۸ پاسخ

عزیزم این فکرارو ازذهنت دورکن مگه میشه دوستت نداشته باشه
حس میکنم ازوقتی پسرتو ازشیرگرفتی روحیه ات عوض شده .
همسرمنم همش توگوشیه مجبورا یجوری باحرف زدن یابازی و...میارمش ازگوشی بیرون ویکم سه تایی بازی میکنیم بعد تامیتونم مدیریت میکنم

عزیزم چرا این فکرهارو میکنی مگه میشه دوستش نداشته باشه بلاخره باباشه باهاش وقت میگذرونه دوستش داره دیگه.منکه از خدامه پسرم با پدرش وقت بگذرونه. ولی همش آویزونه من مثلا اگر یه اتاق هستیم برم بیرون شروع میکنه به گریه کردن منو با خودت ببر نمیتونه پیش باباش بمونه واین منو اذیت میکنه

وای بزار بره پیش بابا، تو ام نفس بکش
گلم تو روحیت ضعیف شده خودت اینجوری حس میکنی، اگرنه اینجوری نیست

میگن اگه بچه چیزیو مادر براش منع کنه همونو یه شخص دیگه بهش بده دیگه برا هر کاری سمت اون شخص میره بعد به مرور دیگه محل به هیچکدومتون نمیده اینجور بچه دو تربیته میشه دیدی تو یه چیزیو منع میکنی یا تو داری بهش چیزی میگی که بهش بفهمونی کارش بد بوده و...همونموقعه یکی مثل نخود آش میاد بچه رو بغل میکنه که ولش کن و این چه میدونه تو چی میگی و‌.....میگن اینجور بچه دو تربیته میشه بعدم به مرور دیگه کلا محل به حرف هیچکس نمیده

بخاطر گوشی و این چیزاس ب همسرت بگو اینجوری از تو دور میشع رک بهش بگو اینا ضرر داره وقتی تو بهش میدی از من دور میشع.من هر چی بگم شوهرمم همون میگه حتی اگر جایی همه بچه ها گوشی دستشون باشه بازم شوهرم میگه اگه اجازه بده مامانت و تایمشم من مشخص میکنم دست میگیره.

والا من هنوز موفق نشدم بگیرم از شیر ولی تا باباش میاد منو دیگ نمی‌شناسه حتی واسه عوض کردن پوشکش هم درخواست می‌کنه باباش ببره بشورتش
منم از خدامه استراحت میکنم به فال نیک بگیر گلم

منم پسرمو تازه از شیر گرفتم ولی همچنان عادت داره پیش من باید بخوابه و هنوزم منو بیشتر دوست داره

شاید بخاطر همون گوشی تلویزیون هست باید با شوهرت حرف بزنی ک مثلا تو بگی این چیز بده نره پیش اون اون بگه ن خوبه

سوال های مرتبط

مامان Andia مامان Andia ۱ سالگی
سلام مامانا دختر من یک سال و نه ماهشه راستی میخواستم راجعه موضوعی ازتون سوال کنم ما هر سه چهار روز مثلا خونه مادرشوهریم اینایم، سه چهار روز هم خونه خودمونیم و این که دختر من خیلی به پدر شوهرم و مادر شوهرم وابستن، اون‌ها هم آدمای خیلی مهربونی هستن از موقعی که بچه هم به دنیا آمد همه شو پیشیمون بودن کمک کردن، نگه‌داری کردن خیلی بهش محبت میکنن من از این موضوع خوشحالم اما مثلا ما هر وقت که میاییم خونشون بچه هم دیگه من و پدرشو اصلا تحویل نمیگیره اصلا پیشمون نمیاد یا بغلمون نمیمونه و توی خونه خودمون به من و پدرش مامان و بابا میگه مثلا ماما، بابا صدا میکنه اینجا هم پدرشوهرم و بابا صدا میکنه و مادرشوهرم و مامان صدا میکنه خوب؟ یعنی دیگه من و پدرشو را اینجا صدا نمیکنه فقط میره پیش اونا و همه کارهایی خوابش و شیر و بازی و همه چیز دیگه با همون هست و من از یه وقت خوشم خیلی بد دلم میگیره ناراحت میشم میگم یعنی چیه الان بچه من؟ میفکر میکنم دو تا مامان و بابا داره اینجوری تقسیم شده مثلا آنها رو بیشتر از ما دوست داره مامان و بابا پیشمون میکنه فکر میکنه آنها هم مامان و باباشن و اینجوری که آنها رو صدا میکنه آنها رو هم صدا میکنه دلم خیلی میگیره