۴ پاسخ

باید باهاش صحبت کنی قانعش کنی به یکی دو ساعت
قبلش باهاش حرف بزن بگو بیشتر از مثلا دو ساعت وایستی فردا خبری از بیرون نیس
وقتی گوش نداد روز بعد نذار درشه بیرون
قانعش کن

بچه های منم اونجوری هستن درو قفل میکنم کارامو که تموم کردم یکم میبرم دم در بازی کنن باز میارم دست و پاشونو میشورم در قفل میکنم
سعی میکنم عصری ببرمشوم دم در
خب بچه هستن نیاز دارن

کاش از همون اول اجازه نمیدادی بچه ها کافیه یبار بهشون اجازه یکاری رو بدی دیگه ول‌کن نیستن

خوب خودت برو دم در واستا تا بازیشه بکنه

سوال های مرتبط

مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست
مامان شاهزاده محمد مامان شاهزاده محمد ۵ سالگی
سلاااام خانما
لطفا راهنمایی کنینننننن

پسرم ۵ سال و نیم
همشششش در خال باج دادن ب دوستاش
فرقی نمیکنه پسر و دختر عموش باشن،،
بچه های خاله ش باشن
دوستاش باشن
کلاااا در حال باج دادن ک اونا باهاش بازی کنن،،
وسیله هاش و... کلا از عر نطر در خال باج دادن
و من خیلی دارم اذیت میشم
حالا نوبت مشاوره گرفتم تا ببینم چی میگه
نگران آینده شم ک این باج دادنه واسش بمونه و بشه کار همیشگیش😭😭😭😭😭😭😭😭

از شانس ید من،ی همسایه چن ماهه اومده ک دو تا بچه کوچیک داره همونایی پسرم
همششششش بیرون تو کوچه ن😭😭😭😭😭😭
چن روزی هس ک پسر منم میره با اونا بازی کنه

از هر چی بدم میاااااد ب سرم می‌افتاد ما چن یاله اینجاییم با هیچچچچ کس در رابطه نبودیماینا اومدن شدن عذاب واسه من
وقت و بی وقت در میزنن میان دنبالش ،،
وقتی هم ب پسرم میگم سر ی تایم خاصی باید بری اینقدررررر گریه میکنه ک اصلا زیر چشماش کبود میشه

باهاش تایم میزارم تا حدودی ،،اما بازم فکر و دهنش اون پسره س

یکی دو روز ما نبودیم

دو روز اونا نبودن
پسرم بسسسس ک عضه خورد اصلا رنگ ب رو نداشت🥺🥺🥺🥺

حالا چیکار کنم من
چجوری مدیریت کنن
واقعا ذهنم قفل شده

امیدوارم هم شما راهکار خوبی بدین هم این مشاور جدید🥺☹️

بدم‌مباد از باج دادن قهر میکنن میرن ،باز میان در میزنن،ک ی باج جدید بگیرن تا دوست باشن یا وقتی تنها میمونن،باز میان