۱۷ پاسخ

خداروشکر بخاطر دخترتون چقدر خوشحال شدم خدا حفظش کنه وچقدر ناراحت شدم برای خواهرتون و کوچولوش.خدا به دلش صبر و آرامش بده الهی

خدایا شکرت شکرت شکرت
قربون امام رضا ک صداتو شنید
انشالله ک دختر گلت سلامت باشه
ی نذر کوچیک بده اگ میتونی حالا ک تولد امام رضاست

الهییی عزیزدلم قلبم درد گرفت بخدا واست انشاالله هیچ وقت غم نبینی

خداروشکر که دخترت الان صحیح و سالم کنارته امام رضا کسی رو دست خالی بر نمیگردونه

خدا حفظش کنه عزیزم

ای جاااانم 🥺 خدا حفظ ش کنه برات دختر نازتو🥰

خداحفظ کنه همتونو گلم. ببخش بی ادبیه میپرسم میشه بگی اون نازنین چرا پر کشبد؟

خداروشکرگلم بله مهربونیه خدا بی حدواندازس کافیه بهش ایمان داشته باشی.حالت چطوره الان زندگیت روبه راهه؟ ببخشیدمیپرسم اگه دوس داشتی بگو

تا خدا نخواد هیچ برگی از شاخه نمیفته خدا جواب سختیهاتوداد

دختر خواهرتون چرا فوت شد؟
خیلی سختی کشیده خواهرت واقعا خدا صبر بده بهش امیدوارم یه نی نی خوشگل بیاره غم دخترشو از بین ببره و خدا نگه داره دختر خوشگلتو😍

خداروشکر عزیزم که سلامته الهی خدا حافظش خیلیییی سخته میدونم چی میگی منم بارداریم خیلیییی سخت بود همش استرس سلامتی بچه رو داشتم

وای عزیزم واقعا ناراحت شدم ان شاالله دیگه تو زندگی غم نبینی وبا دختر نازت همیشه خوش باشین

عزیزممم خدا حفظش کنه دختر گلتوو🩷

ماشالا به این قند عسل..
خدا حافظ و نگهش دارش باشه همییییشه..

خداروشکر😍😍😍

اخی عزیزم، خدا رو صدهزار بار شکر

اخخخخ خداروشکر قربون امام رضا بشم بله شکی بهش نیس انشالله همیشه تنش سالم باشه عزیزممم❤️💋
خداروشکر همسایه امام رضایمم😍✋

تو شهر غریب بودم موقع زایمان رسید همش گفتم خدا یا سالم بغلم بزار یا من ازاتاق عمل بیرون نیام
ولی الان خدا جواب همه اذیت کشیدنمو با دختر نازم بهم
صحیح و سالم بغلش گرفتم انگار حکمت خدا بود دخترم بهم ثابت کنه که مامان من سالمم
۳ماهگی غلت زد ۴ماهگی سینه خیز رفت دندون درآورد
میشینه چاهار دست وپا میره

سوال های مرتبط

مامان جوجه جان مامان جوجه جان ۶ ماهگی
داستان من... 💔
وقتی باردارم بودم اون اوایل بارداری یه شب خواب دیدم یه دختر دارم خواب یه نوزاد با لباس صورتی گوشه یه دیوار بود با یه صورتی که رنگش تیره و مایل به کبودی بود تو عالم خواب نمیدونم چطور متوجه شدم نارس هست.. بعدش ماه ها و ماه ها گذشت از اولین سونوی وزن که با خوشحالی رفتم گفت همه پارامترها یک هفته از رشد عقبه.. دکتر گفت یک هفته جای نگرانی نیست دوهفته دیگه برو
دوهفته بعد رفتم همه ی پارامترها دوهفته از رشد عقب بود..
دیگه از اون موقع کارم شده بود هر هفته به دستور دکتر سونوی وزن رفتن.. هر هقته صدک رشد کمتر میشد و وزن بچه عقب تر میوفتاد.. و من به دستور دکتر همش پروتین میخوردم و استراحت
تا اینکه یه هفته مونده به زایمان رفتم به خیال خودم یه جابهتر سونوگرافی.. دکتره بهم گفت رو 2500 مونده و تمامی پارامتر های رشد سه هفته از رشد عقبه با عجله رفتم پیش دکترزنانم اونم برام وقت سزارین اورژانسی نوشت... منی که باذوق به همه اطرافیانم گفته بودم میخوامطبیعی بزام و اونا به سز اصرار داشتن.. یادمه حتی یکی ازم پرسید کی پس وقت سز میگیری گفتم میخوام طبیعی بزام اونم باحسادت گفت عع منم میخواستم طبیعی زایمان کنم تقصیر فلانی شد رفتم سز... و بعدش شنبه شد و اون دکتر سونوگرافی که منو ترسوند جالب اینه که دکتری هست که خیلی قبول‌ش دارن و برای پزشک قانونی کار میکنه ایشون گفت بچت 2500 وزن گیریش متوقف شده درصورتی که بچه به دنیا اومد 2830 ینی اگر تا 40 هفته میموند میشد 3 کیلو.... وقتی به دنیا اومد و وزنشو دیدم خیلی حس بدی داشتم حس یه فریب خورده... بعدشم اتفاقات بیمارستان بیخود عرفان نیایش که عین طویله بود در بخش زنانش باز میشد تو ساعت غیرملاقات هرکی دلش میخواست میومد داخل ادامع کامنت
مامان آرن💙 مامان آرن💙 ۷ ماهگی
پارت چهار زایمان…
ساعت ۱۰وربع شروع کردن عملو ده دقیقه بعد دکتر گفت بچه داره ب دنیا میاد نترس🥴بعد گفت وای بچه چه بزرگه بیرون نمیاد🥺من پر از استرس شدم یه جوری منو تکون میدادن که تخت تکون میخورد
اهان اینم یادم رفت من وسط غمل حالت تهوع گرفتم زود یه پارچه دادن دستم عق میزدم فقط هیچی نمیومد بخدا یه لحظه حس کردم نفسم رفت
دکتر بیهوشی ام دستمو ول نمیکرد همش پیشم بود ایمشون ایای دکتر اعیادی بود خیییلی مهربون بودن
گفت اسم پسرتو چی میذاری گفتم آرن گفت چه قشنگه
آرن ب دنیا اومد ولی من ندیدمش صداشو شنیدم که گریه میکرد
با اون حال که قدامو درنمیومد فک کنم واسه امپول بود گفتم سالمه؟😭😭😭گفتن اااره یه پسررر توپول خیییلی خوشگله ولی نشونم ندادن
بعد بردن ریکاوری
نمیدونم از چی بود میلرزیدم سزدم بود سه تا پتو روم انداختن بازم جوری میلرزیدم که سرم از دستم درومد اصلا کنترل لرزمو نداشتم خییلی بد بود فک نکنم کسی مثل من بوده باشه،….
دکتر اومد پیشم تو همون ریکاوری با گوشیش عکس آرن رو نشون داد گفت دختر عروسک ب دنیا آوردی یه پسرررر خیلی خوشگل اولین بار ب جای خودش عکسشو دیدم ولی همچنان میلرزیدم شدید….