پسرم خیلی به باباش وابستست سایشو با تیر میزنه وقتی باباش خونست نه میزاره یه حمام درست بره نه سرویش بهداشتی نه راحت غذا بخوره.پسرمن خودش وقتی باباش خونست نه خواب داره نه درست غذا میخوره وهمش دلش میخاد بغل باباش باشه یه دقیقه بخواد همسرم بدتش به من جیغ و گریه قش قرق راه میندازه.به هیچ راهی هم آروم نمیشه 😖به جای اینکه روز تعطیلی که همسرم خونست یکم من استراحت کنم بدتر داغون میشم .از روزای تعطیل متنفرم.این همهباپسرم بازی میکنم غذاشو من میدم باهاش وقت میگذرونم بیرون میبرمش هرروز.ولی وقتی باباشومیبینه منو اصلا نمیخواد.پچه اینقدر بابایی ندیده بودم چکارکنم پس چه سنی توی این مورد عاقل میشن چرا هرچیبزرگتر میشه بدتر میکنه

چون سر کار هستن کمتر میبیننشون اینطوری میکنن کاری هم نمیشه کرد تا بزرگتر بشن بفهمن

پسر منم همینم دیوانم کرده باباش صبح زود میره تا ۱ساعت بهانه و گریه داره مثلا الان از وقتی رفته باباش حق حق گریه گذاشتمش تو گهواره

دخترمنم همینه دلیلشم اینه کم میبینش شباکه میادفک میکنه بازمیخوادبره همش میچسبه به اون حتی اعتمادنداره که دستاشومن بشورم میگه بابابایدبشوره یامیشینه میزنه روزمین به باباش میگه اینجابشزن کا جلوچشمش باشه
ولی حقشه چون پسرم اصلابابایی نبود هی تیکه مینداخت بچه رویادمیدی الان که دخترم اینجوریه میگم بحور دوس داشتی که

جسارتا مفهوم ضرب المثل «سایه کسی رو با تیر زدن»، دشمنی و کینه بیش از حد نسبت به کسی داشتنه که اینجا صدق نمیکنه🙂

عزیزم شما همیشه باهاشین، مطمئنن مادر بخاطر تایم زیاد سرو کله زدن با بچه خسته میشه، غر میزنه گه گاهی یه تشر میره ، دعوا میکنه

بچه از مادر خواه ناخواه خسته میشه
پدر براش تنوع میشه
اینجوری فک نکنه ک باباشو بیشتر دوست داره یا باباییه

فقط چون ماها همش باهاشونیم از مام خسته میشن
من بارها از رفتار پسرم میبینم که طفلی یه تنوع میخواد
تا باباش میاد انگار خدا دنیارو بهش میده دیگه فقط میخواد پوستشو بکنه😂

دختر منم وقتی باباش هست همش دیتشو میگیره میکشه اینور اونور پاشو پاشو !همش میخواد با اون‌بازی کنه زیادم باهاش بازی میکنه بیرون میبرمش ولی دست بردار نبست منم وقتی تعطیلهوخسته میشم از صدای جیع و داد .حتی ظهر هاوکه می‌خوابه روزای تعطیل چون باباش هستونمیخواد بخوابه خسته میشم‌