این تاپیکو مینویسم. بمونه. برای کسایی که مثل من بعد زایمان دچار مشکلاتی شدن بیان ببین و جواب بدن
من یه هفته بعد زایمانم تشنج کردم. و اخرش معلوم نشد که چرا و براچی
وحشتناک ترین تجربه عمرم بود. نمیگم چقد بهم سخت گذشت. وگرنه تا صبح باید بگم. از بعد اون هرشب پانیک میشدم. هرشب ارام بخش. ترسی که رفته بود تو وجودم. از تکرار دوباره
تمام این ۶ماه با ترس گذشت.
از بعد اون اتفاق افسردگی گرفتم. افسردگی که به جسمم زده
سبکی سر. سرگیجه. گز گز کف سر یا دست و پا.انگشتای دستام تکون میخورن یهو. رگ سرم میپره. تو پام. روزی چندبار اینجور میشم
از همه مهم تر چشام. همش فکر میکنم یه جوری میبینم. همه چیو نورانی و با نور زیاد میبینم. هیچکس نمیفهمه چی میگم.
با وجود همه اینا. دوتا بچه باهم مدیریت میکنم که واقعا مامانای دوقلو میدونن چقد سخته. و ادامه میدم تا ببینم چی میشه

۲۴ پاسخ

یه مامان دیگه تو گهواره بعد زایمان اینطوری شده بود بهش گفته بود مسمومیت بارداری بوده که بعد زایمان خودشو نشان داده و یه امپولی رو بعد زایمان واسش میزدن که فشارش کنترل بشه که بیمارستان کوتاهی کرده بود

از ته دلم برات آرزوی سلامتی میکنم انشاالله خوب میشی سایه ات بالای سر بچه هات ❤️ ❤️ ❤️

اره ولی نه به شدت قبل هی به مرور کم میشه مثلا قبلا هرروز بود بعد شد ماهی چندبار الان ماهی دو سه دفعه با شدت خیلی کمتر

من برای شما دعا میکنم شمام برای من ان شاالله که زودتر بگذره و خوب بشیم و هرکی که مثل ما بوده

من اکثرا غروب به بعد.اصلا نمیتونستم برم سراغ بچم ترس از مرگ داشت منا میکشت بدتر

خداقوت

الان ۷ ماهه گذشته دو ماه رفتم پیش روانپزشک دارو خوردم ولی بخاطر رفلاکس بچم‌مجبور بودم شبا بیدار باشم داروهارو قطع کردم دکتر گفت بعد زایمان هورمون ها باز میریزن بهم دوپامین مغز خالی میشه واسه همین اضطراب میاد سراغ ادم.من یکم بهترم ولی هنوزم گاهی اضطراب میاد سراغم ولی نه به شدت قبل

عزیزم منم دقیقا عین شما شدم چهارروز بعد از زایمانم نفسم رفت فشارم رفت روی ۱۸ تست لختگی خونم مثبت شد چون آمپول ضد انعقاد خون نزدن برام بهم گفتن تو مسمومیت بعد از بارداری گرفتی و تا مرز تشنج رفتم سریع ۲۴ساعت برام منیزیم سولفات تزریق کردن
فرداش حمله عصبی پانیک بهم دست داد و هنوزم بهم حمله دست میده

الان دارو مصرف میکنم . منم همه این علائمی که میگیدو دارم توی سرم یهو انگار رگش میپره یه طرف سرم یجوری میشه
چشمامم یطوری میبینه
نمیدونم چرا اینجوری شدم شما تاحالا دکتر نرفتی؟

عزیزم حدا قوت بهت بده واقعا سخته از ته دلم از خدا میخوام سلامتی بهت بده

عزیزم خدا کمکت کنه🥲🥲🥲 آره همینه هرکسی بعد از زایمان یه جور سختی میکشه

انشالله خوب میشی ❤تو قوی تر از این حرفایی

عزیزدلم انشاالله خدابهت سلامتی بده

الهی تو چقدر سختی کشیدی دختر😐 منم کلی میگم رد دادم اصلا احساس میکنم هیچی دیگه نمونده ازم ، اتاقمو زندگیمو بدنمو …. ازم گرفته شده!😐😕 انقدرم اومدم حرف بزنم گفتن میدونی تو آرزوی چند میلیون نفر و داری زندگی میکنی و فلان و بهمان ، میترسم توی ذهنم هم با خودم دردل کنم و گِلِکی کنم😶اینجور رد داده ای شدم اصلا نمیدونم برای بچه هام مادر مناسبی هستم یا نه

عزیزم واقعا شرایط سختی گذروندی...انشالله از این به بعد بهتر بگذره

قرص ب 12بخور عالیه.خدا قوت و سلامتی بهت بده مامان قشنک

ان شاالله خدا سلامت کامل بهت بده ، خدا قوت

برات از ته قلبم با تمام وجودم آرزوی سلامتی برات دارم عزیزدلم انشاالله سالیان سال سایت بالا سر دخترای قشنگت باشه عاقبت بخیریشون ببینی ❤️🥲

عزیز دلم واقعا ک فقد خودمون میدونین چقد سخته من ک خیلی وسواس بودم رو وسایل تمیزی اما الان .... برا خودم متاسفم😂😂

ولی الان تمام فکر و وسواسیم رو بچه هامه و میگم الان بچ هام بهم نیاز دارن و سعی میکنم لذت ببرم از لحظاتش
خدا کمک همون کنع ایشاله

ببین علائمت شبیه کم خونی ازمایش دادی؟

عزیزمممم خوا بهت کمک میکنه تو خیلی خیلی قوی دخترات بعدا برات سنگ تموم میزارن روز هزار بار بگی ارزششو داشت 😍

منم بعد زایمان خیلی چالش ها داشتم دوماه بعد زایمان سینم ماسیتت شد بعدشم ماه سوم دچار سردرد میگرنی وحشتناک شدم از شدتت استرس میدم عصبی شده بود گلو درد و معده درد الآنم ی ماه گز گز دست و پا عصب دستم چسبندگی پیدا کرده دیسک کمر و گردن...و فعلا ادامه میدم واقعا راسته میگن بهشت برا مادرهاست خیلی سختی داره مادر شدن خدا خودش توانشو بده بهمون

واس عزیزم این افسردگی شدید بعد زایمان منم اینجور شدم اوقد حالم بد شد بیمارستان بستری شدم دوباره تنگی نفس داشت منا میکشت فکر کردن آمبولی شدم ۳ روز بستری شدم و همه جارو موقع حمله پانیک توسی میدیدم و اخر سر با حال بعد که واقعا قلبم داشت ایست میکرد و حتی زیر آب میرفتم بدتر میشدم رفتم پیش روانپزشک

من یدونه دارم روانی شدم
چجوری با دوتا سر وکله میزنید

خداقوت...خدا بهت سلامتی بده. منم دوقلو دارم درکت میکنم

مقالات مرتبط

افسردگی بعد از زایمان
همه چیز در مورد افسردگی بعد از زایمان و درمان آن
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
ضعف و خستگی بعد از زایمان
ضعف و خستگی بعد از زایمان . راه‌های مقابله با آن
علت پریود نشدن بعد از زایمان
علت پریود نشدن بعد از زایمان

سوال های مرتبط

مامان دوقلو ها🩷🩷 مامان دوقلو ها🩷🩷 ۶ ماهگی
چرا حس میکنم دیگه آدم قبل نمیشم.خیلی روحیه ام بد شده همش به این فک میکنم که چقد همه ی کارا برام سخته با وجود دوقلو ها.حس میکنم پیر شدم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان دلارا دیانا مامان دلارا دیانا ۷ ماهگی
اگه بچه خودش مستقل به خواب بره چی میشه؟
دخترم یه چند روزی بود شیشه که بهش میدادم میخورد خودش می‌خوابید
ولی الان احساس میکنم همش از یه چیزی میترسه تا یکم میخوابه یهو گریه میشه بعد که دوباره رو پام تکونش میدم میخوابه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان میلان مامان میلان ۷ ماهگی
بعد از شیش روز پسرمو عمش از بیمارستان مرخص کرد.فک میکردن تشنج کرده اما بچه تب و لرز داشت 😒 واقعا برای دکترامون متأسفم و برای خودمون که باید بچه هامون رو دست یه مشت نفهم و ناشی بدیم.
چهار تا شیشه خون از بچه گرفتن برای تشخیص عفونت اما یه آزمایش ادرار نگرفتن که بعد از دو روز با خرفه خودم که اصرار کردم آزمایش بگیرن مشخص شه عفونت ادراری داره 😒
دلیلش مشخص نیست با وجود اینکه من بهداشت رو خیلی رعایت میکنم و مادر جونشم مواظبشه و حرفی نمیشه زد اما تصمیم گرفتم فعلا باشگاه لازم نیست.باید خودم ۲۴ ساعت مواظبش باشم.
امیدوارم خدا به همه بچه ها سلامتی بده و مواظب این فرشته ها باشه که مریض نشن و بعد از اون به مادرا صبر بده و توانایی.از خدا میخوام که دیگه هیچ نوزاد و بچه ای اصلا مریض نشه 🙏
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلانا مامان دلانا ۶ ماهگی
سلام خانوما میخواستم یه سوالی بپرسم باز نگید چه جوری روت میشه از این سوالا بپرسی وفلان چون میدونستم همه خانومید پرسیدم من بعد از زایمانم چون زایمانم طبیعی بود تو رابطه مثل قبلاً نیستم احساس میکنم واژنم مثل قبل نیست از تجربه هاتون بگید چی خورم. چه دارویی پیشنهاد میکنید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پاشا💙💫 مامان پاشا💙💫 ۶ ماهگی
امروز رفته بودم بهداشت بعد از دوماه
واکسن پاشارو زدم بهم گفت بستنی شکر تو فرنی نیمرو زردچوبه مجازه برای بچه شیش ماهه کرک و پرم ریخ
من نمیزاشتم‌کسی بهش ابگوشت بده میگفتم زردچوبه داره تو اون بروشوری هم که دادن نوشته بود فرنی با شیر پاستوریزه درست کنید
بعد اینجا همه میگن تا یه سال شیر پاستوریزه نباید بخوره بچه
خلاصه ک به پسرم ابگوشت دادم چقد استقبال کرد😀🕶
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان تیامیس مامان تیامیس ۷ ماهگی
سلام مامانا
افسردگی بعد زایمان تا چند وقته ؟؟
من احساس میکنم افسردگی زایمان گرفتم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آرسس مامان آرسس ۸ ماهگی
مامانا نمیدونم چطور با عذاب وجدانم کنار بیام.پسرم که به دنیا اومد شب ها شیرخشک میدادم و روزا شیر خودم که زیاد داشتم شیر .هفت روزه که بود از دماغ و دهن استفراغ جهنده کرد بلندش کردم شیر پرید توی گلوش و رفت تو حالت خفگی دور از جونش داشت میمرد کبود شده بود و چشمش سفید شد تا بالاخره با اقدامات خواهرم که پرستار هست نفسش درست شد،همه گفتیم دیگه تمومه خیلی ترسیده بودیم چند با. بعد از اون هم رفت توی خفگی ولی نه به اون شدت و همه به خاطر رفلاکس خیلی شدیدش بود بالاخره بعد از کلی دکتر رفتن یه دکتر دارو داد برای رفلاکس،و بهتر شد.ولی....
مامان مهدیار❤️ مامان مهدیار❤️ ۸ ماهگی
بچه ها من رفتم پیش دکتر زنان گفت عفونت دارم
و برای خوب شدنش چون شیر میدم
بهم ی قرص واژینال میترونیدازول ۵۰۰ داد هرشب استفاده کنم
و ی قرص خوراکی فلوکونازول ۱۵۰ ک هفته ای یکبار بخورم تا دوهفته
و قرص میترانیدازولم داد ولی گفت خودت نخور فقط همسرت بخوره
چون ممکنه از اون بگیری یا تو به اون بدی
.
بعد من قرص واژینال که داده بهم وقتی استفاده میکنم
با امشب دو شبه ک استفاده میکنم
کل بدنم خارش میگیره و انگار آب میخوام همش تا صبح
دقیقا بعد از استفاده از اون این اتفاق میوفته .
بعد اینکه من کم آبی بدن دارم
سوالم اینه که ممکنه این قرصی که از واژن وارد بدنم میشه باعث شه بدن خشک بشه؟یا ن
کسی میدونه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان باران‌وکیان مامان باران‌وکیان ۷ ماهگی
خانوما یه سوال
من پریودام ۲۵ روزس همیشع دقبق و سروقت میشم اینسری با ۴ روز تاخیر شدم
خونریزی هم ۳روز زیاده بعدش یکی دوروز لک و تمام
اینسری که تاخیر انداختم کلا دوروز شدید شدم یه روز لک و تمام
ولی الان چند هفته ای هست که حس میکنم یه چیزی تو شکمم تکون میخوره
بنظرتون توهم زدم یا چی؟
حس میکنم تکون بچس😳 بعد با خودم میگم اگه خدایی نکرده باردارم باشم به این زودیا بچه تکون نمیخوره که بچه ۴ ماه به بعد تکون خوردنش حس میشه
پس این حس برای جیه؟ چرا حس تکون خوردن تو شکمم حس میکنم؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دلارا دیانا مامان دلارا دیانا ۷ ماهگی
مامانا شماهم مثل منین یا فقط منم که دارم دق میکنم دیگه هر روز صبح که از خواب بیدار میشم تا لحظه ایی که بچه میخوابن تمام وجودم استرسه.چیزی نخپره مریض نشه سرش به جایی نخوره
وقتی کسی میاد خونم از استرس اینکه یه وقت مریض نباشه اصلا حرفاشو نمیشنوم یه جایی میریم چهار نفر ادم دور هم باشن قلبو میره رو هزار که الان لوسش میکنن دستشانو به همه جا زدن به بچه میزنن واقعع دیگه از مهمونی رفتن نه مهمون امدن من چیزی نمیفهمم اینقدر که استرس میکشم که یه وقت مریض نشن
بعضی هارو میبینم بچه هاشون تو کوچه صبح تا شب با وجود ماشین موتور با خیال راحت تو کوچه ان ولی اصلا نمیتونم یک لحضه بدون این فکر خیالا بعضی وقتا از فشار شدید استرس گریه میکنم (:
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۷ ماهگی
بنظر من سخت ترین کار مسافرت رفتن با بچست.یعنی امروز به معنای واقعی جیگرم دراومد تا از کرج اومدیم سنندج.اولین باری بود که بعد حاملگیو زایمانم اومدیم مسافرت خیلی سخت بود خیلی🤦‍♀️ه
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان دخملی😻🙈 مامان دخملی😻🙈 ۶ ماهگی
لعنت به این دل دردی دیشب دخترم اقد راحت بود اقد خابید تا صبح که خدم تعجب کردم امشب باز از ساعت یک و نیم شروع کرده نمیخابع درست همش زور میزنع کمرشو میده بالا مثل کولیک همیشه همین ساعت شروع میشه 😥 از سر شب تا یک یا یک و نیم آرومه بعد اون شروع میشه تا صبح که بیدار شه از خاب
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دخترگلی مامان دخترگلی ۸ ماهگی
خدا منو بکشه..دیروز دخترم از روی تخت افتاد😓یه لحظه خوابم برد قل خورده بود یهو یه صدایی بعدشم صدای گریههه...یعنی اون لحظه که از زمین بر داشتمش تا ببینم که سالمه یه سال گذشت بهم هنوز از تو ذهنم پاک نشده هر وقت بچمو میبینم بغضم میگیره.اگه چیزیش میشد چیکار میکردم😭اگه بچه هاتونو رو تخت خودتون میخابونید خیلی مراقب باشید
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نفسکی دایه🤍🌱 مامان نفسکی دایه🤍🌱 ۸ ماهگی
من زایمانم سزارین بود
اصلا نمیدونم اون همهعه خاب سنگین چی بود تا ۴۰شب اون همه توهم چی بود میدیدم میخابیدم ی دفعه تو پتو تشکو اینا میگشتم دنبال پسرم یه دفعه بلند میشدممم خودمو جمع میکردم برم انگار کسی اومده بوددنبالم
سرمممم بیش از حد درد داشت و حالت منگی و علق ملق داشت کلا داشتم کور میشدم واقعا چی بود اون همه توهم تا ۴۰شب؟🥲
مامان ال آی مامان ال آی ۷ ماهگی
یاد روز زایمان افتادم اون روز دلم از یه نفر شکست زایمانم طبیعی بود ولی چون جفت مونده بود بردنم اتاق عمل منم حالم خوش نبود دردم زیاد بود نمی‌دونستم سر و صورتم چه شکلیه یکی از خدمه های بخش سزارین که آقا بود خیلی آروم به سرم زد طوری که دستش به موهام خورد گفت این چه وضعیه موهاتو قشنگ جمع کن کلاه رو بزار منم خو حال خوشی نداشتم😔خیلی ازش ناراحت شدم درک نکرد که وضعیتم چطوره فکر کن اون همه درد طبیعی رو کشیدی بعد بخیه زدن بفهمند که جفت مونده و دوباره تو اتاق بخیهاتو باز کنن چقدر سخته😑یه لحظه یادم افتادم دلم گرفت🥲
مشاهده ۸ پاسخ دیگر