۲ پاسخ

بیهوشتون کردن یا بی حس

من تو ریکاوری ک بهوش اومدم با لرز بدن بهوش اومدم و درد داشتم سریع برام مسکن زدن بعد هم رفتم بخش ک البته چیزی از مسیرش یادم نیست فقط تو اتاق ک میخواستن جابجا کنن یادمه همسرم داشت کمک می‌کرد بزارنم رو تخت

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۲ ماهگی
سلام اومدم پارت دوم تجربه زایمانم رو بگم تو تاپیکام برید پایین پارت اول رو میبینید
خلاصه اومدن گفتن باید پاشم راه برم .چون بی حسی نداشتم و پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم و راحت میتونستم پا و کردمو تکون بدم ولی بخاطر ترس از بخیه ها سختم بود بلند شدن .به هر ضرب و زوری بود پاشدم و چند دقیقه کنار تخت نشستم تا سرگیجه نگیرم .بلند شدم چند قدم که رفتم با وجود دوتا پد بزرگ دیدم خون از دوتا پام جاری شد تا زمین کف اتاق کلی خون شد و سعی کردم اصلا جلوی اومدن خون رو نگیرم خودمو رها کردم .بنده خدا بهیار بیمارستان کمکم کرد تا دسشویی اتاق رفتم همه جامو شست و شرت و پدهاروعوض کرد برام اتاقو تمیز کرد چقدر خجالت کشیدم اون لحظه خدا میدونه
چند دیقه موندم دسشویی تا حجم زیاد خون دفع بشه و بعد. راه افتادم داخل همون اتاق چند دقیقه راه رفتم و سعی کردم خیلی خم راه نرم و بدنمو صاف نگه دارم .بعدم گفتن کافیه و برگشتم تو جام.دیگه ترسم ریخته بود و خودم هر نیم سافت بلند میشدم راه میرفتم تو راهرو و آب فراوون و نسکافه میخوردم تا مواد بیهوشی و بی حسی از بدنم زود دفع بشه
گفتن میتونم کمپوت گلابی بخورم و چشمتون روز بد نبینه دلپیچه شدید گرفتم و گلاب به روتون هی تو راه دسشویی بودم ولی خوب راه انداخت روده هامو توصیه میکنم واسه بعد عمل کمپوت گلابی بخورین
....
مامان لیلی مامان لیلی ۱ ماهگی
#داستان زایمان
دیشب ساعت ۱۲:۱۰ دقیقه بود ک یهو دلم و کمرم گرفت رفتم سرویس بعدش اومدم ب ی ثانیه نکشید ک یه آبی ازم ریخت بعدش بعد پنج دقیقه باز رفتم سرویس و اومدم ی عالم ترشح ریخت و یه قطره خون تا ۱ خونه بودیم و وسایلو آماده کردیم و همه چیو برداشتیم رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت ی سانتی ی تست برای کیسه آب گرفت و گفت مثبته باید بمونی ساعت دو بود منو بردن تو اتاق بعدش ی ماما اومد رو سرم و یه آمپول فشار برام زد تا ساعت ۱۱ همش خوابم میومد خوابم میبرد و همونجوری دردم میومد ولی اونقدری شدید نبود تا ساعت ۱۱، ۵ سانت بودم ولی خیلی خوب خودمو کنترل کردم و اصلا جیغ و داد نکردم بعدش دیگ اومد معاینه کرد گفت ۶ سانتی قبلشم باهام حرف زد گفت از ۶ یا ۷ سانت برات گاز بی درد میزنیم ک راحت زایمان کنی تا ساعت ۱۲:۳۰ ،۸ سانت شدم و بعدش مامانمو بردن بیرون و من با کلی زور و بدون جیغ و کنترل کردن همه چی ساعت ۱:۲۰ دقیقه بچم اومد بغلم ولی تنها جای دردناکش اونجا بود ک رحمم کامل جر خورد و دکتر تا دوخت جونم در اومد ولی می ارزید به اینکه ک دخترمو ببینم 😁😬 اینم از خاطره امروز من
مامان 🥺♥️نسا مامان 🥺♥️نسا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان
سلام مامانا اومدم از زایمانم بگم براتون
سوال کرده بودین چرا تو 38 هفته زایمان کردم اینا
پارت ۱
یه روز بعد عید فطر شب ساعت 2 با حالت تهوع بیدار شدم انقد عق زدم ساعت 6 صبح خابیدم وقتی بیدار شدم دگ حالم بهتر بود تا شب
دو شب اینجوری انگار ساعت کوک شده ساعت 2بیدار میشدم با حالت تهوع استفراغ شدید داشتم تا 5:۳٠ یا 6 صبح بعد میخابیدم دگ روزا بهتر بودم و اصلا حالت تهوع نداشتم
حالا چهارمین روز شده بود و من دیشب ساعت 2بیدار شده بودم استفراغ داشتم صبح شده بود و حالم خوب نشده بود
ناگفته نمونه تو این چهار روز دکتر رفته بودم و سرم و امپول زده بودن ولی بهتر نشده بودم این مابین یه لکه صورتی کمرنگ هم میدیدم وقتی میرفتم دسشویی
باز دوباره رفتم بیمارستان از شدت شکم درد ب خدم میپیچیدم باز سرم زدن و امپول تزریق کردن تو سرم گفتن الان مسمومیت هست تو اونو گرفتی فلان گفتن یسر برم زایشگاه ماما معاینه کنه شب شده بود ماما معاینه کرد گف دوفینگرم کمردرد ریز پریودی هم داشتم گف کاریت نمیکنیم میری وقتی دردات شرو شد و منظم شد برمیگردی پنشنبه شب بود گفت تا شنبه اگه دردات منظم نشد و زایمان نکردی یه سونو میگیریم دگ حالم بهتر شده بود برگشتم خونه
مامان نخود مامان نخود ۲ ماهگی
سلام مامان گلیا
چون خیلیا تو ن گفتین تجربه زایمانتو بذار گفتم بذارم
من زایمان دومم بود زایمان اولم تو ۳۶هفته دردم گرفت
این زایمانمم ۳۷ هفته بودم
از هفته ۲۴ انقباض داشتم و شیاف میذاشتم
۳۶ هفته که رفتم دکتر گفت شیافو قطع کن ولی من تا۳۶هفته۴روز گذاشتم
بعد چون گفتم شیاف گذاشتم و استراحت نسبی بودم کم کم ورزش کنم
رفتم پله تمیز کردم البته یه طبقه فقط
فرداشم رفتم حمومو شستم حالت چمپاته
شبشم رابطه بدون جلوگیری داشتم
از فرداش دیدم انقباضام فرق کرده هی تایماش کم میشد
منم هر انقباض یه نقطه میذاشتم
گفتم بذار برم حموم شاید یهو لازم شد برم بیمارستان
دیگه تا از حموم اومدم دیدم ۵ دقه ای شده یهو
رفتم بیمارستان
تا رسیدم ۳دقه ای شده بود
گفت برو بخواب معاینت کنم گفت ۶سانتی تعجب کردم اخه اولیو ۴دقه ای بودم معاینه شدم ۲سانت بودم
گفت کیسه ابتو بزنم بچه بدنیا میاد بذار دکتر بیاد
من دیگه فقط راه رفتم کمر چرخوندم
دکتر که اومد کیسه رو زد زور میومد هی بازم راه رفتم دیگه بعد نیم ساعت بعد کیسه اب رفتم رو تخت زایمان و با بی رمقی زور میزدم اخه هیچی نخورده بودم چندین زور زدم ولی نمیتونستم زیاد رمق نداشتم گفتم برش بزن دکتر گفت نههههه بذار بیاد
دیگه دوتا زور مهم زدمو دنیا اومد وای که راحت شدم
برا بخیمم اصلا اذیت نشدم دوتا بخیه خوردم فقط لگن دردم یکم همین