چند وقته میام گهواره افسردگی و استرس و تپش قلب از یه طرف حس خوشحالی از یه طرف ترس بزرگ کردن دوتا بچه کوچیکم همزمان واییی خدایا کمک کننن وقتی میام میبینم تو گهواره همه زایمان کردن ترس اینکه چجوری دوتا جوجرو باهم بزرگ کنم یکی لجوج و داره دندون در میاره و اذیت می‌کنه یکی تازه به دنیا میاد انشالله صحیح و سالم باید با کم خوابیاش با استرساش و بد قلقیاش چجوری بگذرونیم فقط میگم خدایا کمک کن

خدا بزرگه. اصلا نترس، حتما توانش رو داری که خدا بهت لطف کرده.
منم اصلا فکرش رو نمیکردم که بتونم با دوتا پسر بچه، سومی رو بیارم.ولی انگار توانِ آدم زیاد میشه.
فکر کن با این شکم سنگین، پسرمو از پوشک گرفتم

منم خیلی نگرانم
چند سالشه دخترت؟؟

عزیزم دو تا دخمل انقدر شیرینه. داداش منم پارسال دوتا دختر گیرش اومد یکیشم هم اسم دختر شماست(حسنا) از وقتی اومدن در کنار سختی هاشون انقدر شیرین بودن که حس و حال همه رو عوض کنن تمام حس خونشونو تغییر دادن اصلا یه طور عجیب غریبی که باورت نمیشه این همون خونه قبلی هست. یه روزایی هم مریضن و اذیت میشن پدر و مادرشون ولی یه لبخند و خوشمزگیشون همه رو میشوره می‌بره

دعا کن فقط صحیح و سلامت به دنیا بیاد بقیش میگذره فکر این چیزا رو نکن