امروز یکی از روز های بد و سخت زندگیم بود که گذروندم
بعدازظهر یکدفعه یه سردرد بدی گرفتم و یه قرص استامینوفن خوردم اما بدتر شدم در عرض 1ساعت جوری سرم درد گرفت که تا حالا سابقه نداشته
ماهلین ازخواب بیدارشد و من حالم بدتر شد کم کم احساس کردم دارم بی حال میشم و بدنم لمس میشه خیلی ترسیده بودم چون من و دخترم تنها بودیم و همسرم سرکار بود زنگ زدم بهش گفتم حالم خوب نیست و اونم زنگ زد به یکی از همسایه هامون خانومش اومد پیشم جوری بدنم لمس شده بود که نمی‌تونستم ماهلین و بغل کنم بزور یه شربت گلاب درست کردم خوردم اما خوب نشدم زنگ زدم به اورژانس و تلفنی گفتم شرایطمو اوناهم گفتن الان یه ماشین می‌فرستیم بعد 10دقیقه ماشین اومد و فشار و قندمو چک کردن
باشربتی که قبل اومدنشون خورده بودم فشارم 6بودقندم 69
خودم احساس میکردم دارم جون میدم و روح از تنم جدا میشه
ماهان دائم ازاینرو به اون می‌رفت و باید میرفتم دنبالش که نیوفته اما حال نداشتم چندتا شربت غلیظ بافند و نمک درست کردم و خوردم بعد چند دقیقه فشارم اومد 7
اورژانس هم چند دقیقه یکبار فشارم و چک میکرد بعد 1ساعت رفتن ومادرشوهرم و برادر شوهرم اومدن خونمون و باهاشون اومدیم اراک خونشون
نمی‌دونم چرا اینطور شدم توکل حال بدم فقط نگران دخترم بودم که اگر من از حال برم بچم تنهاست و چکار می‌کنه
خدا هیچ بچه ای رو بدون مادر نکنه خیلی سخته
آقایون اورژانس گفتن اگر حالت بهتر نشد برو بیمارستان و سرم و آمپول تقویتی بزن
خداروشکر خیلی بهترم آمپوا نوروبیون هم گرفتم خواهرم برام زد
الآنم اومدن خونه بابام که یکدفعه اونجوری نشم باز

تصویر
۱۶ پاسخ

خیلی مراقب خودت باش سردرد شدیدت به خاطر افت قند وفشارت بوده
خدا تورو برای ماهلین ببخشه
الاهی آمین
انشالله دیگه تکرار نمیشه ولی خدای نکرده هرموقع اینجورشدی زنگ‌بزن ب همسرت یا کس دیگه

باز خدارو شکر به خیر گذشته

واای مواظب باش زیاد تنها نمون...یه دوتر درست حسابیم برو

شیر خودتو میدی؟

سلام خداروشکر که خطر رفع شده مواظب خودت باش خودتو تقویت کن

علتش چی بود اخه

من موقع پریودی اکثرا حالم بد میشه
پریود نبودی؟

خداروشکر عزیزم به خیر گذشته و الان حالت خوبه.خدا حفظت کنه.سایت همیشه بالا سر عزیزانت باشه.🤲🏻
دقیقااا منم دیروز حالم به شدددت بد بود و همیشه هم تنها هستم و کسی هم به دادم نرسید.دخترمم تب داشت و کلا با این حالم نمیدونستم چکار کنم.
پیامم گذاشتم گروه که چه جوری تبش را پایین بیارم و هرکاری میکنم پایین نمیاد ولی بچه ها مشغول بودن و جوابی ندادن.
خودمم که اصصصصلا نمیتونستم راه برم.
کمرم و کلا بدنم همینجوری مونده بود و هرچی استامینوفن میخوردم فایده نداشت و....
در حالته نشسته هم سرم گیج میرفت و انگار از خودم جلوتر میرفت سرم!!!
خدا بزرگه...حواسش به بنده هاش هست..به بچه ها...به مادرها.....
مادری کردن♥️

انشاالله خدا سلامتی بده گلم

باردار نیسی؟

خدا رو شکر عزیزم که به خیر گذشته بیشتر به خودتون برسید اکر میتونید چند روزی پیش مادرتون بمونید تا بهتر بشید،من خودم تجربه افتادن قند و فشار رو داشتم چندین بلر دقیقا سرم لمس شده بود و چشمهام فقط مه سعید میدید خیلی سخته

عزیزم
ان شاالله همیشه سلامت باشی و سایه ات بالا سر بچه نازنینت

خداروشکر ک‌خوبی ایشالا هیچ بچه ای بی مادر نشه

منم یه شب دقیقا همین حال رو داشتم
تو شهرغریب
همون شب مهمون هم داشتم
تا سام خوردن من غش کردم حتی سفره هم پهن بود هنوز
بردنم بیمارستان

وای منم یه مدت اینجوری بودم شیر خودمو‌میدادم و وقتی خسته میشدم یا اینکه درگیری فکری داشتم بدنم بی حس میشد گاهی که بچه بغلم بود نزدیک بود بندازم ،خستگی جسمیه و درگیری فکری واسه من که اینجوری بود

ای خواهر منم تنهام خانواده ام پیشم نیست مریض نباید بشم اگرم بشم باید آنقدر صبر کنم تاشون به لب بشم پارسال سر حسام چند بار نصف شب بچه ها رو تنها گذاشتیم رفتیم بیمارستان ۶ ۷ صبح اومدیم خونه یه هفته دندون درد لعنتی امونم برید تا زنگ زدم مادرم😭

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۱۲ ماهگی
من حدودا یک هفته مریض بودم، احساس میکنم امروز دمای بدن پسرم مث سابق نیس. بدنش گرمه
همیشه ۳۶و خورده‌ای بود امروز ۳۷و خورده‌ای
قبل خواب ترسیدم گفتم یه کم استامینوفن بدم بهش. قطره‌ای که بهداشت داده بودو دادم طفلک بخوره. اینقدر بدمزه بود عوق زد هرچی خورده بود بالا آورد. اینقدر بچم گریه کرد
منم از عذاب وحدان هی عذرخواهی میکردم ازش. میگفتم مامانو ببخش. تا دیگه طاقت نیاوردم گریه کردم
شوهرم جای اینکه آرامش بده بهم که چیزی نیست بچه حالش خوبه تو که نیت بدی نداشتی و این جور حرفا داره باهام دعوا میکنه. یه بار دیگه هم سر واکسن بچه بدحال شد جای دلداری باهام میجنگید
تو حاملگی هم که هورمونام به هم ریخته بود حال روحیم میریخت به هم داد و بیداد میکرد حالمو بدتر میکرد از خونه میزد بیرون
قبلا دلم میخواست شوهرم همراهم باشه و حالمو خوب کنه اما الان دیگه اصلا برام مهم نیست. تا میبینم وسط حال خرابیم داره چرت و پرت میگه محل سگ بهش نمیدم خودش لال میشه
گورباباش. الان من باید چه کنم؟ بیدار بمونم یا ۳۷.۷ نرماله؟ با تب سنج لیزری گرفتم
مامان جانای قشنگم 🤍 مامان جانای قشنگم 🤍 ۹ ماهگی
سلام خانما خوبین 🖐️

بیاین که من امروز سخت ترین روز زندگیم بود مردم و زنده شدم اتفاق بدی واسه دخترم افتاد بدیش اینه من خودمو مقصر می‌دونم 😓😭😭
با خودم میگم تو وظیفت اینه که فقط مواظب بود باشی فقط باید حواست بهش باشه اگه چیزیش میشد من چه خاکی تو سرم می ریختم از صبح نماز میخونم و دعا میکنم و شکر میکنم که خدا مواظبش بود 🥺😭😣💔

اینجوری بود که خونه مادرشوهرم بودیم مهمون داشتن اونجا من روی نیز غذا خوری نشسته بودم تو آشپزخونه جانارو گذاشتم رو میز داشت با اسباب بازی هاشو بازی میکرد پدرشوهرم اومد خونه از روی نیز پاشدم که احوالپرسی کنم جانا فک کرد میخام برم با اینکه یک دستم به جانا بود خودشو پرت کرد افتاد از رو میز روی فرش به کرن ی صدایی کرد سرش و گردنش فک کردم خدایی نکرده شکست داد زدم که بچم خدااااااا 😭😭😭😭
همه اومدن شوهرم تو حیاط بود اومد سریع بغلش کرد من اون صحنه کور شده بودم تمام بدنم داشت می‌لرزید از روی زمین که برش داشتم بغلم کردمش قلبم از سینه داشت میزد بیرون شوهرم آوند گرفته ازم گفت چه جوری افتاد گفتم به سر گفت سریع باش بریم بیمارستان سریع سوار ماشین شدیم با مادر شوهرم رفتیم بیمارستان پرونده تشکیل دادن و عکس از گردنش و سرش گرفتن دکتر ماینش کرد
😓😭💔
گفتن خداروشکر خوبه هیچ مشکلی نداره. 🤲🧿
گفتن نیم ساعتی بشینید ببینم بالا نمیاره بهش شیر هم دادیم با آبمیوه خداروشکر خورد و بالا نیاورد بعد یک ساعت دکتر دوباره اومد ماینه کرد و عکس هاشو چک کرد دوباره گفت الحمدالله که خوبه و اتفاقی نیفتاده واسش 🤲🤲🥹

اومدین خونه بعد تقریباً دو ساعت خوابید و الآنم خوبه خداروشکر غذا شو میخوره بازی می‌کنه حالش خوبه