امروز دلم گرفت… نه از بچه‌ها، نه از زندگی، که از مادری که باید پناه می‌بود، اما تندی کرد…
توی فروشگاه لوازم‌التحریر، پسر کوچولوی من، با ذوقِ کودکانه‌اش، چشمش به یه پاک کن توپ افتاد. با ذوق گفت: «مامان اینو ببین!میشه بخریمش»
همین‌قدر ساده…کلا اصلا بچه ای نیست که اصرار کنه واسه خرید چیزی و خیلی کم پیش میاد چیزی بخواد
اما یه خانم، با لحنی تند و بی‌مقدمه، رو بهش کرد و گفت: «بچه‌ها همه‌چی که نباید بخوان! بذار مامانت نفس بکشه!»
و بعد هم به دختر خودش توپید که «از این یاد نگیر، نمی‌خرم!»

خشکم زد…
نه فقط از اون لحن، از اینکه یه مادر، درد خودشو سر بچه‌ی من خالی کرد…
پسرم ساکت شد، نگام کرد، نگاهش پر از سوال بود…
چجوری براش توضیح بدم که بعضی زخم‌ها از خستگی‌ان، ولی روی دل بچه‌ها جا می‌مونه؟

من مادر اون بچه نیستم، اما پناه پسر خودمم.
و دلم می‌خواد هیچ مادری، حتی توی سخت‌ترین روزها، پناهِ بچه‌ی دیگه رو خراب نکنه…


مادری یعنی پناه، یعنی آغوش، یعنی صبوری...
می‌دونم سخته، می‌دونم خستگی و فشار زندگی می‌تونه طاقت آدمو تموم کنه.
ولی گاهی یه جمله، یه نگاه، می‌تونه گوشه‌ی روح یه بچه رو برای همیشه تار کنه.
من اصلا آدمی نیستم که تحمل بی احترامی به پسرم رو داشته باشم اما لال شده بودم،خداروشکر شوهرم اومد و از خجالتش درومد البته جلوی دخترش نه اما چقد بد اجازه میدیم تو همه چی دخالت کنیم.

تصویر
۷ پاسخ

کاش فشار اقتصادی رو هیچ کس نبود تا دنیا رو ب پای بچه هامون میریختیم نه ک در قبال کوچکترین خواسته ی بچه اول ب جیب نگاه کنیم، خوب کردی ک خریدی اونم شاید منظوری نداشته، بهش با خنده میگفتی این پاک کن چیه من دنیارو ب پا بچم میریزم چون امروز اون ب من نیاز داره و پناهشم

ببین یادت باشه اینجور موقع ها سریع پیش یچه ات جوابشونو بدی که بچه بشنوه و ببینه که حرف اون ادم درست نیست و باورش نکنه... من همیشه اینطور موقع ها میگم نه اینطور نیست و بچه من خانومه و از این حرفا حالا به حرف ربط داره... اینجوری بچه هم دلش اروم میگیره
مردم چقدر پررو شدن

هعی خواهرچقدقشنگ نوشتی
اره واقعاباید پناه بچه هامون باشیم من خودمم تازگیااخیلی از لحاظ روحی ضعیف شدم 😔😔😔😔

ای جانم چه قشنگ نوشتی🥲حق داری که ناراحت باشی چون واقعا اون خانوم کار درستی نکرده،نمیدونم چرا بعضی ها میخوان به بچه خودشون چیزی بگن از بقیه مایه میزارن
اگر دوست داشتی بگو همسرت چطوری از خجالتش درومد؟میخوام یاد بگیرم

الهی. واقعا ادم خیلی رو بچش حساسه خیلی من یکی چیزی بگع اون لحظه جوابشو ندم خود خوری میکنم دلم نمیخواد شوهرمم چیزی ب بچم بگه🥺

اگه تو شرایط دیگه ای

کسی بهت بگه کار پسرت اشتباهه و این کار رو نذار انجام بده.
خودتم میدونی اشتباهه..

عکس العمل تو چیه؟

من خیلی رو پسرم حساسم با اینکه بچس از جملات زشت صداش کنن یا با کارای بعد برای چند ثانیه ام ک شده بخنده

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
من پسرم رو یه هفته ای هست از پوشک گرفتم.
قبلش استرس داشتم بیشتر برای کم صبر شدن خودم.
دنبال شورتهای آموزشی و پوشک شورتی بودم. پوشک شورتی یا پوشک میپوشوندم به پسرم میگفتم بگو جیشت رو یا حتی اگه جیش کردی بگو اما نمیگفت... براش داستان میگفتم. نه از دستشویی می‌ترسید نه از پی پی. ولی به زور گاهی میو اومد دستشویی.
شبها جیش نمیکرد و فاصله جیشهاش هم نسبت به قبل بیشتر شده بود.
تمام آمادگی ها رو داشت . اما وقتی پوشک تنش بود اصلا نمیگفت .
هفته پیش دیگه پوشک رو در آوردم. روز اول سه بار جیش کرد اما از روز بعد خودش گفت. استرسی که داشتم کاملا بی جا بود.
اگه زمان از پوشک گرفتن درست باشه دیگه درگیر نمیشید یه ماه .
همه چیز به آمادگی جسمی هست. توی گهواره کارشناس. میگفت دختر ۳۳ ماهگی و پسر ۳۵ به آمادگی میرسن البته تقریبی هست باید چند تا مورد رو داشته باشن.
یکی مهارت‌ صحبت کردن و گفتن جیش و پی پی
مهارت درآوردن لباس و ....
جیش نکردن شبانه در خواب
و حداقل دو ساعت خشک بودن.
مامان امیررضا مامان امیررضا ۲ سالگی
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
تجربه شخصی:من از یک سالگی جیش رو گفتم و یک سال و نیم کلا دیگه پوشک نشدم. ولی الان از دستشویی رفتن بیزارم.شاید اون موقع برام زود بوده. مامانم با خوشحالی میگه حتی شبا اصرار می کردی که حتما ببریمت دستشویی و از پوشک شدن بدت میومد. خب اینا باعث شده مامان من به اشتباه فکر کنه من آمادگی دارم. نتیجه اینکه الان تا جایی که بشه اغلب خودم رو نگه می دارم. یا دائم برای خودم کار ديگه می تراشم که نرم سرویس. مشکلات زیادی ام بابتش پیدا کردم. سنگ کلیه و یبوست و سندروم روده و ...
پس اینکه بچه ها درمقابل پوشک شدن مقاومت می کنن خیلی طبیعی و گذراست و اصلا نشونه آمادگی نیست.
دوستان نه روح و روان بچه رو به بازی بگیرید نه خودتون رو اذیت کنید و نه خونه تون رو به جیش و پی پی بکشید‌
خودش اتفاق می افته همونطور که توی عکس نوشته توضیح دادم.
شما فکر می کنید وقتی بچه مداوم خطا داره همین که سرش داد نمی زنید خوبه ولی اون احساس می کنه نتونسته کار درست رو انجام بده. و کم کم اعتماد به نفسش از بین می ره چون شما دارید بهش می گید نباید توی شلوارت جیش و پی پی کنی باید بریم دستشویی درحالی که اون خودش می دونه فقط بدنش برای این خود کنترلی هنوز آماده نیست و کاری از دستش برنمیاد جز حس ناتوانی و عدم اعتماد به نفس که تا بزرگسالی همراهش خواهد بود و ممکنه باعث خیلی از شکست هاش بشه درحالی که نه خودش و نه شما نمی دونید ریشه ش همین اصرار به زود گرفتن از پوشک بوده. .و اینکه تند تند بردن به دستشویی و اینطور عادت دادن هم از نظر روانشناسی کودک رد شده.
خود بچه کم کم آمادگی پیدا می کنه.
اینجا زیاد دیدم که می گن یهو پوشک نکردیم بچه مون سه چهار روز یا پی پی نکرده‌!
این دیگه اوج نا آگاهی یک مادر هست!
مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.