۱ تومن کلاهبرداری کرده
و خطش خاموشه
همینو که گفتم زنه خوشش اومد گفت ا چه جالب پس بزار بیشتر زنگ بزنم
انقدر زنگ زد تا جواب داد بهش گفت من کارمند بانکم ۱ تومن گرفتین خط رو خاموش کردین این خانم خیلی پیگیره حاضره بیشتر از پولش خرج کنه تا پیگیری کنه هی اصرار داشت که اشتباه شده من پولی نگرفتم
آخرسر شماره منو داد بهش ،گفتش که زنگ بزن پولو بهش برگردون
هرکاری کردم هیچ شماره ای بهم نداد
بعد بهم گفت قبل اینکه شما واریز کنین ده دقیقه قبلش ۲ تومن واریزی داشته و سریع انتقال داده به یه شماره کارت دیگش بعدش شما ۱ تومن واریز کردین یک رب بعدش انتقال داده
همرو به یه شماره کارت انتقال می‌داده
و اینکه این خانم آبادان سکونت داره
خلاصه من اومدم خونه دیدم یه شماره ناشناس پیام داده 😂😂
فقط نگم براتون چه حالش گرفته شده بود😂
۵۰۰ تومن برگردوند موند بقیش که میگه چند روز دیگه میزنم 😅پایین اسکرین شات های پیام رو میزارم
مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
مامانا دخترم پنج سالشه چند شب پیش به خالشکه 16سالشه به اشتباه گفته عوضی بعد داداشم که20سالشهو همیشه باهاش مهربون بوده بهش چشم غره رفته و پسر ابجیم که 6سالشه هم بهش گفته حرفت بد بود بگو ببخشید خواهرمم گفته دیگه نگو و خلاصه دور گرفتنش که حرفت بد بود دخترمم که اصلا تاحالاتو اون موقعیت نبودهو همشون قبلش فقط قربون صدقش میرفتنو توقع نداشته کلی گریه کرد تا خوابید صبح بهم گفت پاشو از خونه مامانجون بریم خونمون راهمون پوره رفته بودم چندروز اونجابودم گفتم چرا گفت از دایی میترسم داداشمو صدا کردم گفت ببخشید نمیدونستم انقدر میترسه من همش اون پسرخواهزمو دعوامیکنم هیچی نمیگه خلاصه کادوهم براش گرفت اما دخترم اصلا یادش نمیره همش انگار اضطراب دارهو ترسیده همش میگه میترسم نمیام دیگه اونجا هرچی باهاش حزف زدم گفتم خب معذرت خواهی کرد تموم شده سرگرمش کردم بازم هرچندوقت یکبار شبا گریه میکنه میگه انگار براش نشخوار فکری شده وسواس فکری شده هرچی میگم میگه میدونم اما نمیتونم بهش فکرنکنم همش تو فکرم میاد همش ناراحتم میکنه یه کارژ کن تو فکرم نیاد😭😭دارم سکته میکنم سر کوچیکترین چیز روان بچم بهم ریخته میترسم دچار وسواسای بزرگتر بشه بااین حساسیتای رفتاری که داره حتما میبرم روانشناس اما برای اروم شدن دلم بگید بچهای شما نشده اینطور بشن؟ 😭😭😭
مامان محمد سبحان مامان محمد سبحان ۵ سالگی
سلام مامانا مثل چی تو گل گیر کردم توروخدا راهنماییم کنید
کلا از خورد و خوراک و زندگیم افتادم
در رابطه با تاپیک قبلیم که دیدید پسرم چه استقبالی ازم گرد دو سه روز بعد کلا عوض شده رفتارش... همش کارش شده گلایه اینکه چرا ولم کردی تو چجور مادری هستی الان اومدی تو زندگیم چیکار کنی اونموقع که مادر میخواستم نبودی و خیلی حرفای دیگه...یجورایی فقط دوست داره منو مقصر جلوه بده منم نمیتونم همه حقیقت و بهش بگم چون تو سن حساسیه میترسم بره با پدرش دعواش بشه،حتی حاضر نشد همو ببینیم ...من بهش حق میدم ولی نمیدونم چجور قانعش کنم اگه کسی میدونه یه راهی جلو پام بذاره 😭😭😭😭😭
کلا از زندگیم افتادم نمیدونم این کارما که میگن کجاست چرا به پدرش نشون نمیده که چیکار کرده...بعد من دوتا زن گرفت طلاق داد از زن سومش دوتا پسر داره طفلک کوچیکه تو شیر مادرش ولش کرد و رفت
از خدا مرگمو میخوام ولی نمیدونم چرا نمیده آخه من چه گناهی کردم اینقدر عذاب باید بکشم🥺🥺🥺
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس